در زلزله کرمانشاه متاسفانه تعداد بیشماری از هموطنانمان از بین رفتند و زیر آوار جان دادند در اینجا نقد و نگاه تند به زلزله مهیب و سهمگین کرمانشاه و عراق خواهیم داشت .
در مورد زلزله کرمانشاه در طول چند روز قبل دهها مطلب و گزارش نوشته شده هست، شاید بتوان بخش بزرگی از این نقد و نگاهها را در 10 خط خلاصه کرد:
1- «غافلگیر شدیم»! این جمله کوتاه عجب آزاردهنده هست. مردم عادی حق دارند بگویند اما نهادهای و رسمی امدادی نه!
2- کانون زلزله در عراق هست! کانون زلزله در ایران هست! … ظریفی نوشت: در خاورمیانه حتی کسی مسئولیت زلزله را هم بر عهده نمیگیرد!
3- نهادهایی که وارد صحنه بحران میشوند، «مارادونا» نیستند و باید دست از تک روی بردارند. کار جمعی هماهنگ از سمت نهادهای فعال بزرگ ترین خلا این بحران بود.
4- جریان خبری از دست رسانه هاي رسمی خارج شد. از تک صدایی به «همه ی صدایی» رسیده ایم. آمیزه اي از حقایق، شایعه، اطمینان، بی اعتمادی!
5- مهمترین پرسشی که این زلزله و مدیریت آن در اذهان ایجاد کرد این بود: اگر در تهران زلزله شود چه قیامتی میشود؟
6- یکی از نشانه هاي این که مردم این همه ی به علی دایی، صادق زیباکلام و … اطمینان کردند، بی اعتمادی به بعضی نهادها و سازمان هاست.
7- این مردم بی مشابه اند. بی نظیرند. شاهکارند. قدرشان را بدانید. آن ها اگرچه عذرخواهی میکنند که هلی کوپتر شخصی نداشتند بفرستند کمک!
8- مناطق بحرانی، سایت گردشگری نیستند. وقتی تخصص نداریم، نرویم. چه پلاسکو چه کرمانشاه!
9- ما در خاورمیانه بلاخیز قرار داریم. همه ی وقت باید مراقب، آماده و یادگیری دیده برای بحران باشیم. به بچه هاي ما یادگیری دهید.
10- مهمترین درسی که از زلزله کرمانشاه گرفتیم این هست: ما درس نمیگیریم. صرفاً تکرار میکنیم.