بهترین متن و شعر و عکس برای پیاده روی اربعین حسینی را در این جا بخوانید.
اربعین اسـت، جهان یڪسره هیأت شده اسـت
حـــرم یـــار، مُهیـّـــاے زیــــارت شـــده اسـت
اربعین حسینی تسلیت
ای دل شکسته در مسیر اربعین
این همـه بهانه هست
چشم وا کن و ببین
دستههای سینه زن
ذکرهای زیر لب
روضه های خانوادگی
آستانهی تحملت اگر کم اسـت
تکیه کن به اشک و آه
ایستادگی کن ایستادگی
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر اسـت
این تاول اسـت در کف پا یا جواهر اسـت
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر اسـت
دلهای شست وشو شده و پاک بیشمار
چشمی که تر نگشته دراین جاده نادر اسـت
سیر اسـت اگر چه چشم و دلت از کرامتش
دراین مسیر سفرۀ افطار حاضر اسـت
وقتی که در نگاه تـو مقصد حرم شود
پاگیر جاده میشود ان دل که عابر اسـت
با آب و تاب سینه زنان گرم قل قل اسـت
کتری آب جوش که در اصل شاعر اسـت
فنجان لب طلا پر و خالی که میشود
هربار گفته ام نکند چای آخر اسـت
اگر چه شعر برایت به سینه ام دارم
برای تا تورسیدن چقدر کم دارم
تـو از وجود پری… بینهایتی. محضی
منی که آمده ام رنگی از عدم دارم
مـن از حوالی ان کوچههای بارانی اسـت
که در هوای شما باد در سرم دارم
گدا شدم به در خانه تـو آمدهام
چقدر خوب که ارباب با کرم دارم
نفس به سینه ام افتاده باز دلتنگم
چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم
رواق منظر چشم مـن آشیانه توست
عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم
دو دسته اشک گرفته اسـت هیاتی در من
میان شور غزل خوانی ام دو دم دارم
امیر قافله عشق گفته اسـت که مـن
درون سینه عشاق هم حرم دارم
دل به عشق یوسف زهرا نهاده میرویم
از نجف تا کربلا پای پیاده میرویم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
مرغ روحم پر زند در قتلگاه و علقمه
تا گذارم چهره برخاک عزیز فاطمه
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
یابن زهرا سربه کف در سرزمینت آمدم
تا شوم زوار روز اربعینت آمدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
زائر قبر شریف یوسف زهرا شدم
همسفر با کاروان زینب کبری شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
کربلا یا کربلا یاکربلا یاکربلا
زینب خونین جگر برگشته از شام بلا
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
ای خدا پروانۀ قبر علی اکبر شدم
زائر هفتاد و دو آلالۀ پرپر شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
گر به شانت واژهها دارد روایت میشود
فیض شعر از جانب لطفت عنایت میشود
یک زمان از گریه آسایش ندارد چشم مـن
تا شنیدم اشک هـای مـن دوایت میشود
هر که آمد تحت قبه در جوار مدفنت
در روایت هست مشمول عنایت میشود
بر دل گم کرده راهی، چون رسول ترک هم
یک نگاهی میکند چشمت، هدایت میشود
با نگاه لطف آقا نوکر درمانده اش
بعد از اینها صاحب صدها کرامت میشود
کار او دنیا نمیماند زمین از لطف دوست
در قیامت هم به حب او شفاعت میشود
هرکه پایش باز شد در هیئتت دانسته اسـت
هرچه می بخشی به سائل بینهایت میشود
پرچمت را هرکسی که دید و گفتا جزء سلام
حاصل این کرده اش روزی ندامت میشود
گو به هرکس اربعین میل زیارت کرده اسـت
با توسل بر رقیه او ضمانت میشود
هرکسی را کربلا مهمان خوانت میکنی
او به دستان اباالفضلت سقایت میشود
در طواف پیکر صد پاره ات از تیر و تیغ
محشری برپا شده گویی قیامت میشود
پیش چشم مادرت زهرا میان قتلگاه
بر تن لخت تـو دارد جسارت میشود
قلبم قلمرو همه ی عاشقانه هاست
مـن اربعین حرم، سفر بیکرانه هاست
