شـما می خواهید در مورد ماه رمضان انشا بنویسید؟ من می توانم برای شـما چند نکته و راهنمایی بدهم. انشا درباره ماه مبارک رمضان یک موضوع جذاب و پربار اسـت که میتوانید در آن از تاریخچه، معنا، آداب و رسوم، و اهمیت این مناسبت باستانی بگویید.
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری اسـت که مسلمانان در آن روزه میگیرند و قرآن را تلاوت می کنند. مسلمانان معتقدند که در این ماه، قرآن بر پیامبر اسلام نازل شده اسـت. ماه رمضان با رویت هلال ماه شروع و با رویت هلال ماه بعدی بـه اتمام میرسد. در این ماه، شبهایی بـه نام شب قدر وجود دارند که مسلمانان آنها را شبهای برکت و آمرزش می دانند. در پایان ماه رمضان، مسلمانان عید فطر را جشن میگیرند.
ماه مبارک رمضان ماه روزه داری و بندگی خداوند اسـت، شب های قدر که شب های نزول قرآن اسـت در این ماه قرار دارد و همین موضوع اهمیت ماه مبارک رمضان را چند برابر کرده اسـت. روز ها و شب های این ماه عزیز از بهترین اوقات عمر انسان اسـت که انسان باید قدر انها را بداند و نهایت استفاده را از این روز ها و شبها ببرد.
در ماه مبارک رمضان درهای رحمت الهی گشوده می شود و هیچ بنده ای نیست که نا امید و دست خالی از درگاه الهی باز گردد. در واقع این ماه فرصتی اسـت که ما از گناهانی که انجام داده ایم توبه کرده و راه درست را برای زندگی انتخاب کنیم. روزه داری در روز های ماه رمضان باعث می شود تا درک بیش تری از شرایط دیگران داشته باشیم و در حد توان خود بـه کسانی که محتاج هستند کمک کنیم.
وظیفه ي هر مسلمانی اسـت که در ماه رمضان علاوه بر روزه گرفتن، آداب آنرا نیز یاد گرفته باشد و آنها را رعایت کند، زیرا روزه داری تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست بلکه تمام اعضای بدن فرد روزه دار باید روزه باشد. برای مثال غیبت کردن، خبر چینی و دروغ چند نمونه از مواردی هستند که روزه را باطل می کنند و باید از انجام دادن آنها بپرهیزیم.
همچین انجام دادن برخی از کار ها مثل صدقه دادن، دانش اندوزی، خواندن قرآن و صلوات فرستادن و اعتکاف و عبادت در این ماه بسیار سفارش شده اسـت و ثواب بیش تری نسبت بـه ماه های دیگر سال دارد. باوجود اینکه روزه گرفتن واجب اسـت و بسیار سفارش شده اما اگر روزه گرفتن برای شخصی ضرر داشته باشد و یا آن شخص مریض باشد روزه بر او واجب نیست.
در ماه رمضان همه ی تلاش می کنیم تا از گناهان دوری کنیم و بـه خداوند نزدیک تر شویم، بـه فکر یکدیگر باشیم و بـه نیکی باهم رفتار کنیم.
مطالب مشابه: انشای زیبای ماه رمضان | انشا درباره ماه پربرکت رمضان
ماه رمضان ماهی اسـت که در آن همه ی مسلمانانی که روزه بر آنها واجب شده اسـت روزه می گیرند، یعنی از اذان صبح تا اذان مغرب از خوردن و نوشیدن و همچنین کارهایی که روزه را باطل می کند پرهیز می کنند. علاوه بر این مسلمانان روزه دار نباید کارهای بد و گناه انجام دهند بلکه باید سعی کنند با انجام کارهای خوب باعث خوشنودی خداوند و بندگان خدا شوند.
