در اینبخش از مجله تفریحی تالاب چند انشا در مورد ماه آذر و آخر فصل پاییز و زیبایی هاي آن را آماده کرده ایم و امیدواریم کـه برای دانش آموزان مفید واقع شود. اگر میخواهید انشای شـما متفاوت باشید، میتوانید قسمتی از انشا را تغییر دهید.
انشا یکی از بهترین درس ها در طول تحصیل هست کـه بـه شـما کمک میکنه ذهن خودتون رو قوی کنید. طبق معمول در طول روز نمی تونیم بـه موضوعات زیادی فکر کنیم ؛ همین موضوع باعث میشه ذهن ما هیچ وقت بـه سمت یه سری چیزا نره.
انشا بـه ما کمک میکنه کـه در موضوعات مختلف ؛ از زبان اشیا ؛ شخصیت ها و … بتونیم فکر کنیم و اون ها رو توصیف کنیم. از طرفی نوشتن بـه مرور باعث میشه بتونیم کلمات زیادی رو یاد بگیریم و دایره لغاتی کـه بلدیم هم بیشتر میشه.
مطالب مشابه: متن زیبای پاییزی | عکس و متن عاشقانه در مورد پاییز
مقدمه :
برگ هاي زرد و نارنجی رنگ خیابان هاي شهر را پوشانده اند و صدای خش خش آنها گوش ها را نوازش می دهد . نسیم سرد پاییزی ؛ ما را بـه سمت خانه هل می دهد ؛ در حالی کـه خورشید باید برود و خیلی زود جای خودرا بـه ماه و نور آن می دهد . پاییز برگشته اسـت و انقلابی بـه در طبیعت بـه راه انداخته اسـت .
بدنه :
با آمدن پاییز ؛ زنگ هشدار برای میوه هاي تابستانی بـه صدا درمی آید . حتی هندوانه با آن همه ی عظمت و ابهت ؛ تاب مقاومت در برابر سرمای پاییز را ندارد ؛ چه برسد بـه اینکه انتظار داشته باشیم کـه هلو و آلوچه در سرمای پاییز ما را یاری کنند . پاییز می خواهد آدم هاي خودرا وارد بازی کند ؛ سیب زودتر از همه ی وارد می شود و پشت سر او ؛ بِه و انار و لیموشیرین و بعدها پرتغال در صف میشوند و بشقاب هاي مهمان ها را بـه تصرف خود در می آورند . این میوه ها برای آدم ها چاره اي نمی گذارند ؛ جز اینکه بـه آنها اجازه تسخیر شکم هایشان را می دهند.
تابستان پادشاهی مهربان و بی خیال بود تا جایی کـه حتی برای خود ارتشی نداشت . همین باعث شد کـه ملتش سوء استفاده کنند و در گوشه و کنار امپراطوریش ؛ هرج و مرج و شورش بشود . کودکان در کوچه ها توپ بازی میکردند، معلم ها در مدرسه نبودند ؛ بچه ها دیر میخوابیدند و دیر از خواب بیدار میشدند . بازی هاي کامپیوتری در افکار بچه ها جولان می دادند.خلاصه هیچ چیزی سرجایش نبود . خود پادشاه هم مشغول تفریح و خورد و خواب بود و نمیدانست کـه در همسایگیش پادشاهی بـه نام پاییز بـه قدرت رسیده و در حال پیشروی بـه سمت قلمروی او اسـت .
پاییز ؛ پادشاهی مقتدر ؛ بی رحم و خونریز اسـت . پاییز تابستان را شکست داده و در بند کرده اسـت .اکنون بازی دست پاییز اسـت . دیگر خبری از بی نظمی و هرج و مرج نیست . معلم ها باید ساعت هفت و نیم در مدرسه باشند . بچه ها هم همین طور . سربازان پاییز تفنگ هاي خودرا برسر پدر و مادر نهاده اند و انها را وادار کرده اند کـه نگذارند بچه هایشان در کوچه بازی کنند ؛ نگذارند فوتبال ببینند و نگذارند با گوشی و کامپیوتر بازی کنند . پاییز بـه شدت مخالفان خودرا سرکوب می کند . اگر کسی از پاییز انتقاد کند ؛ سرما خواهد خورد و برای چندین روز ؛ باید در زندان هاي بی شور و سرد پاییز بماند ؛ تا افکار انتقادیش از ذهنش پاک بشود.
نتبجه :
چند وقت پیش ؛ در خیابان هاي شهر جارچیان خبر می دادند کـه پاییز دعوت بـه همکاری در اداره قلمروش کرده اسـت و هر کس علاقمند باشد ؛ می تواند بـه پاییز ملحق شود . این یک فرصت تکرار نشدنی اسـت . ملحق شدن بـه پاییز یعنی این سختگیری هاي پادشاه برای ما کمتر می شود . همچنین پاداش هاي خوبی داده می شود . بیایید کوتاه بیاییم و با پاییز کنار بیاییم.
