با درود و درودی دیگر با یکسری دیگر از تصاویر عاشقانه و احساسی در خدمت تان هستیم در ادامه میتوانید تالاب را دنبال نمایید.
پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و … هوارم بزنید
باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: “بد بودم” و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم, … سیر شدم,
پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید
دست هایم چه میزان بودو به دریا نرسید؟!
خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید
آی! آن ها! که به بی برگی من میخندید!
مرد باشید و … بیایید … و … کنارم بزنید
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
تقاضای میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی هست
من عابری«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من می روم، تو باز می آیي، مسیر ِ ما
باهم موازی هست ولیکن مماس نه
تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرنده گی عصرهای آبان را
سرم به ذکر تو گرم هست زیر بال خودم
اگر به منزل ام آورده اي زمستان را
“با وفا” خواندم ات از عمد که تغییر کنی
گاه در عشق نیــاز هست به القا کردن
“زندگی صحنه ي یکتای هنرمندی ماست”
خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!
وزش باد شدید هست و نخ ام محکم نیست!
اشتباه هست مرا دورتر از ایـــن کردن