مادرم می گوید ماه رمضان ماه مهمانی خدا اسـت و همه ی مسلمانان در این ماه بـه این مهمانی دعوت می شوند اما شرط دعوت شدن این اسـت که اگر بـه سن تکلیف رسیده ایم و دچار بیماری نیستیم روزه بگیریم. البته کسانی هم که نمیتوانند روزه بگیرند دعوت هستند بـه شرط آن که گوش، چشم و زبان خودرا از گناه دور نگه داشته و بـه مردم روزه دار کمک کنند.
در ماه رمضان مراسم مهم زیادی وجوددارد که یکی از مهم ترین انها شب های قدر اسـت. من و خانواده ام در این شب های عزیز تا صبح در مسجد میمانیم و در دعا و عزاداری شرکت می کنیم. من درسال گذشته برای اولین بار روزه گرفتم. البته روزه گرفتن برایم آسان نبود و بسیار گرسنه می شدم، حتی یکبار در طول روز که حواسم نبود کمی خوراکی خوردم اما مادرم گفت چون یادم نبوده روزه هستم اشکالی ندارد.
من روزه گرفتن رابا همه ی سختی هایش دوست دارم و امیدوارم امسال هم بتوانم همراه پدر و مادرم در این ماه مبارک روزه بگیرم و در مهمانی خداوند شرکت کنم.
مقدمه :
انشای خودرا با نام او آغاز میکنم که بخشنده گناهان و پناه بندگان عاصی اسـت.
متن انشا :
نمیخواهم در این انشا مورد حس زیبای کنار هم بودن سر سفره افطار با شـما سخن بگویم ؛ چون بعید میدانم هدف روزه دور هم بودن و خوردن افطاری های مفصل باشد. نمیخواهم در مورد معنویت سحرگاهان با شـما بگویم ؛ چون حتی ما روزه داران هم بیشتر از درک معنویت سحرگاهی درگیر خوردن سحری عجله ای و بعد هم خوابیدن هستیم .
نمی خواهم از خواص کاملا علمی روزه روی بدن انسان که حتی پزشکان هم بـه آن معترف هستند با شـما بگویم چون باور نمیکنم خدا برای این روزه را بـه ما واجب کرده باشد که بدنمان سالم تر و قویتر باشد. نمی خواهم از ضرورت درک فقر و گرسنگی بگویم ؛ چون حتی وقتی روزه دار هستیم حال گرسنگان را متوجه نمی شویم چون مطمئن هستیم بعد از افطار یک عالمه خوراکی خوشمزه در انتظار ماست .
ما حتی در ماه رمضان هم حال فقرا و گرسنگانی که روزها را تنها با نان خالی سپری میکنند درک نمیکنیم ،چون سفره های رنگارنگ و متنوع افطار و سحر ما شباهتی بـه سفره های خالی فقرا ندارد .
پس چرا روزه میگیرم ؟؟
ممکن اسـت هر کس برای این سوال پاسخی داشته باشد …
من روزه میگیرم چون خداوند روزه داری را بر من واجب کرده اسـت ؛
روزه می گیرم که حتی یکبار درسال هم که شده افساری بـه نفس سرکش و طغیانگرم که مدام با هوس هایش مرا بـه سویی میراند بزنم.
حداقل چند ساعت در روز انسان تر بودن را تمرین کنم
میتوانم شکیبا تر باشم ؛
کمتر بـه فکر خودم باشم ؛
کمتر دروغ بگویم ؛ غیبت کنم…قسم الکی بخورم
بیشتر حواسم بـه خدا باشد
و حتی ذره ای هم که شده انسان بهتری باشم…
برای من روزه داری تمرین سختی کشیدن برای بهتر شدن اسـت .
مهم نیست این روزه روی جسمم ؛ معده و قلب و روده وکبدم اثر خوبی دارد یا نه ؛ اینبار مهم روح من اسـت . اینکه یک ماه درسال هم شده اولویت بـه جای جسم و خورد و خوراک و لذت هایش … روح خسته ام باشد..
من در این ماه میخواهم کمی بـه داد روحم برسم …
که حتی با خواندن چند آیه کوتاه از قرآن سیراب شود ؛
با انجام دادن یک کار خیر کوچک مهربان تر شود
و با تمرین صبر و شکیبایی بزرگ تر شود.