ترسناک بود. سبز زیبای من؛ گمش کرده بودم. شاید نباید شب میخوابیدم. مگر شبها برای استراحت نیستند؟ چرا این بلا بر سر من آمد؟ من برگم. با خانواده خود روی شاخه درخت زندگی می کنیم. ما سبز بودیم. زیبا، نرم و با عطر دلنشین خود روی شاخهها فخر میفروختیم.
امروز کـه از خواب بیدار شدم نیمی از من نارنجی و خشک شده بود. مادر میگوید اگر بیشتر از آبها تغذیه میکردم، دیرتر این بلا بر سر من میآمد. حقیقت این اسـت کـه پاییز آمده. هیولای مرگ درختان. حتی درخت تنومند نیز نمی تواند از ما مراقبت کند؛ زیرا پاییز وی را اسیر خود میکند. درخت هر روز تعدادی از ما را از دست میدهد و در نهایت تنها می شود. یکی از دوستانم دیروز سقوط کرد و بـه زمین پر کشید. پر کشیدن برای ما برگها بـه معنی سفر بـه سوی زمین اسـت؛ بر خلاف انسانها کـه بـه آسمان پرواز میکنند.
راستی من با باغبان پارک آشنا شدهام. او پیرمرد مهربانی اسـت کـه برگها را بـه آرامی از روی زمین جمع میکند و داخل کیسه میریزد. مادر نمی گوید کـه باغبان برگها را کجا میبرد؛ میگوید این یک ماجرای هیجانانگیز اسـت کـه خودم باید تجربهاش کنم. زندگی روی شاخه بسیار لذتبخش بود. مخصوصا زمانی کـه باد میآمد و پشت من قایم میشد تا ابر پیدایش نکند.
بازی قایم باشک را دوست دارم اما اگر از شاخه جدا می شدم دیگر نمیتوانستم بـه خانه برگردم. من یک پا دارم کـه بـه درخت چسبیده. امروز حس کردم کـه پایم در حال جدا شدن اسـت. کمی ترسیدم. من مادر را خیلی دوست دارم و نباید از او جدا شوم. پاییز خودش را بـه من نشان نداده اسـت.
فکر میکنم او پیرمرد خشمگینی باشد کـه فضای سبز را دوست ندارد و می خواهد تمام درختان شهر را از بین ببرد. او دوستی بـه نام زمستان دارد کـه از خود پاییز ترسناکتر اسـت. خوشحالم کـه در زندگیام یک برگ بودم. گویا فردا با باغبان همسفر خواهم شد.
آذر ماه اسـت. تنها یک روز بـه آخرِ پاییز مانده اسـت. در خانه نشستهام و از پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده اسـت. نارنجها و نارنگیهاي سرخ و زرد، در بین برگهاي سبز و خرّم، شعله میکشند.
هوا آنچنان زلال و شفاف اسـت کـه میتوانم سنگریزههاي کوهِ روبهرویم را بشمارم. مدهوش هوای حیاتبخشِ این شهرم. شهر نیست: یکپارچه بهشت اسـت. بدونشک برای سجع و قافیه نبوده اسـت کـه شیراز» را جنّتطراز» گفتهاند.
شیراز ن و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از ن و دخترانش زیباتر اسـت. نه فقط اردیبهشت شیراز آبروی بهشت را می برد، بلکه همه یٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. شیراز فصلبندیهاي متداول سال ها را بر هم زده اسـت. تقویمش با تقویمهاي دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار اسـت. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان شیراز بـه رنگهاي گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههاي این آسمان همان ستارههاي آسمانِ دیگرند؛ ولی دراین دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای شیراز گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را درکنار لیمو مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه بـه شکوفه میکشد و از همه یٔ این ها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن می زند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست کـه اینهمه ی شاعر نغمهپرداز از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در بین آنان، دو تن تا اوج قلههاي افسانهاي صعود میکنند؛ دو تن کـه فقط با یک دیگر رقابتی دارند و حریفِ دیگری را بـه جهان شعر و ادب راه نمیدهند. دو پهلوان نامدار کـه یکی زمین را با همه یٔ پهناوری و دیگری آسمان را با همه یٔ بلندی فتح می کنند.
یکی از این دو تن با غزلهاي شورانگیز خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک سخن جای میگیرد. زبانی بـه نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک بـه سراغ برگهاي پژمرده میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد. با لحنی بـه مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. بـه زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم می شود کـه کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم دنیا جدا شود. .
لیکن آن دیگر، بیپروا بـه این گرفتاریها، بالوپر می گیرد، با شَهپَر نیرومندش قلههاي مهگرفته و ستارههاي دوردست را پشت سر می گذارد، بـه اوج فلک می رسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه کـه پست و کوچک و تنگ و حقیر اسـت، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههاي ریبوریا را میدرد، پشمینههاي آلوده را بـه آتش می کشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق را سر می دهد و درهای آسمان را میگشاید.
مقدمه:
پاییز سومین فصل سال اسـت کـه با سه ماه مهر و ابان و اذر کـه هرکدام نمادی پرمعنا دارند شروع می شود و بـه پایان می رسد.مهر یعنی محبت و عشق،ابان یعنی آب و آذر یعنی اتش کـه سه عنصر بسیار مهم در زندگی بشر اسـت و تشکیل دهنده ي جهان اسـت.
