بروزرسانی : 26 مرداد 1402

حکایت گربه مزاحم

حکایت گربه مزاحم

ابلهی از دست گربه ای به ستوه آمده بود و هر چه او را از خانه بیرون می کرد و به جای دور می برد، باز به خانه باز می گشت. روزی گربه را در کیسه ضخیمی انداخته و به محل دوری می برد

رفیقی از او پرسید: به کجا می روی؟

گفت: فلان جا و نام محل را به اشتباه گفت.

رفیقش گفت: ولی راه آن جا از این طرف نیست.مرد جواب داد: آهسته باش. خود هم می دانم این را به گربه می گویم.

تهیه و تنظیم : تفریح و سرگرمی تالاب

برچسب‌ها:
جستجو در تالاب
جدیدترین مطالب سایت