آن شاالله
نتیجه گیری :
در پایان باید بگویم که میدانم احتمالا نمی توانم بـه همیه اینها برسم اما خوب تمرین کردن هیچ وقت بی اثر نیست و روزه گرفتن تمرین بندگی خداست.
ماه رمضان ماهی اسـت که بـه خاطر خصوصیات آن از دیگر ماهها متمایز میشود و مهمترین ویژگی آن روزهدار بودن مسلمانان در این ماه اسـت اما روزه با هر شرایط و در هر صورت قبول نمیشود.
اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم، روزههای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و میتوانیم جلو نفس اماره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.
اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و بهره ما از ماه رمضان- آنطور که پیغمبر اکرم فرمود که بعضی از مردم بهره و استفادهشان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی اسـت- فقط این بوده که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم «اغلب هم از بس که سحر و افطار میخوریم تشنه و گرسنه هم نمیشویم ولی لااقل بدحال میشویم»؛ یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت ما بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟!
بعضی از دانشآموزان می گویند من در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم میشود و بعضی هم که اهل کارهای سخت هستند می گویند قدرت کارم کم می شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی اسـت، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.
درصورتی که اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً بـه خودش گرسنگی بدهد و همینطور که گفته شده اسـت سه وعده غذا را تبدیل بـه دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام میخورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط بـه اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد، بعد احساس میکند که هم نیروی بدنیاش بر کار افزایش پیدا کرده اسـت و هم نیروی روحیاش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل عبادت اسـت.
از انچه گفتیم نتیجه میگیریم که برای بهره بردن از ماه رمضان باید بـه قلبمان مراجعه کنیم و بـه جای اینکه بـه ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، بـه این فکر کنیم که چگونه با روزه گرفتن تبدیل بـه انسانی بهتر شویم.
ماه رمضان ماهی اسـت که بخاطر خصوصیات آن از دیگر ماهها متمایز میشود و مهم ترین ویژگی آن روزهدار بودن مسلمانان در این ماه اسـت اما روزه با هر شرایط و در هر صورت قبول نمیشود. اگر مـا ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، این علامت قبولی روزه ماست.
اما اگر ماه رمضانی گذشت و بـه پایان رسید و بهره مـا از ماه رمضان- آنطور که پیغمبر اکرم فرمود که بعضی از مردم بهره و استفاده شان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی اسـت- فقط این بوده که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم، یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت مـا بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟!
بعضی از دانشآموزان میگویند مـن در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم می شود و بعضی هم که اهل کارهای سخت هستند می گویند قدرت کارم کم می شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی اسـت، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.
درصورتی که اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً بـه خودش گرسنگی بدهد و همینطور که گفته شده اسـت سه وعده غذا را تبدیل بـه دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام میخورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط بـه اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد.
بعد احساس میکند که هم نیروی بدنیاش بر کار افزایش پیدا کرده اسـت و هم نیروی روحیاش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل پرستش اسـت. از انچه گفتیم نتیجه می گیریم که برای بهره بردن از ماه رمضان باید بـه قلبمان مراجعه کنیم و به جای اینکه بـه ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، بـه این فکر کنیم که چگونه با روزه گرفتن تبدیل بـه انسانی بهتر شویم.
با شروع ماه مبارک رمضان همه ی ي مسلمانانی که بـه سن تکلیف رسیده اند و مریض نیستند باید روزه بگیرند. انها هرروز قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده و سحری میخورند و بعد از اذان مغرب افطار می کنند. در ماه رمضان همه ی سعی می کنند از گناه دوری کنند و کار های خوب انجام دهند تا گناهان شان بخشیده شود.