تنه ي انشاء:
پاییز اسـت و برگ ریزان،صدای نم نم باران،بوی خوش گل ها و بوی نم باران تازه نشسته برروی گل و برگ ها کـه یکی از زیباترین نقاشی هاي خدا در دفتر زندگی اسـت کـه ترسیمی کوچک از عظمت لایتناهی پروردگار عالمیان می باشد.
پاییز فصل برگ هاي رنگارنگ کـه همچون پروانه هاي رنگی همراه با نسیم خوش پاییز یاز سمتی بـه سمت دیگر بـه رقص در میآیند و بـه زمین مینشینند و ما با گذر از این مسیر کـه همچون فرشی طلایی زیر پایمان پهن شده قدم میزنیم و از صدای خش خش آن چیزی جز زیبایی نعمت خداوند بـه ذهنمان خطور نمیکند.
پاییز مشهور اسـت بـه غروب هاي دلگیرش،شب هاي طولانیش،بـه سیب سرخ و انار سرخ ترکخورده اش کـه انگار لبخندزنان ما را مشتاق چشیدن آن می کند.
پاییز همیشه با شروع مدارس همراه اسـت،بـه صدای خنده و هیاهوی دانش اموزان در کوچه پس کوچه هاي شهر کـه باهم بازی ها و دوستان خود دست در دست هم بـه سمت مدرسه و عام و پیشرفت پرواز می کنند تا همچون پروانه ایی زیبا از پیله ي خود بیرون بیایند و پرهای خودرا می گشایند و بـه سمت ارزو ها و اهداف خود پرواز می کنند.
نتیجه گیری:
پاییز فصلی اسـت کـه در آن مهر متولد می شود و از همان اغاز خود بـه همگان ندای مهر و محبت را میرساند.
مقدمه :
انشای خودرا بـه جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاییز زیبا آغاز میکنم .
شاخه هایت پر از کلاغ شدند*اي چنار قشنگ پاییزی
عکس خودرا ببین در آیینه*واقعا کـه شگفت انگیزی
وقت تاریک و روشنای غروب*از کلاغان خسته سرشاری
توی فصلی کـه فصل بی برگیست*برگ دادی دوباره انگاری
مینشینم دوباره در ایوان*خسته و سرد و خواب آلودم
خوب می شد کلاغ من هم از*برگ هاي کلاغی ات بودم
متن انشا:
پاییز فصل قشنگی اسـت. در پاییز برگ درختان زرد می شود. در روز اول پاییز کـه اول مهرماه اسـت ما بـه مدرسه میرویم و همکلاسیهاي خودرا میبینیم. پاییز فصل تلاش بیشتر دانشآموزان اسـت. در پاییز روزها کوتاهتر و شبها بلندتر می شود. از میوههاي پاییز انار و نارنگی اسـت. در پاییز برگ درختان میریزد و هنگامی کـه ما بر روی آنها راه می رویم صدای خشخش می دهند. در پاییز هوا سرد میشود و اگر مراقب نباشیم سرما میخوریم. در پاییز باد میوزد و باران میبارد. ماههاي پاییز مهر، آبان و آذر هستند.
گر تو بيني پاييز زيبا سرسري غم بخور،زيرا كه خيري نبري آيينه جمال اسـت اين فصل خزان بي تامل از فصل ثالث مگذري فصل خزان در نزد كائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتي شاعران نيز براي نمايش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاييز ياد مي نمايند.ليكن اين فصل،فصل زيبايي اسـت. فصل ريزش نعمت هاي آسماني مي باشد و همان قطرات ريز باران اسـت كه بـه تهذيب زمين مي پردازد.
نمايان شدن قوس قزح پس از باران نيز جلوه اي از جمال اين فصل مي باشد. كلمه برگ ريزان تنها مختص پاييز اسـت. بدين معنا كه در اين سه ماه درختان خودرا مي تكانند و برگ هاي زرد و سرخ خودرا رها كرده و بر دامان زمين بـه امانت مي گذارند و شاخه هاي خشك شان نيز لخت وار منتظر مي مانند تا در فصل ديگر الماس هاي آسماني در ماتم كمبود مكان نمانند و بر شاخه هاي آنان قرار گيرند.
اين فصل را با نام خش خش نيز مي شناسيم. همان گونه كه پا بر روي خاك هاي ترك برداشته قدم مي گذارد و آهنگ زيبا مي سازد صداي خش خش برگ ها نيز همين احساس را در دل ما مي نهد.اين صدا پس از شنيدن بـه ماوراي درون ما مي رود و روح ما را تا آسمان ها بـه بالا مي كشاند.
