مردآشور کیست؟

مردآشور کیست؟
در آشور مردم به پنج طبقه قسمت می‌شدند: اعیان و اشراف؛ صاحبان صنایع و رؤسای حرف، كه تشكیلات صنعتی داشتند و بازرگانان و پیشه‌وران هر دو در این طبقه قرار می‌گرفتند؛
 
 
كارگران و كشاورزان آزاد و غیرماهری كه در شهرها و دهكده‌ها به سر می‌بردند؛ كشاورزانی كه، مانند كشاورزان اروپای قرون وسطی، در املاك اربابی بزرگ كار می‌كردند و با زمین خرید و فروش می‌شدند؛ غلامانی كه یا اسیر جنگی بودند،
 
 
یا به واسطه مقروض شدن به حالت بندگی درآمده بودند، و ناچار، برای آنكه همه آنان را بشناسند، باید گوششان سوراخ و سرشان تراشیده باشد، و كارهای حقیر و پست به دست آنان انجام شود. در نقش برجسته‌ای از زمان سناخریب پاسبانی دیده می‌شود كه،
 
 
تازیانه به دست، دو صف متوازی ازاین بندگان را، كه با طناب مجسمه بزرگی را بر روی تیرهای چوبی می‌كشند، به كار وا می‌دارند. مانند همه كشورهای نظامی،
 
 
در آشور نیز به زیاد شدن نسل اهمیت فراوان داده می‌شد و مقررات اخلاقی و قوانین خاص برای آن وجود داشت.
 
 
كیفر سقط‌جنین اعدام بود. زنی را كه سقط‌جنین می‌كرد، حتی اگر در ضمن انجام این عمل می‌مرد، بر چوب نوك‌تیزی می‌گذاشتند و آن چوب را به شكم او فرو می‌كردند. اگر چه پاره‌ای از زنان آشور، به وسیله زناشویی یا توسل به دسایس، به مقام و قدرتی می‌رسیدند، به طور كلی منزلت زن در آشور پست‌تر از بابل بود:
 
 
هرگاه زنی به شوهر خود دست دراز می‌كرد، كیفر سخت می‌دید؛ زنان مجاز بودند كه بدون حجاب به كوچه درآیند؛ در عین آنكه مردان، هر اندازه كه می‌خواستند، می‌توانستند برای خود معشوقه بگیرند، از زنان چنان توقع داشتند كه بی‌اندازه در نگاهداری ناموس خویش امین و وفادار باشند.
 
 
فحشا در عرف آن زمان همچون امری به شمار می‌رفت كه گریزی از آن نیست، و به همین جهت برای سامان دادن به آن قوانین خاص داشتند.
 
 
شاه حرم مخصوص داشت، و زنان وی مجبور بودند در گوشه‌ای به سر برند و روزگار خود را به رقصیدن و آوازخواندن و نزاع كردن با یكدیگر و سوزن زنی و دسیسه‌انگیختن بگذرانند.
 
 
اگر مردی زن خود را در حال خیانت می‌یافت، او را می‌كشت، و این حقی برای او به شمار می‌رفت؛ همین عادت است كه، در بسیاری از قوانین موجود، هنوز برجای مانده است.
 
 
از این گذشته، قوانین ازدواج در آشور مانند بابل بود، با این تفاوت كه زناشویی غالباً صورت خرید داشته و زن بیشتر در خانه پدر خود به سر می‌برده و شوهر گاهگاه به دیدن او می‌رفته است.
 
 
در همه تجلیات زندگی مردم آشور پدرشاهی و تسلط كامل پدر در خانواده مشاهده می‌شود؛ این، خود، برای ملتی كه در راه كشورگشایی و در حدود توحش زندگی می‌كرده، امری طبیعی به نظر می‌رسد.
 
 
درست همان‌گونه كه رومیان، پس از جنگ ها، اسیران را به بندگی می‌گرفتند و گروهی از آنان را در میدان های نمایش طعمه درندگان می‌ساختند، مردم آشور نیز با شكنجه دادن اسیران تسلای خاطری پیدا می‌كردند،
 
 
یا آن را سرمشقی برای تربیت جنگی فرزندان خویش قرار می‌دادند؛ فرزندان اسیران را در پیش چشم پدرانشان كور می‌كردند؛ یا آنان را زنده زنده پوست می‌كندند؛ یا كباب می‌كردند؛ یا، برای تماشای مردم، در قفس به زنجیر می‌كردند؛
 
 
و بقیه را كه زنده می‌ماندند به دست جلادان می‌سپردند. آسوربانی‌پال در این باره خود چنین می‌گوید: تمام سركردگان را كه بر من خروج كردند پوست كندم، و با پوست آنان ستونی را پوشاندم؛
 
 
و پاره‌ای از آنان را میان دیوار گذاشتم، و بعضی دیگر را به سیخ كشیدم؛ گروهی را، بر گرد ستون، سوار بر میله‌های نوك‌تیز كردم و آن میله‌ها را از میانشان گذراندم
 دست و پای رؤسای قبایل و كارمندان دولتی را، كه شوریده بودند، بریدم.
 
 
آسوربانی‌پال به این افتخار می‌كند كه سه هزار نفر اسیر را سوزانیده و یكی از آنها را به عنوان گروگان زنده نگذاشته است. در كتیبه دیگری چنین می‌گوید: آن جنگاورانی كه در حق آشور عصیان ورزیدند و به بدخواهی من برخاستند از دهان های بدخواهشان زبان ها را بیرون كشیدم،
 
 
و كسانی را كه زنده ماندند قربانی كردم اعضای بریده آنها را به خورد سگان و خوكان و گرگان دادم  و با این كارها مایه شادی خدایان بزرگ را فراهم ساختم. شاه دیگری دستور داد تا بر روی آجرهایی كه می‌سازند، برای عبرت و توجه آیندگان، چنین نقش كند:
 
 
ارابه‌های جنگی من انسانها و جانوران را زیر خود خرد می‌كند. بناهایی كه من برافراشته‌ام از جسد آدمیانی است كه سر و دستشان را بریده‌ام.
 
 
هر كه زنده به اسارت من درآمده دستهایش را بریده‌ام. در نقشهایی كه در ضمن حفاریهای نینوا به دست آمده تصویر مرد دیده می‌شود كه میل از میان آنان می‌گذرانند یا پوستشان را می‌كنند یا زبانشان را از دهان بیرون می‌آورند.
 
 
در یكی از نقشها صورت پادشاهی را می‌بینیم كه با نیزه چشم اسیران را برمی‌كند، و برای آنكه سر مرد اسیر در جای خود بماند طنابی از میان دو لب او گذرانده و سرش را محكم بسته‌اند. چون شخص این چیزها را می‌خواند، ناچار، از وضع متوسطی كه هم‌ اكنون دارد سپاسگزار و خشنود می‌شود.
 
 
جدیدترین مطالب سایت