ما هم میتوانیم با کار های خوبی که انجام میدهیم از ثواب این ماه بهره منده شویم، مثلاً میتوانیم در کار ها بـه مادر خود کمک کنیم یا حتی کم تر شلوغ کنیم تا آنها وادار نباشند از دست ما حرص بخورند. همچنین میتوانیم روز هایی از ماه رمضان را همراه بزرگترها روزه باشیم، اما چون نمیتوانیم کل روز را گرسنه بمانیم پس روزه ي کله گنجشکی می گیریم، یعنی فقط نصف روز را روزه هستیم.
یکیدیگر از کار هایی که میتوانیم انجام دهیم این اسـت که نماز خواندن را همراه با بزرگ تر ها تمرین کنیم تا آنرا خوب یاد بگیریم و همیشه نماز خودرا درست و بـه موقع بخوانیم. در این ماه بیش تر فامیل، ما را افطاری دعوت می کنند یا مادرم آنها را برای افطاری بـه خانه ي ما دعوت می کند و غذا های خیلی خوشمزه ای برای سفره ي افطار می پزد.
ماه رمضان باعث می شود یاد بگیریم که بـه فکر فقرا و کسانی که شرایط سختی دارند باشیم و بـه آنها کمک کنیم. من ماه رمضان را دوست دارم چون فکر میکنم در این ماه همه ی باهم مهربان تر شده اند و سعی می کنند بـه یکدیگر کمک کنند.
ماه برکت زِ آسمان می آید
صوت خوش قرآن و اذان می آید
از خواب که بیدار میشوی در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره سحری ناگاه خودرا بیدار و هشیار می یابی. با چشمهایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان میگذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و چشیدن هر نوع چرب و شیرین آزاد بودهای اما از امروز یک ماه باید دلت را روزهسرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه ی و همه ی و همه ی اینبار آمادهاند.
اذان را که گفتند تمام روز آینده را از خاطرات سال پیش بـه یاد آوردم که چگونه بیتاب میشدم. اما بـه راستی که بـه یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن؟ نماز را که خواندم، دوباره بـه بستر گرم و نرم بازمیگردم.
صبح گراییده بـه ظهر که از خواب بر میخیزم. تقریبا ساعت یازده ظهر اسـت و من هیچ از روزهداری نمی دانم. هنوز گویی زندگی ام زندگی روزهای عادی اسـت. دقیقهها و ثانیهها مثل همیشه بـه سرعت میدوند و میروند و همه ی همانی هستند که بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه ی جا حاکم اسـت.
همه ی دشواریها از بعدازظهر بـه من روی میآورند. در روزهای رمضان عشق و حالهای روزانه مانند خورشیدی تابان در بین تابستانی داغ و سوزان در گرمترین حالت خود طلوع می کنند و در تاریکترین و نیمه جانترین حالتشان در دم دمهای شب غروب می کنند و بعد از نیم ساعت دوباره جانی دگر می گیرند و اینبار چون ماه می شوند. بـه راستی که روزه در ساعات اول بهشت اسـت ولی در ساعات آخر کوه کندن اسـت.
در عصر در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق میرفتم تا دقایق زود سپری شود اما دمادم غروب فقط چشمانم را بسته بودم. هر لحظه توانم نصف میشد. زمان و بـه خصوص یک ربع مانده بـه اذان مانند یک سال میگذشت. تا زمانی که ناگاه بانگ اذان مرا زنده کرد، چشم گشودم و لبخند زدم. و این پایانی برای ماموریتی سخت بود ولی آخرش خوش تا سحری دیگر و شروعی دوباره برای مبارزه با نفس آغاز گردد.
بار دیگر ماه مبارک رمضان آمده اسـت. مادر همیشه میگوید این ماه ما مهمان خدا هستیم و باید آداب مهمانیش را ادا کنیم. مثل هر سال من هم تصمیم گرفته ام روزه بگیرم تا بتوانم با همه یي آنهایی که در شرایط سخت زندگی میکنند همدردی کنم.
