فصل زیبای پاییز یکی از عاشقانه ترین فصل هاي سال را با این متن زیبا درباره فصل پاییز و نوشته هاي زیبا در فصل پاییز دوچندان زیبا کنید…پاییز با تمام زیبایی هایش از راه رسیده اسـت …
بازهم پاییز رسید و بازار شعرهاي عاشقانه گرم شد
فصل دلدادگیها
برگریز هزار رنگ
فصل نیمکتهاي چوبی نم گرفته
پاییز برگشته،
حتماً برگی افتادنش را فراموش کرده بود،
ان قدر مهربان هست کـه بـه خاطر یکی هم از سفر بازگردد.
بگذر تابستان
حالم با تو خوب نمیشود
پاییز حال مرا خوب میشناسد
من زاده پاییزم
پاییز همان فصل دلانگیزی اسـت
کـه گاه رویاییاش می خوانند
همان فصلی کـه میتوانی در ان
ساعتها از پنجره اتاق بـه درخت روبهروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی
پاییز همان دل انگیزانهاي اسـت
کـه گاه هوس می کني زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند
چشم بـه راه توام پاییز
از بهار و تابستان گرم نشد آبی …
بیا پاییز جادوگر!
طلایی کن سبزینه برگهاي درخت آرزوها را …
اعجاز رنگها را می بینی؟ جادوی گوش نواز باد و باران را میشنوی؟
این شاهکار زیبای خلقت را بـه نظاره می نشینیم و سر سجده بر آستان ان بی مثالی مینهیم کـه آفریننده تمام این زیباییهاست.
کاش میشد همه ی فصلها رابا زبان مهر ترجمه کرد. مهری کـه آغاز پاییز را بـه عهده گرفته و خودرا در دل همه ی جا کردهاسـت. از شور و حال شروع مدارس دراین ماه کـه بگذریم، ان تغییر تدریجی دمای هوا در مهر کاملا حس می شود.
کم کم بـه آبان هم می رسیم؛ بعضی روزها خورشید جای خودرا بـه ابرها داده و اجازه می دهد کـه باران خودرا بر زمین بکوبد. صدای شرشر باران هم نغمه گوش نوازی در پاییز اسـت. در آذر هم انارها ترک میخورند و با طعم شیرینی کـه دارند، خاطره خوشی از پاییز بر دل می گذارد. اینها هم تابلوی بینظیری از لطف و مهر خداست؛ خدای خوبیها بـه خاطر تمام زیباییهاي پاییز از تو ممنونیم.
همین عجین شدن عشق با پاییز اسـت کـه زیباییاش را دوچندان کردهاسـت. چهرهاش هم بـه همین اندازه زیباست. از ترکیب رنگها گرفته تا ان حال و هوای برگریزانش… برگها چنان آهسته از درخت جدا می شوند کـه گویی پایان تنهایی را بـه خوبی حس می کنند. روی برگها کـه راه می رویم، صدای خش خش انها، اعتراضشان بـه زیر پا ماندن اسـت؛ پس بـه برگهاي پاییزی احترام بگذاریم چراکه انها رنج جدایی از درخت را در ازای نمایش ان همه ی زیبایی بـه جان خریدهاند تا دلانگیزترین فرش را بر زمین بگسترانند.
