صدف خادم ورزشکار ایرانی متولد دهه هفتاد میباشد او از ورزشکاران نامی ایرانی که در سطح جهانی مطرح اسـت و بسیاری او را به عنوان یک بوکسر حرفه ای میشناسند.
صدف خادم متولد 03 بهمن 1373 از تهران میباشد ، ورزش تخصصی وی: بوکس میباشد؛ میزان تحصیلات وی: فارغ التحصیل لیسانس رشته مهندسی ورزش میباشد.
ورزش را با شنا آغاز کرد و تا ١۵ سالگی بسکتبال بازی میکرد که مصدومیتش باعث شد این ورزش را کنار بگذارد. خادم پس از آن درس خواندن را جایگزین ورزش کرد.
صدف خادم متولد 1373 و هنوز ازدواج نکرده و مجرد میباشد.
صدف خادم به دلیل قطع ورزش مدتی بـه درس خواندن مشغول شد و همین باعث افزایش وزن وی شد. صدف خادم وزنش بالا رفت تا جایی که وزنش بـه ١٠٧ کیلوگرم رسید. او سال 1392 تصمیم گرفت دوباره دنبال ورزش برود و بوکس را شروع کرد. کاهش وزن صدف خادم از ۱۰۷ کیلوگرم بـه ۶۸ کیلوگرم یکی از کارهای حيرت آور این دختر ایرانی اسـت.
رکورد هـای تمرینی صدف خادم ۱۲۰ در اسکات و ۱۵۰ در پرس پا و ۷۰ در پرس سینه اسـت. این بانوی بوکسور در مصاحبه خود گفته اسـت که حاضر اسـت با تمام بوکسورهای دنیا بجنگد. خادم جزو نخستین کسانی بود که پیشنهاد تشکیل فدراسیون بوکس بانوان در ایران را داده اسـت. هنوز زمان زیادی از این خبر نگذشته بود که فدراسیون جهانی بوکس با پوشش بوکسورهای زن ایرانی برای حضور در رقابتهای جهانی موافقت کرد.
در جدیدترین خبر در خصوص صدف خادم آمده اسـت این دختر ۲۵ ساله و بوکسور ایرانی اسـت قرار اسـت به عنوان نخستین زن بوکسور ایرانی در رقابتهای رسمی بوکس روی رینگ برود؛ ان هم در فرانسه. در واقع او بـه تورنمنتی در شهر رویان فرانسه دعوت شده تا روز ۲۴ فروردین نخستین مسابقه رسمیاش را برگزار کند.
هر روز صبح که بیدار میشوم تا آخر شب کار و ورزش میکنم، کارهای منزل و آشپزی هم جزیی از کارهای روزانه ام هست ولی مطمئنن با برنامه ریزی میتوان موفق شد. البته من از آشپزی هم لذت میبرم.
خانواده من بدلیلی که آسیبی بهم نرسد مخالف این ورزش بودند !! ابتدا پدر و مادرم مخالف این ورزش بودند ولی مدتی بعد هر لحظه مراقبم بودند و از من حمایت کردند، حالا هر چه دارم از انها دارم..
هرجا در بوکس حرفهای ایران صحبت از یک ورزشکار باشد، باید اشارهای بـه مهیار منشیپور کرد؛ حرفهایترین بوکسور ایران که سال ها برای فرانسه بـه میدان رفت و در دسته سبکوزن افتخارآفرینی کرد. مهیار منشیپور، اما در ایران به دلیل حمایتهایی که از مردم زلزلهزده بم داشت، مشهور و شناختهتر شد.
او البته بعدها دوباره بـه رینگ بوکس برگشت و چند افتخار مهم دیگر کسب کرد. حالا ارتباط مهیار منشیپور با صدف خادم چیست؟ داستان بـه سال ۲۰۱۷ برمیگردد؛ جایی که منشیپور برای برگزاری یک دوره آموزشی بـه ایران سفر میکند و همانجا با استعدادی بنام صدف خادم روبهرو میشود.
