سرگذشت و دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

سرگذشت و دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

دختری دوجنسه کـه بعد از ازدواج با مردی متوجه شد دوجنسه اسـت و وادار بـه طلاق از همسرش شد ! ماجرای دختر دوجنسه اي کـه با لباس مردانه مشغول کار در بازار شد !

 

مشکل دو جنسیتی بودن عده اي از افراد بخاطر اختلالات کروموزومیست . جنسیت انسانها بـه مرد و زن تقسیم میشود اما عده اي از انسانها هستند کـه هم مذکر هستند و هم مونث کـه بـه این افراد دوجنسه میگویند .

 

دختران دوجنسه یا پسران دوجنسه بدنشان برخی ویژگی هاي‌ مردان دارد و برخی ویژگی هاي‌ زنان کـه بیشتر در آلت تناسلی دختران و پسران قابل تشخیص اسـت .پسر دوجنسه ودختر دوجنسه می تواند با عمل جراحی مشکل خودرا برطرف کرده و بـه یک انسان با بدن عادی تبدیل گردد .

 

داستان زندگی دختر دوجنسه اي کـه پس از ازدواج از دوجسنگی خود مطلع شد بسیار شنیدنیست کـه توسط یکی از روزنامه نگاران مشهور ایران منتشر شده اسـت .

 

سرگذشت و دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

دوجنسه ای که بعد از ازدواج فهمید دوجنسه است !

 

داستان دختر دوجنسه را در زیر می‌خوانید :

زمستان سال 1336 بودو از حادثه نویس شدن من در روزنامه اطلاعات چهار ماهی می گذشت. صفحه حوادث در کیهان و اطلاعات بـه تازگی راه اندازی شده بودو ما هنوز بـه اهمیت کسب خبر از بیمارستان ها، ان چنانکه باید پی نبرده بودیم. در حالی کـه بیمارستان ها بهترین منبع خبری برای خبرنگاران بوده وهستند.

 

یک روز خانمی کـه گفت پرستار بیمارستان اسـت بـه گروه حوادث روزنامه اطلاعات تلفن کرد و گفت یک فرد در بیمارستان سینا دربخش پزشک نصیرپور بستری اسـت و ماجرای بی سابقه اي دارد. خواستم بـه شـما خبر بدهم.دبیر وقت گروه حوادث اطلاعات، پوشش ان ماجرا را بـه من سپرد.

 


حتما بخوانید: اطلاعات کامل در مورد دو جنسه ها را بدانید


 

ضمن این کـه من پیش از انتقال بـه بخش حوادث، یکسال خبرنگار اقتصادی بودم و تجربه حادثه نویسی ام کمتر از دیگران بود.وقتی بـه بیمارستان سینا رسیدم و بـه بخشی کـه پزشک نصیرپور مسئول ان بود رفتم، ناگهان محمد بلوری، حادثه نویس کیهان را هم آنجا دیدم. پرسیدم چه کسی بـه تو خبر داده،گفت کـه خانمی ناشناس بـه بخش حوادث کیهان تلفن کرده و خبررا داده اسـت.

 

بیمارستان سینا کـه قبلاً مریضخانه دولتی تهران بود، یک بیمارستان آموزشی دانشگاهی بود ولی یک بخش سوانح بسیار بزرگ هم داشت.پس از انتظار طولانی و گرفتن مجوز از پروفسور عدل، رئیس بخش هاي‌ جراحی ان بیمارستان، بـه دیدار ان زن «بیمار» رفتیم؛ زن گفت: بـه شرطی کـه نام و عکسی از او چاپ نشود حاضر اسـت ماجرا را بگوید.

 

یک دستیار جراح «دانشجوی دوره تخصص جراحی» قبلاً بـه ما گفته بود کـه عمل جراحی روی قسمت پایینی استخوان پلویک «لگن خاصره» صورت گرفته کـه مادرزادی بوده ولی هنوز بیمار برای باروری با مشکلاتی روبه رو اسـت.

 

بیمار، زن زیبای 25 ساله اي بود کـه داستانش را این طور برای ما تعریف کرد: «من متولد یک روستا در غرب کشور هستم. دوقلو بـه دنیا آمدم. برادر دو قلوی من در پنج ماهگی درگذشت.

 

ما بعد ها از روستا بـه شهر نقل مکان کردیم و من بـه مدرسه رفتم و تا کلاس هشتم درس خواندم. اما یک مزاحمت خیابانی سبب شد کـه پدرم مانع ادامه تحصیل من شود.

 

17 ساله بودم کـه خواستگار برایم آمد و بـه عقد ش درآمدم. نمی‌دانستم کـه نقص جسمانی دارم. تصور میکردم کـه فیزیک جسمانی همه ی مانند من اسـت ولی بعد از عروسی متوجه این نقص شدم و داستان زندگی من از همان موقع شروع شد.

 

همسرم بـه من علاقه داشت. سال‌ها همسایه ما بودو برای درمانم تلاش زیادی کرد. وقتی بـه دکترمراجعه کردم گفت کـه عمل جراحی لازم اسـت و چنین عملی فقط در تهران انجام میشود.

 

وقتی بـه تهران آمدیم گفتند این عمل 3؛ 4 هزار تومان هزینه دارد بـه پول ان روز کـه دریافتی ماهانه یک معلم تازه کار 150 تومان بود، این رقم خیلی سنگین می شد کـه شوهرم و خانواده ما نمی توانستند ان را تأمین کنند.