پاييز را مي توان فصل مهاجرت قلم داد كرد .بدين معنا كه پرندگان در اين فصل از كاشانه خود رهايي جسته و در كرانه هاي آسمان بـه جست و خيز مي پردازند تا لانه مناسب پيدا كنند. نظاره بر حركات پرندگان در آسمان پاييز احساسي وصف ناشدني در دل ايجاد مي نمايد.نكته اصلي اين اسـت كه پاييز در مقابل اين همه ی ي زيبايي كه در اختيار ما مي گذارد از ما چيزي نمي خواهد جز اين كه بـه تفكر بنشينيم و بـه خدا نزديك شويم
برگ هاي زرین و رقصان درخت، کم کم خودرا بر دامن دنباله دار بادهای پاییزی می سپارند. گاهی هم زیر باران عاشقانه ي این فصل، خیس میشوند. پاییز، رنگ و بوی دیگری دارد؛ رنگ و بویی از جنس قدم زدن با صمیمی ترین دوستت، خوردن چای داغ در سرمای تازه از راه رسیده و خیس شدن زیر باران.
فصل پاییز برای هر شخصی شکل خاص خودش را دارد؛عده اي بوی ماه مدرسه را استشمام می کنند و آماده ي رفتن بـه مدرسه میشوند، عده اي هم سرشار از ذوق تدریس و علم آموزی، عده اي هم دلتنگ میشوند و عده اي دلشاد ؛ و عده اي دیگر هم مشغول تسبیح آفریدگار هنرمند و توانا.
برگ هاي ریزان پاییز برای عده اي درس زندگی می شود و برای عده اي هم اسباب شادی و فرح. پاییز درس هاي بزرگی بـه انسان می دهد؛ درس هایی از گذر زمان و ایام گرانبهای عمر . گویی یادآور بهار سبزی می شود کـه زمستانی سپید در پیش دارد.
از پاییز باید درس گرفت؛ از تک تک لحظاتش. از صدای رعد و برقی کـه انگار می خواهد از خواب غفلت بیدارت کند، تا صدای شرشر قطرههایی کـه از دلِ تنگِ آسمان بر زمین میریزد، تا بدانی زندگی جریان دارد… صدای خش خش برگی کـه از درخت افتاده و جانش را زیر قدم هایمان تسلیم کرده، صدای بی رمَقیست کـه با زبان بی زبانی می خواهد بگوید کـه روزی بهترین جایگاه را داشته اسـت. پاییز را حس کنیم نه اینکه ازآن عبور کنیم …
انشای خودرا شروع میکنم با نام خدای زیباییها
فصل پاییز یعنی مهر، آبان و آذر، فصلی رنگارنگ و زیبا، فصلی باحال و هوای درس و مدرسه همراه اسـت.
در پاییز هوا کمکم سرد و با تغییر ساعت روزها کوتاه تر می شود. در پاییز برگ درختان کم کم میریزند و مدارس باز می شود. در پاییز کار رفتگرها سخت می شود باید برگ هایی کـه روی زمین ریخته اسـت را جمع کنند. در پاییز هیچکس منتظر آمدن فصل زمستان نیست و وقتی کـه فصل زمستان می آید همه ی منتظر هستند کـه زود تر عید نوروز شود.
در پاییز جهت تابش آفتاب تغییر می کند و نور وارد خانه می شود. در فصل پاییز، هوای سوزان تابستان کول و بار سفر را بسته و جای خودرا بـه نسیم خنک پاییزی میدهد.
فصل زیبا پاییز یک حال و هوای تازه اي دارد از طرفی بادی هاي خنک پاییزی دسته دسته برگ هاي رنگارنگ را حرکت داده و از طرف دیگر صدای ریزش برگها یک حس و حال تازه اي بـه ما می دهد. دراین فصل سال میوه هاي پاییزی خوشمزه؛ انار و پرتقال و خرمالو و سیب سرخ طعم جدید بـه زندگی ما میدهد.
فصل پاییز همانند دیگر فصل هاي سال از خلقت زیبایی هاي پروردگار ماست. پس بکوشیم دراین فصل زیبا و دل انگیز برای رسیدن بـه اهداف خود تلاش و همت کنیم و با کمک کردن بـه یک دیگر سریع بـه اهداف خود برسیم.
گر تو بيني پاييز زيبا سرسري غم بخور،زيرا كه خيري نبري آيينه جمال اسـت اين فصل خزان بي تامل از فصل ثالث مگذري فصل خزان در نزد كائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتي شاعران نيز براي نمايش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاييز ياد مي نمايند.ليكن اين فصل،فصل زيبايي اسـت. فصل ريزش نعمت هاي آسماني مي باشد و همان قطرات ريز باران اسـت كه بـه تهذيب زمين مي پردازد.
نمايان شدن قوس قزح پس از باران نيز جلوه اي از جمال اين فصل مي باشد. كلمه برگ ريزان تنها مختص پاييز اسـت. بدين معنا كه در اين سه ماه درختان خودرا مي تكانند و برگ هاي زرد و سرخ خودرا رها كرده و بر دامان زمين بـه امانت مي گذارند و شاخه هاي خشك شان نيز لخت وار منتظر مي مانند تا در فصل ديگر الماس هاي آسماني در ماتم كمبود مكان نمانند و بر شاخه هاي آنان قرار گيرند.
