متاسفانه عکسهای وحشتناک و وحشتانگ روز بروز در اینترنت در حال گسترش هست . این عکسها خشن هست و هر فردی نمی تواند آنرا تامل و یا حتی نگاه کند پس پیشنهاد میکنیم که اگر سن قانونی دارین نگاه کنین .
اما چند روز پیش، یک سنتشکنی از طریق خبرگزاری دانشجویان ایران انجام شد؛ گزارش تصویری از یک کشتارگاه روی خروجی این خبرگزاری قرار گرفت و ضمن آنکه عکس اولیه آن «محو» شده بود، به مخاطب هشدار داده شده بود که این گزارش شامل عکسهای خشن هست.
به گزارش تالاب در رسانههاي بین المللی با دقت به سیاستهاي هر رسانه برای پیشگیری از آسیب مشاهده احساسات عمومی، دادن هشدار پیش از انتشار عکسهای خشن، یک الزام بهشمار می رود؛ اما در ایران نهتنها در روزنامهها و خبرگزاریها حتا در مواقعی در صداوسیما هم که مخاطبان گستردهتر با طیف سنی متنوعتری دارد، عکسهای خشن بدون اخطار قبلی توزیع می شوند و گاهی مخاطب را شوکه می کنند.
در چنین شرایطی، اقدام گروه عکس ایسنا که می خواهد سوژههاي گوناگون را بنا بر سلیقهي مخاطبان، در سبد محصولاتش داشته باشد، یک سنتشکنی قابل تمجید بهشمار میروند، چراکه تکلیف مخاطب در همان ابتدا با گزارش تصویری روشن میشود و حقوق مخاطب نیز رعایت شده هست.
در همین اساس، مرتضی فرجآبادی – مدیر ادارهي عکس ایسنا – درموردي اینکه آیا چنین اقدامی تاکنون در رسانههاي داخلی پیشینه داشته هست؟ گفت: شاید در رسانههاي داخلی دادن اخطار به مخاطب نسبت به عکسهای خشن اتفاق افتاده باشد، اما من نظیري اینکار را جایی ندیدهام.
علت انتشار تصاویر خشن چیست؟
شاید برای بیشماری، این پرسش مطرح شود که اگر یک عکس آنقدر خشن هست که باید نسبت به آن تذکر داده شود، کلاً انتشار انچه لزومی دارد؟
فرجآبادی در اینباره معتقد هست: بهعنوان مثال، عکاسی از کشتارگاه نشان دادنروال ساخت محصولی هست که در سبد کالای خانوادهها قرار می گیرد، مصرفش بالاست ودر بیشماری چیزهای دیگر تأثیر گذارهست و نشان دادن این روال، مقدور هست برای بیشماری که می خواهند بدانند مسیر ساخت «گوشت حلال» چگونه هست، دیدنی باشد. در ایران، موضوع کشتار حلال مطرح هست که به اهمیت گزارش تصویری از کشتارگاه میافزاید.
اگر از علت و فلسفهي انتشار چنین عکسهایی بگذاریم، در بعضی موارد با یک تفاوت روبهرو میشویم؛ تعداد زیادی از عکاسان معتقدند که عکسهاي یک زلزله و حوادثی از این قبیل خشن نیستند، چراکه در حادثهاي مثل زلزله نمی توان عکسی را توزیع کرد که مخاطب را شاد کند، بلکه باید عکسی توزیع شود که به مخاطب حقیقت ماجرا را نشان دهد یا وی را ترغیب به کمکرسانی کند.
بهعنوان مثال در کنار گزارش تصویری از کشتارگاه، گزارش تصویری دیگری از ریزش یک ساختمان و افرادی توزیع شده که بهشدت آسیب دیدهاند، اما برخلاف گزارش اولیه، هشداری برای گزارش ریزش ساختمان داده نشده هست.
فرجآبادی درموردي این تفاوت به خبرنگار بخش رسانه گفت: شاید میتوانستیم در ابتدای آن گزارش هم هشداری قرار دهیم؛ اما در گزارش تصویری کشتارگاه، آنقدر رنگ «خون» اهمیت داشت و خشونت از طریق آن منتقل می شد که وجود چنین هشداری لازم بود؛
ولی در گزارش ریزش ساختمان، خود رنگ خنثی بودو تا این حد خشن نبود که بخواهد خشونت را انتقال دهد. اگرچه شاید از این به بعد، چنین هشداری درموردي این نوع گزارشها نیز داده شود.
استقبال از عکسهاي خشن چگونه هست؟
تعداد زیادی از عکاسان خبری و صاحبنظران حوزهي ارتباطات معتقدند، از آنجا که جامعهي ما، خشن هست، عکسها و خبر های خشن نیز بیشتر مورد استقبال مردم قرار می گیرند. همین چند روز پیش بود که در تیتر خبری بهعلت اینکه شامل عکسهای خشن بود عبارت «15+» نوشته شد و همان خبر، به یکی از پربازدیدترین خبر های ایسنا تبدیل شد، اما آیا پیامهاي هشداردهنده با گزارشهاي تصویری نیز چنین می کنند؟
فرجآبادی در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: تعداد بازدیدکنندگان گزارش تصویری از کشتارگاه نسبت به گزارشهاي عادی، تفاوت خاصی نداشت. اگرچه من موافق این نیستم که جامعهي ما خشن هست. ما عکاسها هم دوست نداریم کار خشن بکنیم، مثلا سوژهي این گزارش به یکسال پیش تعلق داشت که قیمت گوشت در حال بالا رفتن بود. اگر آن دوران در هماهنگی، مشکلی پیش نمیآمد، انتشار این گزارش میتوانست تأثیرگذار باشد.
او همینطور افزود: مقدور هست گزارش تصویری از یک اعدام، پربازدید باشد؛ اما گزارش تصویری از شادیهاي خیابانی مردم یا بارش برف هم به همان اندازه پربازدید هست. فکر نمیکنم چنین فرضیهاي خیلی درست باشد که جامعهي ما به خشونت علاقه دارد و ما نیز به جامعه، خوراک میدهیم.
مشاهده عکسهای خشن مقدور هست حال بیشماری را دگرگون کند، اما حالا می توان امیدوار بود که مخاطبان رسانه ها در داخل کشور، حق گزینه برای مشاهده یا ندیدن یک عکس خشن را پیدا کنند.