مهیار خودش در اینباره بـه «لوپاریزین» توضیح داده و میگوید: «اول باید درباره حضور صدف خادم در رقابتهای پیشِرو اشاره کنم و بگویم برای زنان سرزمین مـن، قدم بسیار بزرگ و روبه جلویی اسـت. بشخصه از این که صدف قرار اسـت در این تورنمنت شرکت کند، افتخار میکنم.
امیدوارم دعوت او بـه این مسابقه، باعث گشایش در بـه روی دیگر زنان ایرانی باشد و فرصت جدیدی در اختیار انها بگذارد. خب، مـن سال ۲۰۱۷ و آخرین باری که بـه ایران سفر کرده بودم، صدف را کشف کردم. آنجا با چندین بوکسور جلسه تمرینی گذاشتم که بین انها پنج یا شش دختر هم بودند که صدف یکی از آنها بود.
درسال 1392 وقتی 19 ساله بود بخاطر اضافه وزنی که داشت تصمیم گرفت بوکس کار کند، این علاقه بـه بوکس هم از یک فیلم هندی شروع شد تا در کارش مصمم شود…
دوست دارم در تاریخ ورزش بوکس اسمم برای همیشه ثبت شود سال های زیادی منتظر بودم تا روزی فرا برسد که دریک مسابقه رسمی خودم را نشان بدهم
صدف خادم: با نیش خنده میگوید مشت خورم عالی اسـت ، البته این را هم میگوید که مشت خور بودن یک بوکسور باید خوب باشد، بـه قول تایسون «قهرمان جهانی بوکس» این که زیر مشت ها دوام بیاری مهم تر از این اسـت که مشت بزنی …
از ۹ سالگی بسکتبال بازی میکردم. دوران دبیرستان بسکتبال را کنار گذاشتم و خیلی چاق شدم. ۶۵ کیلو بودم و چهل پنجاهکیلو وزن اضافه کردم. ۲ سال طول کشید که وزنم را پایین بیاورم.
بعد از این اتفاق دوباره سراغ بسکتبال رفتم. دیده بودم بسکتبالیستهای خارجی برای این که جنگندگیشان بالا برود، بوکس کار میکنند. مـن هم تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم. یک مربی بوکس پیدا کردم، از بوکس خوشم آمد و گفتم همین رشته را ادامه میدهم.
مربیام آقا بود و در پارک طالقانی با مـن تمرین میکرد. بعد از یک مدت گفت که نمیتواند بـه پارک بیاید. قرار شد مـن بـه جایی که او تمرین میداد بروم؛ یک جایی در قرچک ورامین، روستای خیرآباد. هفتهای سه چهارروز از مرزداران تا این روستا میرفتم و تمرین میکردم. یک مدت هم در پارکینگ خانه کیسه بوکس بسته بودم و تمرین میکردم.
مربی خوبی بود؟
نه، خیلی حرفهای نبود.
مسافت زیادی را هر روز باید میرفتی، ورزشی می کردي که بـه تصور جامعه زنانه نبود، با مربی مرد کار میکردی؛ خانواده چطور با این مسائل کنار آمدند؟
اولش که شروع کردم خانواده خیلی مخالف بودند و اصلاً حمایتم نمیکردند. پدرم بدش نمیآمد ولی مادرم اصلاً دوست نداشت؛ بـهخصوص این که مـن دانشگاه را هم کنار گذاشته بودم. مجبور بودم هم کار کنم و هم تمرین کنم.
۲ سال پیش دانشگاه کنکور دادم و مهندسی ورزشی قبول شدم اما نرفتم. استادها قبول نمیکردند که هم درس بخوانم، هم کار کنم و هم تمرین کنم. در ساعتهای بیکاری میخواستم در دانشگاه تمرین کنم اما اجازه نمیدادند روی زمین چمن دانشگاه بدوم. میگفتند باید از این نامه بگیری، از آن نامه بگیری. ۲ ترم رفتم و دیگر نرفتم.