اين فصل را با نام خش خش نيز مي شناسيم. همان گونه كه پا بر روي خاك هاي ترك برداشته قدم مي گذارد و آهنگ زيبا مي سازد صداي خش خش برگ ها نيز همين احساس را در دل ما مي نهد.اين صدا پس از شنيدن بـه ماوراي درون ما مي رود و روح ما را تا آسمان ها بـه بالا مي كشاند.
پاييز را مي توان فصل مهاجرت قلم داد كرد .بدين معنا كه پرندگان در اين فصل از كاشانه خود رهايي جسته و در كرانه هاي آسمان بـه جست و خيز مي پردازند تا لانه مناسب پيدا كنند.
نظاره بر حركات پرندگان در آسمان پاييز احساسي وصف ناشدني در دل ايجاد مي نمايد.نكته اصلي اين اسـت كه پاييز در مقابل اين همه ی ي زيبايي كه در اختيار ما مي گذارد از ما چيزي نمي خواهد جز اين كه بـه تفكر بنشينيم و بـه خدا نزديك شويم
پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ي ابرهای تیره اش کـه کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از باران هایی کـه یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند کـه یادت بیاورند تمامشان را …
من اما نمیدانم چرا این فصل بی نظیر دلم را با خودش نمی برد ؛ چرا انتظارش را نمی کشم هیچ وقت ؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ هاي برگ هایش هم نمی تواند دلم را با خودش ببرد ؛ نمی دانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم. نمیدانم …
نمیدانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای من نمی شود ؛ آری پاییز کـه می آید خورشید از من رو برمی گرداند ؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست ؛ چشم هایم سبزی برگ هاي درختان را هر روز بهانه میگیرند ؛ آغوشم درختان خفته را نمی خواهد ؛ پاییز انگار می آید تا بسراید دلتنگی را ؛ پاییز انگار می آید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت را با باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد
پاییز انگار می آید تا …پاییز کـه می آمد اما یک چیز مسلم بود ؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
پاییز خود انبوهی اسـت از حرف ها، حس ها و …پاییز کـه بر زبانت جاری میشود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش ؛ اصلا بدون آن کـه حرفی زده باشی او زیر باران هاي پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست ؛ برگ هاي ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری کـه تو میتوانی صدای خش خش برگ ها را به وضوح بشنوی ؛ شاید نام پاییز را کـه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران کـه بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایی کـه دو عاشق زیر آن ها پناه گرفته اند
بر مو هاي شاعری کـه میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد ؛ نام پاییز را کـه بیاوری نا خود آگاه کیف هاي رنگارنگ مدرسه کـه بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف میکشند ؛ نام پاییز را کـه بیاوری چشم هاي پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد کـه سال ها بـه انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند ؛ فصلی دل انگیز کـه با آغازش درخت یادگیری جوانه می زند و عطر کتاب هاي جلد شده، مداد و پاک کن هاي نو فضا را پر خواهد کرد.
آری پاییز خود انبوهی اسـت از واژه ها و من همیشه می ترسیدم بـه او بر بخورد کـه توصیفش میکنیم کـه آن چه را کـه باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست کـه تو بگویی و دیگران بشنوند
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد
پاییز …
آه
پاییز کـه می آمد یک چیز مسلم بود و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
مطالب مشابه: متن زیبا درباره فصل پاییز | شعر زیبا در مورد پاییز
عاشق فصل پاییزم. از میوه هاي فصل پاییز، انار و پرتقال و نارنگی گرفته تا ریزش برگهاي زرد و راه رفتن روی آنها و گوش کردن بـه سمفونی خرش خرش کردن برگها زیر پاهایم. چه لذتی میبرم. همیشه از اول مهر خوشم می آمد. بوی کتاب نو، روپوش جدید و کلاس جدید، حس رشد و شکوفایی را برایم زنده می کند. بیشتر ذوق و شوق شروع سال تحصیلی جدید و خرید لوازم التحریر و کیف و کتاب مدرسه را دارم .
وقتی بوی پاییز را از اواخر شهریورماه حس می کنم شروع می کنم بـه تغییر دکوراسیون خانه و آماده شدن برای پذیرایی از یک فصل پرفعالیت. فصلی کـه باید قدر روزهای کوتاهش را دانست. آخ چه حالی می دهد در شب هاي بلندش کناری بخاری یا کرسی بنشینی و در حالیکه بـه صدای شرشر باران گوش میدهی یه کاسه پر از دانه هاي انار را با نمک میل کنی.
یکی از هزاران نعمت خداوند فصل هاست کـه بـه ترتیب تکرار میشوند نخستین آنها بهار و دومین تابستان و سومین پاییز و آخری زمستان اسـت کـه هر یک از چهار فصل دارای سه ماه می باشند ماه هاي این فصل عبارتند از مهر آبان و آذر.