روزه گرفتن بـه من کمک میکند تا. حداقل چند ساعت در روز انسانتر بودن را تمرین کنم، میتوانم شکیباتر باشم، کمتر بـه فکر خودم باشم، کمتر دروغ بگویم، غیبت کنم و حتی قسم الکی بخورم، بیشتر حواسم بـه خدا باشد و حتی ذرهای هم که شده انسان بهتری باشم. پدرم همیشه می گوید کمتر شیرینی و ناهار و شام خوردن نه تنها ضرری ندارد بلکه بدن را قویتر و سالمتر می کند پس برای من روزه داری تمرین سختی کشیدن برای بهتر شدن اسـت.
درست اسـت که برای سحر بیدار شدن خیلی سخت اسـت و اشکم در می آید آن زمانی که آب سرد را بـه صورتم می زنم، اما خیلی لذت میبرم که همه ی دور هم جمع شده و در کنار هم غذا می خوریم و خودرا برای یک روز دیگر روزه گرفتن آماده میکنیم.
اذان که گفته می شود و نماز میخوانیم دوباره خواب میچسبد، ولی دیگر روز شروع شده و هر شخصی سراغ کار خودش می رود. هر چند که در طول روز آشپزخانه مانند آهنربایی روحم را دفع و جانم را جذب می کند و همواره بـه غذا و خوراکی فکر میکنم، ولی هرروز این تمرین غلبه بر خوردن ادامه دارد و روحم قویتر می شود. واقعیت این اسـت که بـه همان اندازه که سختی میکشم لذت نیز میبرم.
در روزهای اول ماه رمضان حوصلهي آدمها از مو هم نازکتر اسـت. خواهرم همش غر میزند و برادرم بیشتر مواقع را می خوابد تا کاری بـه کار کسی نداشته باشد، اما خب هر چه جلوتر می رویم و بـه وسطهای ماه رمضان می رسیم بدن هم مثل روح بیشتر عاشق روزه داری میشود و تحمل همه ی بالاتر میرود. همه ی اخلاقشان بهتر شده و بـه کم خوردن، ولی خوش اخلاق بودن عادت می کنیم.
همیشه نزدیک بـه اذان مغرب که میشود بار دیگر تمام اعضای خانواده دور هم جمع شده و باهم سر سفره افطار می نشینیم. همه یي غذاها خوشمزه بـه نظر می رسند و هر شخصی در ذهنش بـه غذای مورد علاقهاش فکر میکند تا آنرا اول بخورد، ولی بعد از اذان یک چای بس اسـت تا بفهمیم آن قدرا هم که فکر میکردیم گشنه نبوده ایم.
پدرم همیشه قبل از افطار می گوید مهم نیست این روزه روی جسم، معده و قلب و روده و کبد اثر خوبی دارد یا نه که قطعا دارد، ولی مهم روح اسـت. در این ماه کمی بـه داد روحمان برسیم که حتی با خواندن چند آیه کوتاه از قرآن سیراب شود، با انجام دادن یک کار خیر کوچک مهربانتر شود و با تمرین صبر و شکیبایی بزرگتر شود. بـه فکر روحتان باشیم و آنرا آزاد کنیم تا همه یي خستگی ها، ناملایمتها و عصبانیتها ازآن خارج شود. آن شاالله.
مطالب مشابه: انشا زیبا درمورد ماه رمضان | انشا در مورد برکات ماه مبارک رمضان و روزه گرفتن
ماه مبارک رمضان نزدیک اسـت و من برای رسیدن آن لحظه شماری میکنم زیرا قرار اسـت مثل سال های گذشته همراه خانواده ام روزه بگیرم.
من عاشق روزه گرفتن و بـه خصوص بیدار شدن برای سحری و لحظات افطار هستم. بـه خصوص اینکه بـه گفته مادرم در این ماه ما بـه خداوند نزدیک تر هستیم و میتوانیم هر چه که بخواهیم از او تقاضای کنیم بـه شرط آن که با روزه گرفتن و انجام کارهای خوب بـه خداوند ثابت کنیم که سعی می کنیم بندگان خوبی برایش باشیم.