شغلت چیست؟
کلاً کارم ورزش اسـت. در این مدت کارت مربیگری بدنسازی و بسکتبال را گرفتم. در باشگاهها مربیگری میکردم که هم کار کنم و هم تمرین و این که هزینه جدایی برای تمرینات بدنسازی خودم نداشته باشم.
مدتی قبل بوکس کردن شما خبری شد. این دیده شدن بـه ادامه کارت کمک کرد؟
در باشگاهی در یوسفآباد کار میکردم. خانم عکاسی آنجا بود که کارش عکاسی از زنان بود. متوجه شده بود که مـن بوکس کار میکنم. یکبار از مـن عکاسی کرد و مـن هم یکی دو عکس را در صفحهام گذاشتم.
بعد از آن رسانهها متوجه مـن شدند. یکی از روزنامههای ورزشی با مـن مصاحبه کرد و کلی جنجال بـهپا شد. خیلی اذیت شدم. بوکسورها میگفتند بوکس بلد نیست. مسخرهام میکردند. کارشان خیلی بد بود. مـن از شدت ناراحتی شبها تپش قلب می گرفتم. مربیام هم از این کار مـن شاکی شد. میگفت باید دور از جنجال کار کنی.
گفتی مربیات حرفهای نبود. چطور متوجه این موضوع شدی و با او ادامه دادی؟
یکبار با مربیام بـه ارمنستان رفتیم و با نفراتی که ان ها داشتند تمرین کردم. آنجا بود که متوجه شدم مربیام با مـن خوب کار نکرده و تصمیم گرفتم دیگر با او کار نکنم. دو سهماه بوکس را کنار گذاشتم. کارت مربیگری بدنسازیام را گرفتم. کلاسهای ورزش و تغذیه رفتم. مدام خودم را بهروز میکردم. مربیام در کلاس تغذیه مربی دیگری را به مـن معرفی کرد.
او هم مـن را خیلی اذیت کرد و از لحاظ روحی خیلی بـه هم ریختم. حالم خیلی بد بود و از زندگی کردن هم پشیمان شده بودم. مدیریت یکی از باشگاههایی که کار میکردم، زن خیلی قویای بود، او خیلی کمک کرد تا مـن دوباره سرپا شوم. شش هفتماه تنهایی تمرین کردم. کوه میرفتم، تنها بودم تا قوی شوم. ان زن فرشته نجات مـن بود.
میگویند با یکی از مربیان تیم ملی کار میکنی.
بیشتر بوکسورها مـن را میشناختند و میدانستند بوکس کار میکنم و در اینستاگرام پیام میدادند و پیگیر کارهایم بودند. دخترعموی علی مظاهری، یک روز گفت که مظاهری میخواهد تـو را ببیند. رفتم او را دیدم و صحبت کردیم. پرسید که چرا دیگر تمرین نمیکنی؟ بـه او گفتم که از کار کردن با مربیان مرد میترسم. مربی خوبی بـه مـن معرفی کرد.
غیر از شما دختران دیگری هم هستند که در ایران بوکس کار میکنند ولی پنهانی. با دختران دیگری که بوکس کار میکنند آشنا هستید؟
کم نیستند دخترانی که کار میکنند، با مربیان دیگر کار میکنند. مـا چهار پنجنفر هستیم که با این مربی کار می کنیم. مـن یک مدت کار نکرده بودم و ان ها که مربی خیلی بهتری داشتند، از مـن جلوتر بودند.
چقدر برای مربی هزینه میکنید؟
برای ۱۶ جلسه ۲میلیون تومان میدهیم. مـن روزهای اول در این حد پول نداشتم. اگر از نظر مالی مشکلی نداشتم و این هزینه را میکردم هم اکنون خیلی بهتر بودم.
چطور با مهیار آشنا شدی؟
با مهیار منشیپور ۲ سال قبل آشنا شدم، وقتی که بـه ایران آمده بود. در توچال یک برنامه تمرین گروهی گذاشته بود. برایم اسطوره بود و دوست داشتم او را ببینم. مـن و یکی دودختر دیگر هم برای این تمرین رفته بودیم. مشت هم زدیم.