پاییز کـه سومین فصل سال اسـت همانند فصلهاي دیگر زیبا و دلنشین اسـت در نخستین روز از فصل پاییز یعنی اول مهر مدارس نیز باز میشود کـه این نیز بـه زیبای فصل پاییز میافزاید دراین فصل هوا کمی سرد و بادی میشود بادهای خنک پاییزی دسته دسته برگ هاي رنگارنگ را حرکت داده و بر زمین میریزد صدای ریزش برگ هاي یک حس و حال تازهاي بـه آدم میدهد و کار رفتگرها سخت میشود هر فصلی چند میوه مخصوص خودش دارد میوه هاي فصل پاییز هم میوه هاي خوشمزه هستند کـه همه ی از خوردن آنها لذت میبریم و خدا را شکر میگویم مثل انار و پرتقال خرمالو و سیب سرخ…
خلاصه در آخرین روز از روزهای پاییز یعنی 30 آذر بین مردم عزیز ایران و خیلی از کشور های دیگر یک جشن بزرگی وجوددارد کـه مخصوص شب و نام آن هم شب یلدا اسـت البته خیلی از مردم بـه آن شب چله هم میگویند پاییز هم با آن همه ی شور و نشاط خود بـه پایان می رسد و فقط یک چیز می ماند آن هم شکر خداوند بابت نعمت هاي توصیف ناکردنی “خدایا شکرت”
مقدمه :
بـه نام خداوند مهربانی کـه این همه ی زیبایی برای آفریده اسـت ؛ انشای خودرا آغاز میکنم .
متن انشا:
من خیلی فصل پاییز را دوست دارم .
همچون مدرسه ها در پاییز شروع میشوند و دوباره دوستانم را می بینم و با آنها بازی میکنم و شروع بـه درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده خود میکنم . البته شاید بعضی ها از شروع شدن مدرسه خوشحال نشوند و دلشان بخواند همیشه بازی کنند و در خانه استراحت کنند. ولی بعد از مدتی حوصله شان سر میرود و دوست دارند دوباره بـه مدرسه بیایند و دوستان و معلمان مهربان را ببینند.
یک دلیل دیگر هم کـه من پاییز را خیلی دوست داریم این اسـت کـه فصل پاییز خیلی زبیا اسـت . همه ی برگ ها کـه در بهار و تابستان سبز بوده اند بـه رنگ هاي زرد و نارنجی و قرمز و قهوه اي در میایند و انگار همه ی جا رنگارنگ و زیبا و چشم نواز میشود. وقتی بـه پارک میرویم هر درختی بـه یک رنگ در آمده اسـت و همه ی جا بخصوص جنگل ها و پارک ها خیلی قشنگ شده اسـت .
در پاییز خرمالو ها میرسد و لیمو شیرین و پرتقال و انار بـه بازار می آید . بعضی وقتی ها مادرم انار ها را دان میکند و بـه آنها گلپر و نمک میزند و در کاسه هاي کوچک میریزد و بـه ما میدهد کـه من خیلی خوشم می آید. در پاییز لبو فروش ها در روی گاری هاي قدیمی لبو هاي شیرین و قرمز میپزند و بـه ما میفروشند من گاهی با دوست هایم از آنها لبو داغ میرخر مو در راه رفتن بـه خانه باهم میخوریم کـه خیلی کیف دارد .
من بـه خاطر باران هم خیلی پاییز را دوست دارم ؛ چون عاشق باران هستم و روزهای بارانی دوست دارم زیر باران بروم و بازی کنم . البته باید مراقبت باشیم در زیر باران سرما نخوریم . ولی حتی اگر سرما بخوریم ماردمان برای ما سوپ خوشمزه و شلغمی میپزد . ما کنار بخاری میخوابیم تا خوب شویم . تازه پاییز خیلی هوا خوب اسـت نه خیلی گرم اسـت نه خیلی سرد بـه خاطر همین می توانیم بـه اسانی در خیابان و حیات و پارک بازی کنیم و تا خسته شویم .
نتیجه گیری
پاییز خیلی خوبی ها و قشنگی ها و خوراکی هاي خوشمزه دارد ؛ کـه من آنها را خیلی دوست دارم و همیشه دوست دارم زودتر پاییز شود . من در فصل پاییز خدا را بـه خاطر این همه ی قشنگ و زیبایی کـه برای ما آفریده اسـت شکر میکنم . این بود انشای من .
مقدمه :
عشق بی دلیل اسـت … محتاج استدلال نیست … دل دلیل و برهان وجود عشق اسـت و من بی هیچ بهانه اي عاشق پاییزم
متن انشا:
پاییز را دوست دارم…
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران هاي عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران هاي پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب هاي نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب هاي سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی هاي پاییزی ام
بخاطر بغض هاي سنگین انتظار
بخاطر اشک هاي بی صدایم
بخاطر سال ها خاطرات پاییزی ام
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
نتیجه گیری :
بدون دلیل دوست داشته باش ؛ عاشق شو وچون پاییز رنگارنگ و رها زندگی کن .
مقدمه :
دلم چون برگهای زرد پاییزی پر از درد اسـت
صدای خش خش برگها…
بـه همراه تپیدنهای قلبم می شود آغاز و…
متن انشا:
فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد می نمایند. لیکن این فصل،فصل زیبایی اسـت. فصل ریزش نعمت هاي آسمانی میباشد و همان قطرات ریز باران اسـت کـه بـه تهذیب زمین میپردازد. نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه اي از جمال این فصل می باشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز اسـت.
