روزی در روزنامه کیهان به این نتیجه رسیدیم که لوگوی کیهان که به نستعلیق نوشته شده خیلی شکم دارد و باید از آن وضعیت دربیاید اما اقتضای کار حرفهای ایجاب میکرد که بهیکباره لوگو را تغییر ندهیم و این کار را در فاصله چند ماه و آرام آرام انجام دادیم و هیچ یک از مخاطبان هم متوجه این تغییر نشد چرا که این تغییر یکدفعهای و بهیکباره انجام نشده بود.
تصور کنید 30 سال پیش و در دهه شصت خانمی را در خیابان میدیدید که یک مانتو به تن دارد که هیچ دکمهای ندارد و شلوار لی پوشیده و در کمال تعجب تکههایی از آن شلوار هم نباشد یعنی قیچی شده باشد نه از فقر که از عمد و البته شالی هم به سر داشته باشد که اگر نباشد بهتر است، شکی نیست که که مردم آن زمان سریع به پلیس زنگ میزدند که زنی مجنون در کوچه پسکوچههای این شهر در حال قدم زدن است، بیم آن میرود که به کسی آسیب برسد.
حتی 20 سال پیش هم اگر با این سر و وضع کسی در خیابان انقلاب ظاهر میشد در خوشبینانهترین حالت ممکن بود عدهای فکر کنند که حتماً دوربین مخفی است و شاید سرک میکشیدند که دوربین مخفی را هم پیدا کنند و حتماً عدهای از خانمها زیر لب غرولند کنان بر سرعت قدمهایشان میافزودند تا از این تصاویر فاصله بگیرند و در عجب بودند که اتفاقی افتاده و یا مثلاً این خانم حتماً … است.
پسرک جوانی هم لبخند به لب، چند عکس میگیرد و طولی نمیکشد که بهسرعت برق و باد این تصاویر در شبکهای اجتماعی دست به دست میچرخد.
کمی اینطرفتر اما مردی جاافتاده میخواهد جلو برود تذکر بدهد اما میترسد که یکی از شهروندان به او معترض شود و بگوید “آقا، به تو چه ارتباطی دارد؟” و کسی چه میداند شاید قمهای زیر آستینی مخفی باشد تا گلوی وی را بشکافد و فردا تیتر روزنامهها بشود که آمر به معروف بر اثر اصابت ضربات قمه جان خود را از دست داد.
امروز کار به جایی برسد که دختران گولخورده اینطور لخت و عور در انظار عمومی ظاهر شود تا هر کدام انگشت اتهام را بهروی یکدیگر نشانه رویم و تازه به پلیس خرده بگیریم که «آقا، چرا برخورد نمیکنید؟» که البته پلیس هم در این ماجرا آنقدر بیتقصیر نیست لااقل بهاندازه دیگران هم نباشد سهمی در این نابسامانی دارد.