گرچه واژه هاي مدیر و رئیس در لغت نامه بسیار شبیه ند، اما در دنیای کار و تجارت این دو واژه کاملا متمایزند. در معنای ضمنی کلمه رئیس برای ما فردی تداعی میشود کـه دائما از زیر دستان خود خواسته هایي دارد کـه درصورت نافرمانی ان ها بر سرشان فریاد میکشد و حتی گاهی برای سریع انجام نشدن فرمانش حاضر اسـت، کارکنان خودرا تنبیه کند!
در حالی کـه یک مدیر شخصیتی اسـت کـه بـه کارکنان خود انگیزه و الهام می بخشد، آموزش هاي لازم را ارائه میدهد، افراد را بـه طور گروهی باهم هماهنگ میکند و هر یک را حمایت میکند تا در مسیر موفقیت شغلی پیشرفت کنند. بهتر اسـت طبق این تعاریفی کـه دراین قسمت از تالاب ارائه میشود ببینید شـما کدامیک هستید. یک مدیر یا یک رئیس؟
مدیرها در جهت دادن مسیر موفقیت کاری بـه کارکنان خود نقش دارند، حال آنکه رئیس ها صرفا با دستور دادن قصد دارند ان ها را پیش ببرند. مدیران واقعا هدایت گر و راهبر گروهند اما رئیس ها صرف زورگو هستند و فقط دستور صادر میکنند.
یک رئیس تمام مدت بر صندلی خود نشسته و صرفا بـه بقیه دستورمی دهد اما یک مدیر هم چون بقیه در وسط میدان فعالیت اسـت ودر عین حال بـه فعالیت ان ها جهت میدهد.
رئیس ها بیشترصحبت میکنند اما مدیران بیشتر گوش میدهند. مدیران همواره گوش شنوا هستند و برای نظرات کارکنان خود ارزش قائلند و بـه نوعی این صحبت ها ان ها را در تصمیم گیری هاي کاری یاری میکند اما رئیس بـه بازخورد کارکنان خوداهمیتی نمیدهد.
مدیران بـه کارکنان خود حق اختیار و قدرت میدهند و اینکار میزان اعتماد بـه نفس و توانمندی هاي ذاتی ان ها را بالا میبرد اما رئیس ها ان ها را بدون هیچ آموزش کاری یک باره در میدان فعالیت رها میکنند و درواقع ان ها در حوزه کاری خود احساس ترس و ناامنی دارند.
رئیس دائما کارکنان خودرا با تهدید می ترساند، اما مدیر راهکارهای بهتری نسبت بـه ترس و تهدید سراغ دارد و با هدایت انها را در مسیر مدیریت میکند.
رئیس همیشه از آنجا کـه خودرا مافوق و صدر کارکنان میداند، تصور میکند نسبت بـه همه ی آن ها آگاهی و اطلاعات بیشتری دارد، اما مدیر بر این باور اسـت کـه حتی راهنمایی هاي یک کارمند رتبه پایین نیز ارزشمند اسـت و میتواند راهکار هاي بیشتری در حوزه کاری ارائه دهد.
رئیس ها بـه کارکنان خود دائما دستور میدهند و ان ها را درمقابل نافرمانی در جمع توبیخ میکنند و تصور میکنند کـه این حالت سازنده و موثر اسـت، اما مدیران چنان چه موضوعی قابل گوشزد بـه کارمندی وجود داشته باشد بـه طور خصوصی بـه وی تذکر داده و راهنمایی لازم را ارائه میدهند و اینکار را هرگز در جمع کارکنان انجام نمیدهند.
رئیس ها همیشه طبق سلسله مراتب کاری عمل میکنند. این کـه من بگویم، شـما چه کاری انجام دهید اما مدیران بر این باورند کـه همه ی باید باهم درمسیر موفقیت کاری تصمیم بگیریم کـه چه کاری انجام دهیم.
رئیس بیشتر بـه موفقیت هاي فردی خود اهمیت میدهد، اما مدیر برای موفقیت ها و تلاش هاي گروهی ارزش قائل اسـت. یک مدیر هرگز فراموش نمیکند کـه موفقیت هاي حوزه کاری خودرا مدیون تلاش همه ی جانبه کارکنانش اسـت کـه ان ها مسئولیت محول شده را بـه درستی انجام داده اند.
رئیس ها خشن و مدیران مهربان و دلسوز هستند. رئیسان چنانچه کارکنان کوچکترین اشتباهی از انها سربزند، بـه شدت خشمگین شده ودر عین حال فعالیت موثری انجام نمیشود اما مدیران با دلسوزی راهنمایی هاي لازم را برای جبران اشتباه بـه کارکنان خود ارائه میدهند و فعالیت بـه طور موثری با ارائه راهکار هاي مفید انجام می پذیرد.
در محاسبه موفقیت هاي شغلی، رئیسان صرفا نتایج حاصله را محاسبه میکنند، حال آنکه برای مدیران تلاش هاي مسیر موفقیت نیز حائز اهمیت اسـت.
در واقع زمانی کـه کارکنان احساس میکنند تلاش هاي ان ها در راستای موفقیت سازمان مورد نظر قرار گرفته، این موضوع از استرس هاي کاری ان ها کاسته ودر عین حال بـه طور موثرتری بر میزان تلاش هاي خود می افزایند.
رئیس ها در فعالیت خود تحرک چندانی ندارند، حال آنکه مدیران افرادی پویا و فعالند. مدیران همیشه راهکارهای جدیدی دارند و از طرفی از نظرات و عقاید کارکنان خود نیز بهره مند میشوند.
رئیسان با رفتار هاي سختگیرانه شدید کارکنان خودرا عصبی و استرسی میکنند اما مدیران با رفتار مهربان و دلسوزانه خود بـه ان ها اعتماد بـه نفس و انگیزه شغلی می بخشند.