سرگذشت و دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

دوجنسه ای که توسط پلیس دستگیر شد

 

بـه همین خاطر بـه شهر خودمان بازگشتیم. شوهرم حاضر بـه جدایی نبود بـه همین خاطر ما 4 سال با همان شرایط کنار هم زندگی کردیم. در همین سال‌ها، پدر و مادرم فوت شدند.

 

یک روز عمه ام بـه من خبرداد کـه شناسنامه برادر دوقلویم باطل نشده،بـه همین خاطرخواست کـه از شوهرم طلاق بگیرم، مو هاي سرم را کوتاه کنم، لباس مردانه بپوشم ودر تهران بـه اسم برادرم کار کنم و فکر ازدواج را هم از سرم بیرون کنم.بـه نظرم طرح خوبی بود. بنابر این با کشمکش بسیار و تهدید بـه خودکشی از شوهرم طلاق گرفتم و بـه تهران آمدم.

 

بعد هم با لباس مردانه دریک رستوران آشپز شدم. هیچکس شک نمی‌کرد کـه مرد نیستم، حتی صاحبخانه ام برای این کـه با دخترش ازدواج کنم خیلی علاقه نشان داد.سه سال و چند ماه بـه این صورت گذشت و من راضی بودم و شناسنامه برادرم را هم دادم با عکس خودم عکسدار کردند.

 

اما مشکلات من 9 ماه پیش آغاز شد. نمی‌دانم کـه چه کسی بـه دژبان کلانتری محل خبر داده بود کـه در رستوران ما، یک سرباز فراری کار میکند. یک شب چند دژبان بـه رستوران آمدند و شناسنامه و اوراق معافیت و خاتمه خدمت همه ی کارکنان را خواستند. من معافیت وپایان خدمت نداشتم. بنابر این مرا با خود بردند و روزبعد بـه اداره نظام وظیفه تحویلم دادند.

 

در آنجا حقیقت را گفتم ولی باور نکردند و مرا بـه بهداری ارتش فرستادند کـه تأیید شد کـه زن هستم. باوجود این باز هم رهایم نکردند و مرا با پرونده و بـه اتهام استفاده از شناسنامه فرد دیگری بـه دادسرای تهران فرستادند. بازپرس وقتی حقیقت را شنید مرا بـه قید ضمانت خودم آزاد کرد تاتصمیم بگیرد.

 

من دوباره لباس زنانه پوشیدم ودر چندماه گذشته هر چند هفته یک کار داشتم؛ از کار دریک قنادی تا پرستاری از یک پیرمرد زن مرده. این پیرمرد کـه 71 ساله اسـت وقتی داستان زندگی مرا شنید حاضر شد کـه هزینه جراحی را بدهد، بـه این شرط کـه با او ازدواج کنم. پاسخ بـه پیشنهاد وی را بـه امروز و فردا موکول کردم

 

کـه بازپرس با ارسال نامه اي احضارم کرد. نسبت بـه من دلسوزی کرد و من پیشنهاد پیرمرد را برایش گفتم، گفت کـه لازم بـه پول دادن نیست، بیمارستان هاي‌ دولتی رایگان عمل می‌کنند و چون مورد نادری اسـت بیمارستان هاي‌ دانشگاهی برای تجربه کارآموزان حاضرند حتی پولی هم بدهند.

 

بـه همین خاطر مرا بـه بیمارستان سینا معرفی کرد و از دادستان خواست کـه چون سوء نیت و قصد جرم نداشتم و… موافقت کند کـه برایم قرار منع تعقیب صادر شود. در همین معاشرت بـه دادسرا تا صدور قرار منع تعقیب، با مردی آشنا شدم کـه قول داده پس از عمل جراحی با من ازدواج کند

 

ودر طول عمل جراحی هم پشت در اتاق عمل نشسته بودو هرروز دو بار بـه دیدن من می‌آید. میگویند کـه شغل مهمی دارد اما من نمیدانم کـه چه کاره اسـت!بـه روزنامه بازگشتم و خبر ماجرا را بـه همین صورت نوشتم و انتظار داشتم کـه بـه صفحه اول برود کـه روزبعد دیدم در 12 سطر و بـه صورت خبر یک عمل جراحی درج شده اسـت.

 

علت را پرسیدم و متوجه شدم کـه همان خواستگار دختر کـه از موضوع گفت و گو آگاه شده بود از مدیران دو روزنامه [کیهان و اطلاعات] خواسته بود کـه بـه خاطر رعایت شرایط بیمار و خانواده اش، خبر را در چارچوب یک عمل جراحی نادر و بی نظیر خلاصه کنیم و ان را بـه صورت یک گزارش کوتاه علمی بـه چاپ برسانیم.

 

ان روز گذشت اما رفتن بـه بیمارستان سینا و پی بردن بـه اهمیت چنان منبعی سبب شد کـه دست بـه کار شوم و کاری کنم کـه خبرنگار کیهان را سال هاي‌ سال بـه بیمارستان سینا راه ندهند و ان بیمارستان پرخبر حوزه اختصاصی من باشد. همین رقابت هاي‌ خبری بود کـه روزنامه هاي‌ وقت را ارتقا و اعتلا می داد.

 

سرگذشت و دستگیری دختر دوجنسه با لباس مردانه در تهران !

 

منبع : اولی ها

جدیدترین مطالب سایت