بدین معنا کـه دراین سه ماه درختان خودرا می تکانند و برگ هاي زرد و سرخ خودرا رها کرده و بر دامان زمین بـه امانت می گذارند و شاخه هاي خشک شان نیز لخت وار منتظر میمانند تا در فصل دیگر الماس هاي آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخه هاي آنان قرار گیرند. این فصل را با نام خش خش نیز می شناسیم. همان گونه کـه پا بر روی خاک هاي ترک برداشته قدم می گذارد
و آهنگ زیبا می سازد صدای خش خش برگ ها نیز همین احساس را در دل ما می نهد. این صدا پس از شنیدن بـه ماورای درون ما می رود و روح ما را تا آسمان ها بـه بالا می کشاند. پاییز را میتوان فصل مهاجرت قلم داد کرد. بدین معنا کـه پرندگان دراین فصل از کاشانه خود رهایی جسته و در کرانه هاي آسمان بـه جست و خیز میپردازند تا لانه مناسب پیدا کنند. نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد مینماید.
نتیجه گیری :
نکته اصلی در مورد پاییز این اسـت کـه پاییز در مقابل این همه ی زیبایی کـه در اختیار ما می گذارد از ما چیزی نمی خواهد جز اینکه بـه تفکر بنشینیم و بـه خدا نزدیک شویم . بـه تعبیر زیبای حافظ مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟ بـه دست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن.
مقدمه :
بـه نام خداوند آفریننده زیبایی ها . راستش را بخواهید از زمانی کـه یادم می آید پاییز فصل مورد علاقه من بوده اسـت شاید یه این خاطر کـه خودم در فصل پاییز بـه دنیا آمده ام . اما این موضوع دلایل دیگری هم دارد . امروز میخوام دراین انشا بـه شـما بگویم چرا عاشق فصل پاییز هستم.
متن انشا :
فصل پاییز برای من یک فصل جادویی اسـت . همه ی چیز از آب و هوا گرفته تا رنگ ها برای من زیبا و خیره کننده هستند . با اینکه همه ی مناظر و زیبایی ها هر سال و هر سال تکرار میشوند ولی برای من تازگی دارند و انگار هر سال با دیدن زیبایی ها و رنگارنگی فصل پاییز دوباره جادو می شوم .
اما قبل از هر چیز پاییز برای من حسی از بندگی خداوند دارد خداوندی کـه در بهار همه ی جا را سبز و تازه و درخشان میکند در تابستان پر از گرما و نور و انواع میوه ها مي نماید و در پاییز درختان را خشک میکند . اما نه یک خشک شدن ترسناک و سرد و زشت. برعکس خداوند زیبایی آفرین حتی فصل خشک شدن و خواب زمستانی زمین را نیز بـه بهترین و قشنگ ترین صورت رنگ آمیزی میکند و در نهایت در زمستان با پوشاندن زمین با برف پاک و سفید هنر نمایی اش را بـه پایان میرساند.
بـه این خاطر اسـت کـه پاییز حس میکنم بـه خدا نزدیک ترم و دیدن برگ هاي رنگارنگ و باران حسی از سپاس گذاری و شکر نعمت را گاهی در هیاهوی زمانه فراموش میکنم درمن زنده میکند.
همه ی چیز فصل پاییز برای من زیبا و دوست داشتنی اسـت از جمله میوه هاي خاص و شگفت انگیزش … چه کسی باور میکند وقتی همه ی درخت ها کم کم بـه خواب زمستانی میروند و درختان خشک شده و برگ هایشان را زمین هدیه میکنند . طبیعت بتوانید این میوه هاي درخشان و خوشمزه را بـه ما هدیه کند. میوه هایی مثل انار، خرمالو ؛ پرتغال ؛ لیمو شیرین و نارنگی هاي آبدار… من عاشق انار و خرمالو هاي رسیده هستم. انقدر کـه دوست دارم همه ی سال خرمال بخورم و پرتغال ها را با آن رنگ نارنجی زیبایشان در دست بگیرم و از ته دل بو کنم و بـه خودم بگویم چه کسی گفته میوه هاي خوشمزه فقط متعلق بـه بهار و تابستان هستند؟
نتیجه گیری :
همه ی این موارد از زیبایی هاي طبیعت هوای خنک و لطیف ؛ باران دوست داشتنی و میوه هاي خوشمزه باعث میشود من عاشق فصل پاییز باشم و خداوند را بابت این زیبایی شگفت انگیز شکر کنم. خداوند مهربان دوستت دارم.
مقدمه :
بـه نام آنکه هست کننده و نیست کننده ماست! انشا کوتاه خود در مورد فصل پاییز را آغاز میکنم .
متن انشا:
فصل فصل پاییز اسـت
و هوا دارن سرد میشوند گویا فصل سرد زمستان نزدیک شده اسـت.