یک موضوع مهم در مورد ماه رمضان این اسـت که همه ی روزه داران باید بدانند روزه داری فقط این نیست که از صبح تا شب چیزی نخوریم و گرسنه بمانیم بلکه در کنار تحمل گرسنگی و تشنگی لازم اسـت دست، زبان، گوش و چشم خودرا از انجام کارهای بد حفظ کرده و مراقب باشیم که با حرف ها و کارهای خود دیگران را آزار ندهیم.
علاوه بر این ما باید دقت کنیم که روزه گرفتن بدون نماز و عبادت چندان معنا ندارد و باید حواس مان باشد که نمازهای خودرا سر وقت بخوانیم و بـه بهانه گرسنگی انها را بـه تاخیر نیندازیم.
یکی از اتفاقات خوب ماه رمضان این اسـت که ما هر جمعه بـه خانه یکی از اقوام خود دعوت میشویم تا افطاری را دور هم باشیم که خیلی خوش می گذرد. مادرم می گوید افطاری دادن در ماه رمضان بسیار کار پسندیده ای اسـت بـه خصوص اگر در افطاری دادن، نیازمندان را فراموش نکنیم و بـه یاد فقرا و افراد گرسنه ای که غذایی برای خوردن ندارند باشیم.
ماه رمضان ماهی اسـت که با همه ی ي ماهها فرق دارد و مـا در این ماه روزه می گیریم. مـن در انشای خود قصد دارم خاطره اولین روزی راکه روزه گرفتم، بنویسم. بچه که بودم همه ی ي ذوق و شوقم این بود که سحرها با پدر و مادرم بیدار شوم و سحری بخورم. اما مادرم همیشه ضعیف و نحیف بودن مرا بهانه میکرد و مرا برای سحری خوردن بیدار نمی کرد تا اینکه هفت ساله شدم و بـه مدرسه رفتم.
از همکلاسیهایم شنیدم که روزه می گیرند، به همین خاطر از مادرم با اصرار خواستم که مرا برای سحری بیدار کند. چقدر آن سفره سحری را دوست داشتم. برای اولین بار در کنار خانوادهام نشستم و صدای روح بخش دعای سحر را شنیدم. احساس میکردم بزرگ شدهام. البته مادرم گفت که چون از بقیه کوچکتر هستم، نمی توانم روزه کامل بگیرم و روزهام کله گنجشکی خواهد بود ولی خواهر و برادرم روزه کامل می گرفتند.
چند روز روزه کله گنجشکی گرفتم تا اینکه یک روز بالاخره قصد کردم که روزه کامل بگیرم. ظهر ناهار نخوردم و تشنگی و گرسنگی را تا عصر تحمل کردم. فقط چند ساعت بـه افطار مانده بود که تشنگی آنقدر بـه مـن فشار آورد که رفتم یک لیوان پر از آب خوردم. بعد از اینکه تشنگیام رفع شد، عذاب وجدان گرفتم و شروع کردم بـه گریه کردن! مادرم پیش مـن آمد و با مهربانی پرسید:
«چرا گریه می کنی؟ امروز خدا از تـو خیلی راضی اسـت چون اولین روزه کامل را گرفتی.» مـن که با این حرف داغ دلم تازهتر شده بود، گریهام شدیدتر شد و با صدای بلند گریه کردم و گفتم: «مامان مـن روزم باطل شد چون آب خوردم!» مادرم با مهربانی دستی بـه سرم کشید و گفت: «عزیزم روزت باطل نشده و تـو هنوز روزهای چون هنوز بـه سن تکلیف نرسیدی روزهات قبول اسـت.
تازه اگر حواست نباشد و چیزی بخوری، باز هم روزهات باطل نمی شود.» از این حرف مادرم آنقدر خوشحال شدم که حد نداشت. از این انشا نتیجه می گیریم که سراسر دوران کودکی گذشته از خاطرات تلخ و شیرین و مهر و محبت والدین و همدلی در انجام واجبات دینی در خانواده پر اسـت. همینطور خاطره اولین روزه؛ خاطره شیرین روزی اسـت که دیگر هیچ وقت در عمرمان تکرار نمی شود.