حتما بخوانید: اس ام اس عاشقانه فصل پاییز | نوشته و شعر عاشقانه پاییز
دسته دسته گل برای تو
یک برگش برای من
بغل بغل شعر برای تو
یک بندش برای من
همه ی دل عاشقم برای تو
یک دردش برای من
گلواژههاي خنده برای تو
یک لبخندت برای من
همه ی روزهاي سبز برای تو
یک برگ زردش برای من
شادی آمدن بهار برای تو
غم رفتن پاییز برای من …
پاییز، رنگ و بوی دیگری دارد؛
رنگ و بویی از جنس قدم زدن با صمیمیترین دوستت،
خوردن چای داغ در سرمای تازه از راه رسیده و خیس شدن زیر باران
بازهم پاییز دیگری در راه اسـت،
اما این را بدان کـه فاصلهها
هیچ وقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند،
بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند …
چند قدمی مانده بـه رفتن پاییز، این عروس زیبای فصلها
با پیراهن بلند نارنجیاش و ان همه ی حس عاشقی
قدمهایي سرد از کوچه خاطرهها
با نگاه بارانیاش
چه غریبانه میرود …
تو را
میان خوابهاي
پاییزیام دارم
اما آن قدر کوتاهند
کـه بـه چشم برهم زدنی
صبح میرسد و
فرصتی نیست
برای با تو بودن …
همه ی از رفتن پاییز میگویند
کسی آمدن زمستان یادش نیست
همه ی از باران پاییزی خاطره دارند
کسی زیبایی برف زمستان را نمی داند
حق هم دارند
انها رفتن تو را در برف ندیدند
کسی رد پای تو را قاب نگرفته
بهار! قبول کن پاییز هم مانند تو زیباست،
برگهاي پاییز، دفترچه خاطرات تو هستند،
قبول کن فرش پاییز نسبت بـه تو هزار رنگ اسـت
و این برگهاي رنگارنگ قدمت تو را در سینه دارند …
وقتی خدا تو را میآفرید
حواسش پرت آرزوهاي من بود
شدي همان آرزوی من
پاییز مبارک
چکه چکه ابری از برگ میبارد تا کـه درخت دل سبک کند و بـه خواب رود
در امتدادی از زمستان …
هوای دو نفره
نه ابر می خواهد نه باران نه یک بعد از ظهر پاییزی
کافیست حواسمان بـه هم باشد …
همین.
اصلا رسمش نیست کـه تو بگویی و دیگران بشنوند
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد
بـه یاد رسم دلتنگی
بـه یاد لحظههایم باش
دراین پاییز تنهایی
تو تنها آشنایم باش
شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ،
هیچ چیز نشنود
جز صدای نم نم باران کـه بوسه میزند بر بی رنگی شیشه،
بر چترهایي کـه دو عاشق زیر انها پناه گرفتهاند.
مثل همیشه مرا کاشت و رفت
اینبار آمدنش یکسال طول کشید
پاییز آمد، حسابى میوه داده بودم
حالا هر سال پاییز مىآید، دلتنگىهایم را مىچیند و مىرود …
از پاییز باید درس گرفت
تک تک لحظاتش
از صدای رعد و برقی کـه انگار می خواهد از خواب غفلت بیدارت کند،
تا صدای شرشر قطرههایي کـه از دلِ تنگِ آسمان بر زمین میریزد،
تا بدانی زندگی جریان دارد…
لابلای هجوم سرد پاییز
اشکهاي زرد درختان را
کـه آغشته بـه نور مهتاب بود
یکی یکی میشمردم.
باشد …
این نیز بهانهاي باشد
برای سکوت عقربههاي ساعت
دلخوشیهاي کوچک یعنی در عین همه ی نداشتنها
یک برگ پاییزی را بگذاری در بین کتابهایت برای یادگاری
پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست
همان برگ هاي خرامان
کـه اینبار هوس می کني کفشهایت را در آوری
تا موسیقی هبوط برگها پاهایت را قلقلک کند.
بدان این فصل بینظیر
دیگر دلم رابا خودش نمیبرد؛
آمدنش دلم را تیره میکند؛
حتی با تمام رنگهاي برگهایش هم نمی تواند دلم رابا خودش ببرد!
آیا نباید در برابر دیدن این همه ی زیبایی، بـه نقاشی اندیشید کـه چنین تابلوی بیبدیلی خلق کردهاسـت؟!
خداوندا بـه خاطر تمام مهربانیات
تو را سپاس
پاییزی دیگر از راه رسید
پاییزی با همه ی ابرهاي تیرهاش کـه کشیده میشود روی آبی آسمان
و پر از بارانهایي کـه بـه یادت میآورند هزاران خاطره سبز و زرد و سرخ را …
من
یکجای دنیا
خیلی خوشبختم
در چارچوب قاب عکس دونفرهمان روی برگهاي پاییزی!