چندماه پیش یک پیام روی گوشیام آمد که مهیار منشیپور بـه تلگرام وصل شد. مـن اصلاً یادم نبود که شمارهاش را دارم. همان موقع بـه او پیام دادم و فیلم تمرینات را برایش فرستادم.
برگزاری مسابقه در فرانسه را مهیار پیشنهاد داد یا شما؟
مهیار چند وقت پیش گفت میتوانم برایت بازی بگیرم. بازی هم رسمی اسـت و غیرقانونی نیست. قرار شد از فدراسیون اجازه بگیرم. دعوتنامه خواستند او هم فرستاد. اما فدراسیون گفت که وزارت ورزش با رفتن مـن بـه فرانسه و شرکت در مسابقه مخالف اسـت. منشیپور خودش پیگیر کار مـن شد و فدراسیون جهانی برای شرکت در مسابقه دفترچه صادر کرد.
تا حالا مسابقه بوکس دادهای؟
نه اصلاً. این نخستین مسابقه مـن اسـت. قبل از این قرار بود بـه ترکیه بروم و آنجا بازی کنم. کسی که می خواست مسابقه بگذارد، دلال بود. پانزده شانزدهمیلیون تومان میگرفت. مـن این پول را نداشتم. چند نفر از بچهها قبلاً این پول را داده بودند و برایشان مسابقه گذاشته بود. البته میگویند مسابقات رسمی نیست.
بعد از این مسابقه قرار اسـت چـه اتفاقی بیفتد؟
مـن میخواهم بـه المپیک ۲۰۲۰ برسم، بعد از این بازی مشخص میشود که میتوانم یا نه. اگر هم نشد برای المپیک ۲۰۲۴ خودم را آماده میکنم. بعدش میخواهم با یک کارنامه خوب بـه بوکس حرفهای بروم.
هم اکنون خانواده با شما همراه شدهاند یا هنوز هم دوست ندارند بوکس کار کنی؟
خانه ویلایی داشتیم، خراب کردیم و ساختیم. خانواده حال اساسی بـه مـن داد. یک واحد ان خانه را به مـن دادهاند. کیسه زده ام و همان جا تمرین میکنم. خانهام شده باشگاه. همان جا کار میکنم. 20 شاگرد دارم. بـهنظر خودم که ان ها خیلی با مـن همراه هستند.
از رقیب بگو، او را میشناسی؟
آنی چاووین دختری اسـت که قرار اسـت مـن با او مسابقه بدهم. ۴ مسابقه رسمی داشته و مثل مـن صفر نیست. مثل خودم بسکتبالیست بوده. فرانسوی و جنگنده اسـت. خیلی تجربه ندارد ولی از مـن که اصلاً تجربه مسابقه ندارم، بالاتر اسـت.
مسابقه قرار اسـت در باشگاه رویان اوشن برگزار شود. رئیس باشگاه لباس تمرین، طناب، باند، دستکش و حتی کفش برای مـن خرید و فرستاد. برای خود مسابقه هم قرار اسـت آدیداس لباس بدهد. برای مـن که تا حالا از طرف هیچکس حمایت نشدهام، این کارها خیلی ارزشمند اسـت.
اگر در این مسابقه پیروز شوی، دوست داری ان را به چـهکسی تقدیم کنی؟
بـه همه ی ي دختران و زنان ایرانی که برای این مملکت زحمت کشیدهاند. بـه زنانی که در جنگ شهید شدهاند، بـه مادران و همسران شهیدان راه وطن و البته بـه دخترانی که مثل خود مـن با همه ی ي محدودیتها میجنگند و دوست دارند برای سربلندی کشورشان کاری بکنند. قرار اسـت در این بازی مـن با لباسی که بـه رنگ پرچم ایران اسـت مسابقه بدهم.
مجله تالاب: درپایان همه ی شما را بـه خداوند مهربان میسپاریم…