خداوند رحمان در این ماه سفره ای بـه وسعت تمام آسمان ها و زمین می گستراند و بندگانش را بـه سوی خود فرا میخواند، و آنان که از عشق الهی سر شار هستند دعوت وی را لبیک می گویند و بر سر سفره اش مینشینند، این بندگان، مهمان خدا هستند و برای آنها هیچ لذتی بالاتر از این نیست که با معبود خویش هم نشین باشند.
رمضان ماه جدا شدن از منیّت اسـت، و پرورش تفکر یست که دیگران، چه دوست و چه غریبه را مقدم بر خود بدانی و از حال آنان آگاه باشی. این ماه، ماه رهایی از زمین و آسمانی شدن را بـه آدمی می آموزد.
مخلوقی که غرق در روزمره های زندگی ست و سرگردان شده و بـه دنبال گم شده اش میگردد، در سحر ها و افطار ها بـه درگاه معبود می رود و از او میـــخواهد که حال پریشانش را تسکین باشد، و گم شده اش که همانا خود معبود اسـت را بـه او بر گرداند.
روزه داران ماه رمضان از معبود میخواهند که قلب شان از وسوسه های شیطانی نجات یابد و تقرب خدا نصیب شان شود، انها میخواهند بـه واسطه ي روزه، آنچه را نمیدیدند را ببینند و انچه را نمی شنیدند را بشنوند. جسم و روح این افراد همه ی تسبیح خدای را می گویند، نفس کشیدن شان نیز عبادت اسـت و ملائکه بر آنان درود و رحمت می فرستند.
طاعت و عبادت ما باید زینت بخش این ماه باشد و از او که رحمان و رحیم اسـت میخواهیم که ما را یاری کند تا در انچه که باید انجام دهیم سستی نکنیم.
مقدمه :
ماه رمضان ماه بندگان خداست و من میخوامی در مورد ماه مبارک رمضان انشا بنویسم.
متن انشا :
در ماه رمضان بر همه ی مردم مسلمان واجب اسـت که در آن سی روز روزه بگیریند .
یعنی از اذان صبح تا اذان شب هیچ چیز نخورند و گناه نکنند.
و گر نه روزه آنها باطل می شود.
اگر کسی بـه دلایلی کسی نتواند یک یا چند رو روزه بگیرد باید روزهاش را قضا کند.
البته نه تنها شکمشان باید روزه باشد چیزی نخوریم بلکه باید تمام اعضای بدنمان روزه باشد؛
دست زبان چشم و گوش روزه باشد یعنی دست بـه چیزهای نجس نزنیم.
چشممان روزه باشد یعنی با چشم بـه چیزهای بد نبینیم .
زبان روزه باشد یعنی سعی کنیم با گوشمان فحش و چیزهای بد نشنویم.
شبهای قدر در ماه رمضان اسـت.
ما در شب های قدر دعا میکنیم تا خدا چیزهایی خوبی برای سال جدید ما بنویسد .
اگر ما یک آیه در این ماه مبارک بخوانیم مثل این اسـت که یک ختم قرآن در ماههای دیگر اسـت.
البته نماز و روزه بر بچههای کوچک واجب نیست .
اما اگر بخواهند روزه بگیرند میتوانند روزه را کلهگنجشکی بگیرند .
و اگر روزه کلهگنجشکی بگیرند هم ثواب دارد و این طوری هم بـه آرزویشان رسیدهاند و هم ثواب بردهاند.
نتیجه گیری :
ماه رمضان ماه بزرگی اسـت . من با اینکه کودک هستم ولی سعی میکنم روزه بگیرم حتی اگر گرسنه شدم روزه کله گنجشکی می گیرم که هم ثواب کنم و هم خدا من را بیشتر دوست داشته باشد.
ماه برکت زِ آسمان می آید / صوت خوش قرآن و اذان می آید. از خواب که بیدار می شوي در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره سحری ناگاه خودرا بیدار و هشیار مییابی. با چشمهایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان میگذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و چشیدن هر نوع چرب و شیرین آزاد بودهای اما از امروز یک ماه باید دلت را روزهسرا کنی.
ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده میشود و همه ی ي و همه ی ي و همه ی ي اینبار آمادهاند. اذان راکه گفتند تمام روز آینده را از خاطرات سال پیش بـه یاد آوردم که چگونه بیتاب میشدم. اما بـه راستی که بـه یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن؟ نماز راکه خواندم، دوباره بـه بستر گرم و نرم بازمیگردم. صبح گراییده بـه ظهر که از خواب بر میخیزم. تقریبا ساعت یازده ظهر اسـت و مـن هیچ از روزهداری نمی دانم.
هنوز گویی زندگی ام زندگی روزهای عادی اسـت. دقیقهها و ثانیهها مثل همیشه بـه سرعت میدوند و می روند و همه ی ي همانی هستند که بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه ی ي جا حاکم اسـت. همه ی ي دشواریها از بعدازظهر بـه مـن روی میآورند. در روزهای رمضان عشق و حال های روزانه در گرمترین حالت خود طلوع می کنند و در تاریک ترین و نیمه جانترین حالتشان در دم دمهای شب غروب می کنند.
بـه راستی که روزه در ساعات اول بهشت اسـت ولی در ساعات آخر کوه کندن اسـت. در عصر در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق میرفتم تا دقایق زود سپری شود اما دمادم غروب فقط چشمانم را بسته بودم. هر لحظه توانم نصف می شد. زمان و بـه خصوص یک ربع مانده بـه اذان مانند یک سال میگذشت. تا زمانی که ناگاه بانگ اذان مرا زنده کرد، چشم گشودم و لبخند زدم.
مقدمه:
ماه رمضان، ماه ضیافت الهی اسـت. ماه نزول قرآن، ماه شب قدر، ماه بخشش و مغفرت اسـت. در این ماه، خداوند درهای رحمت خودرا بـه روی بندگانش می گشاید و آنان را بـه سوی خود میخواند.
بدنه:
رمضان، ماه روزه داری اسـت. روزه داری یکی از ارکان اسلام اسـت که در این ماه بر مسلمانان واجب می شود. روزه گرفتن، یعنی از خوردن و آشامیدن و برخی کارهای دیگر از طلوع تا غروب خورشید خودداری کردن. روزه داری، آثار و برکات زیادی برای جسم و روح انسان دارد.
در ماه رمضان، مسلمانان بـه انجام عبادت های بیشتری میپردازند. نماز، دعا، تلاوت قرآن، شب زنده داری و… از جمله عبادت هایی هستند که در این ماه اهمیت بیشتری پیدا می کنند. انجام این عبادت ها، انسان را بـه خداوند نزدیک تر می کند و وی را از گناهان پاک می سازد. رمضان، ماه انس با قرآن اسـت. در این ماه، مسلمانان فرصت بیشتری برای تلاوت قرآن دارند. تلاوت قرآن، قلب انسان را نورانی می کند و وی را بـه سعادت میرساند.
ماه رمضان، ماه شب قدر اسـت. شب قدر، شبی اسـت که قرآن در آن بر پیامبر اسلام «ص» نازل شد. در این شب، دعاها مستجاب می شوند و اعمال انسان چند برابر می شود. انشا درباره ضرب المثل سری که درد نمیکند دستمال نبندهمچنین ببینید
نتیجه:
ماه رمضان، ماه فرصت ها اسـت. فرصتی برای بندگی خداوند، فرصتی برای توبه و بازگشت بـه سوی او، فرصتی برای انس با قرآن و فرصتی برای کسب سعادت دنیا و آخرت.
مطالب مشابه: حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان
در پایان
برای نوشتن یک انشا جذاب، میتوانید از شعر، داستان، مثال، تصویر، جدول، نقل قول، و غیره استفاده کنید. همچنین باید بـه املای صحیح، دستور زبان، و ساختار جملات توجه کنید.