آه عجب این پاییز برگزیر هزار رنگ
خوش مینشیند در چشم و خیال من …
و من از ورای سفیدی دیوارهای اتاقم
همه ی را
همه ی را خوب خوب میدانم
دیگر جادههاي پاییز را از حفظ شدهام.
میپسندم پاییز را
کـه معافم می کند
از مخفی کردن
دردی کـه در صدایم میپیچد ُ اشکی کـه در نگاهم میچرخد
آخر همه ی میدانند
سرما خوردهام …
چه کردهاي کـه زمستان، بهار و تابستان همیشه بوی تو را می دهد؛ اي پاییز؟
بیایید پاییز را حس کنیم نه اینکه بـه سادگی از ان عبور کنیم
پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست
کـه بـه ناز و عشوه تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت میبارند،
و تو سریعتر میروی تا زیر برگهایش برسی
و با خودت بگویی این یکی بـه افتخار من افتاد
شرشر باران پاییزی چتر عاشقی را برای ورود دلهاي منتظر باز میکند،
پاییز فصل دانههاي سرخ انار و تولد گلهاي داوودی اسـت،
فصل پاییز کـه بر زبانت جاری می شود، دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش
اصلا بدون انکـه حرفی زده باشی او زیر بارانهاي پاییزی خیس میشود و حس غریبی بر دلش می نشیند.
چه فرقی میکند کـه در پاییز خواب باشی یا بیدار
مهم ان اسـت کـه پاییز کار خودش را می کند
بـه دقت و حوصله دست به کار آراستن می شود؛
آراستن درختها؛ شهرها؛ باغها و زمین بـه زرد و سرخ و قهوهاي برگها؛
بـه قطرات گاه نم نم و گاه شر شر باران و بـه باد کـه میوزد.
پاییز فصل عاشقان دلداده اسـت،
مگر می شود پاییز باشد، باران بیاید، باد گیسوانت را نوازش کند و تو دلتنگ نشوی؟
مگر می شود عشق را تجربه نکنی؟
چگونه میشود پاییز باشد و بـه صدای خش خش برگهاي زرد و نارنجی کـه در زیرپایت افتاده دل ندهی؟
صدای نم نم نخستین باران پاییزی، ترانه دل انگیزی اسـت کـه بـه یادم میآورد مجالی نیست.
رنگها مهمان برگها می شوند
صدای خش خش برگی کـه از درخت افتاده
و جانش را زیر قدم هایمان تسلیم کرده،
صدای بی رمَقیست کـه با زبان بی زبانی میـــخواهد بگوید
کـه روزی بهترین جایگاه را داشته اسـت.
بـه یاد رسم دلتنگی بـه یاد لحظههایم باش
دراین پاییز تنهایی تو تنها آشنایم باش
پاییز درسهاي بزرگی بـه انسان می دهد؛
درسهایي از گذر زمان و ایام گرانبهای عمر
گویی یادآور بهار سبزی میشود کـه زمستانی سپید در پیش دارد
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم کـه جملات زیبا درباره پاییز، تمام نشدنی اسـت … !
همه ی چیز، از توصیف طبیعت زیبای پاییزی تا حال و هوای عجیب آدمها دراین فصل پر رمز و راز عاشقانه، شگفتانگیز و دلنشین اسـت.
پاییز …
یک نوار کاست قدیمی اسـت کـه یک طرفش
با صدای باران پر شده
و یک طرفش با صدای تو …
کسی چه می داند شاید پاییز از نگاه من بـه کوچه سرایت کرد
وقتی برای آخرینبار کنار پنجره، رفتنت را بـه تماشا نشستم …
کاش می شد بـه جای ساعت فصلها را عقب کشید؛
آنوقت دوباره تابستان میشد و من برای تو گوشوارههاي گیلاس میچیدم …
حضورت …
ثانیه بـه ثانیهاش ضیافت اسـت
دیگر نه تفاوتی در آذر اسـت و نه در دی
یلدا فقط در ان لحظهها مبارک اسـت …
زمانی کـه خاطرات شیرین گذشته خودم رابا تو بـه یاد میآورم
پاییز هم چون بهار دلانگیز میشود،
بیا و اینک مرا با خود بـه ان سوی دریاها ببر
شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد …
پاییز پنجرهايست کـه از اتاق من بـه هوای تو باز می شود
من و یک پاییز و یک مهر در جادهاي پر پیچ و خم از برگهاي نم پاییزی، کمی مه و کمی بوی آتش چه لذتی داشت اگر تو هم کنارم بودی …
دست نوازش باد بر لابه لای گیسوان دشت و شاخههاي درختان،
صدای خش خش برگهاي رنگارنگ زیر پای عابران،
صدای چک چک باران بر شیشههاي پنجره …
پاییز زیبای هزار رنگ
همه ی چیز نوید آمدن دوبارهات را می دهند
پاییز شکوفه ندارد، جوانه نمی زند،
اما عاشقانههایي را رقم میزند
کـه هزاران بهار هم نمی تواند شکوفایش کند.