برگها رو بـه زردی شده و مانند گلهای کـه در فصل بهار از درختان بـه زمین پروازکنان حرکت میکند،
بـه سوی زمین میپرد و اینبار این درختان دیگر جز شاخه خشک و ساقه چیزی دیگری در آن نخواهد ماند.
درختانیکه قبلا ً دارای برگهای سبز بودند، شاخچه هاي گل کـه دارای شگوفه هاي زیبا بودند و طبیعت را با خود آراسته نموده بودند.
ماه قبل طبیعت را همه ی سبزه پوشانیده بودند و هر طرف را کـه چشم می انداختیم، لذت خاصی داشت؛
اما اکنون دیگر آن لذت ها باقی نمانده،
بل زردی علفها، گیاهان، درختان، سردی هوا، کم شدن زمان نورانی طبیعت
و افزایش مدت زمان تاریکی « کوتاه شدن روز » همه ی جای گزین آن خوبیهای فصل بهاری شده
کـه همه ی آن خوبی ها را از طبیعت گرفته اند.
این فصل پاییزی برای ما درس میدهد کـه لباس هاي گرم خودرا بدوزیم و یا آن را از بازار خریداری نماییم
تا در فصل سردتر از این « زمستان » کـه بـه دنبال پاییز آمدنی اسـت بتوانیم خودرا از سرما حفاظت نماییم.
این فصل ما را وا میدارد کـه هیزم هاي زمستانی را آماده سازیم کـه در روزهای برفباری با سوختاندن آن خانه ما را گرم سازد.
نتیجه گیری :
بیایید اي هموطنان کـه درسهای این فصل را بیاموزیم
و بـه سخنان آن گوش دهیم و مواد لازمه کـه برای فصل زمستان نیاز اسـت آماده سازیم
تا بتوانیم از سرمای بیش از حد آن خودرا حفاظت کنیم.
هر سال، از چهار فصل تشکیل می شود، بهار، تابستان، پاییز و زمستان، سومین فصل سال کـه بـه پادشاه فصل ها مشهور اسـت فصل پاییز اسـت. پاییز هم مثل فصل هاي دیگر سه ماه دارد کـه نام آنها مهر، آبان و آذر اسـت. پاییز فصل متفاوتی برای دانش آموزان و فصل تلاش و کوشش برای آن هاست، چون در نخستین ماه از این فصل یعنی ماه مهر مدرسه ها شروع می شود.
در پاییز برگ هاي درختان بـه رنگ هاي قرمز، زرد و نارنجی در میآیند و با وزش باد، برگ هاي رنگارنگ از روی شاخه ها بـه پایین می ریزند. یکی از قشنگی هاي پاییز زمانی اسـت کـه ما، پا روی این برگ ها میگذاریم و صدای خش خش انها گوش مان را نوازش می کند و آرامش خاصی بـه ما می دهد.
دراین فصل دمای هوا پایین می آید و سرد تر می شود بـه همین علت ما باید لباس هایی مناسب این فصل بپوشیم تا سرما نخوریم و مریض نشویم. هم چنین باید حواس مان بـه پرندگانی کـه اطراف ما زندگی می کنند نیز باشد و برای آنها دانه بریزیم و کمک کنیم تا سیر شوند، چون دراین فصل آنها کم تر میتوانند برای خود غذا تهیه کنند.
در پاییز روز ها کوتاه و شبها طولانی تر می شود و ما وقت بیش تری برای دور هم بودن و استراحت داریم. میوه هاي فصل پاییز مثل فصل تابستان متنوع نیست اما من انها را خیلی دوست داریم میوه هایی مثل، خرمالو، سیب، گلابی، لیمو شیرین، پرتقال و انار کـه همگی بسیار خوشمزه هستند.
یکیدیگر از ویژگی هاي فصل پاییز روز هاي ابری اسـت، دراین فصل بیش تر روز ها خورشید پشت ابر ها پنهان می شود و باران شروع بـه باریدن می کند. زمانی کـه روی برگ هاي روی زمین باران می بارد لحظه هاي بسیار زیبایی را بـه وجود می آورد، بعضی از آدم ها دراین لحظه ها چتر روی سر شان میگیرند تا خیس نشوند اما من دوست دارم روی برگ هاي باران خورده، بدون چتر راه بروم و بازی کنم.
بعضی از آدم ها فصل پاییز را دلگیر و بعضی دیگر آن را جادویی میدانند، من فکر می کنم کـه هر چهار فصلی کـه خداوند بزرگ آفریده اسـت بسیار زیبا و دوست داشتنی هستند و خصوصیات هر کدام از آنها برای همه ی ي موجودات کره ي زمین لازم و ضروری اسـت.
مطالب مشابه: اشعار و متن های احساسی و عاشقانه پاییزی 2023 + عکس های پاییزی
در پایان
متولدین ماه آذر رک گویی و مردم داری شان زبان زد خاص و عام میباشد. ممکن اسـت کمی تندخو و دم دمی مزاج باشند اما درون شان محبت و احساسات جریان دارد، انها فقط بـه روی خودشان نمی آورند.