بازهم شبهاي بلند پاییز در راه اسـت…
شبهایي پر از خاطره، کرسی آسان و گرم، کاسهاي انار با گل پر،
صدای قصههاي شیرین مادربزرگ و حکایتهاي پدربزرگ…
صدای شر شر باران …
چقدر دلتنگ آمدن پاییز هستم
تابستان رخت سفر بر تن کرده و پاییز با تمام عاشقانههایش در راه آمدن …
اما کسی هنوز این جا درگیر کشف فصل آمدن توست!
“پاییز با چمدانی از خاطره نزدیک اسـت”
من و پاییز سالهاست پیچیدهایم بـه هم …
متن های کوتاه پاییزی
این مهر کـه از راه رسد دیگر تو را دست باد نمیسپارم،
بـه قاصدکها اعتباری نیست!
این مهر کـه بیاید دیگر حتی تو رابا روزهاي اول مدرسه هم معاوضه نخواهم کرد،
نه برگها و نه باران!
این مهر کـه بیاید تو را در دلم، جانم و همه ی شعرهایم جا میدهم …
می دانی درد پاییز چیست؟
درد پاییز درد دانستن اسـت، شاید غرور بیش از حد بهار سبب شده،
کـه دل پاییز اینگونه بگیرد و رنگ از رخسارش بپرد،
اگر بهار میتوانست بـه مانند پاییز آن گونه طبیعت را خوشرنگ کند، چه هیاهو می کرد
پاییز فصل زرد سال اسـت و برای دانش آموزان کـه از تعطیلات تابستانی لذت می بردند آغازی دوباره برای درس خواندن و تحصیل اسـت. برای اینکه شور و نشاط دوباره برای دوستان تان با شروع فصل پاییز ایجاد کنید در اینبخش مطلب زیبا در مورد پاییز تهیه و جمع آوری شده اسـت.
فصل پاییز، فصلی برای شروع دوباره درس و تحصیل اسـت و باید برای شروعی دوباره قدم برداشت. اگر میخواهید مطلب در مورد فصل پاییز را بخوانید و یا برای همکاران و دوستان تان بفرستید خوب اسـت با ارسال یک مطلب در مورد پاییز برای دوست صمیمی تان این موارد را بـه انها هم یادآور شویم تا مبادا از لمس این همه ی حس خوب پاییزه غافل شوند. زیباترین متن ادبی در مورد فصل پاییز برای پروفایل تلگرام مناسب بوده و پاییز فصل برگ ریزان درختان با سرمایی دلپذیر میتواند یک فصل دوست داشتنی درسال برای شـما و خانواده تان باشد.
متن عاشقانه پاییز
عاشق فصل پاییزم
قرارهاي دو نفره،
قدم زدن روی برگهاي رنگارنگ پاییزی،
راه رفتن زیر نم نم باران…
و عاشق خدایی کـه تو را بـه من داد.
غروب جمعه باشد یا شنبه، مگر فرقی دارد؟
وقتی کـه هردو یادآور رفتن پاییز و باراناند
پاییز عاشقانه
پاییز را باید
با چشمهاي ” تو ” نگاه کرد!
وگرنه برای من
دیگر عاشقانه نیست
این رنگهاي
پژمرده خیابانها
امیدواریم از مطالب لذت برده باشید در پایین میتوانید از دیگر مطالب جذاب درمورد پاییز بخوانید…