لبهای خادمان تـو گرم تفضل اسـت
شکرا جواب زائر تـو بر نشانه هاست
خانه به خانه شور شما طعم عاشقی
مسجد چراغ دارد و نوری به خانه هاست
دل میزند به وسعت دریا و میرود
ان زائری که در دل تنگش بهانه هاست
دیدیم طفل در بغل و کودک و جوان
فصلی پر از شکفتن شوق جوانه هاست
با یاد شاعران به لبم آمده غزل
با یاد دوستان نفسم از ترانه هاست
این جا ستون به آخر خط می رسد ولی
این جا جنون جاری ان جاودانه هاست
کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید
روز عاشورای مـا هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دار جهان
ورنه در بستر بسر عمر گران خواهد رسید
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هرکسی کرب و بلایی شد ؛ به ان خواهد رسید
نوکر ارباب پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور، پای پیاده کربلا، روزی نشد
عاقبت یک روز، جا مانده، دوان خواهد رسید
دست بی مهری نباید داد با ارباب چون
دست پر مهرش به دست دوستان خواهد رسید
آزمایشهای تـو در تـو ؛ به دل صیقل دهد
وانگهی، روزی، جواب امتحان خواهد رسید
اشک عاشق، تازه روز اربعین گل میکند
آشنا باشیم، زنگ کاروان خواهد رسید
ناله زینب کند کاری که بر هل مـن معین
پاسخ لبیک از کل جهان خواهد رسید
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا صاحب زمان خواهد رسید
زائرش، از ستاره بیش سوی خورشید، او روان
چشم مول عنود کور، کید غول حسود دور
تا بگیرد ولای او این جهان را کران کران
آید از روس و از فرنگ خویش و بیگانه رنگ رنگ
بهر طوف ضریح او کاروان پشت کاروان
نافه را عطر و بو نکاست یافه او را اگر نخواست
حرمت عالم یقین نشود ضایع از گمان
خسته درخاک شد یزید مور و مارش جگر گزید
لعنت حق بر او مزید اینچنین مزد ان چنان
خلق را مبتلا سرشت خاک را کربلا نوشت
تا حرم را تهی کند آسمان از حرامیان
ای معادت شده معاش قصه وارونه بود کاش
تا نبودی به عاقبت تشنه و گشنه و نوان
ای غم قوت و قوتت کسر دین و مروتت
نیست پندار شوکتت غیر اضغاث ناتوان
چند روزت به کام شد لیک نوبت به پایان رسید
از نظر کاروان گذشت نه تـو ماندی نه دیگران
بار دوغ و دغل بماند جرم فعل و عمل بماند
در مثل بوته بر فروخت غلب در کوی زرگران
لطف مـا معین بماند حرمت اربعین بماند
گر تـو باور نمی کنی حالی این خط و این نشان
پل، بهانه ای معلق اسـت
تا به اتفاق هم از آن گذر کنیم
راه، پیش روست
تا مـن و تـو بیشتر سفر کنیم
کوله پشتی مـن و تـو در سفر
پر از بهانه های عاشقانه اسـت
انتخاب مـا دراین مسیر، پابرهنگی ست
ریگ های ناله خیز و خارهای تند و تیز
رد پای سرخ را به ارمغان میآورند
این چنین ادامه دادنی
خون بهای رفتن اسـت
زخم های ساده ای از این قبیل
وصلۀ تن اسـت
میرویم و میرویم
تا حقیقت مسیر برملا شود
کم درنگ میکنیم
تا گلیم زبر جاده نخ نما شود
رد پای سرخ مان
تار و پود فرش قرمزی شده که دستباف نیست
دار قالی مسافران این دیار
لنگ نقشه و نخ و کلاف نیست
نقشه های دیگران اگر کشیدنیست
نقشه های مـا چشیدنی ست
طبق نقشه پیش میرویم
راه، پیش روست
این جا کشیده ایم به شوق تـو صف هـمـه
سوی تـو عازمیم به شور و شعف هـمـه
مـا تشنه ایم تشنۀ صحرای طف همـه
پای پیاده آمده ایم از نجف هـمه
تاریخ اگر چه فاصله انداخت بین مـا
در راه عشق توست همـه شور و شین مـا
شد سهم مـا امانت عشق تـو از الست
یعنی که دین مـا به تـو از روز اوّل اسـت
پاهای خسته ای که پر از زخم و تاول اسـت
اجمالی از تلاطم شوقی مفصل اسـت
مـا زائران کوی تـو هستیم از قدیم
با هر قدم به روی خطایی خطی زدیم
این کهکشان که چرخ زنان بر مدار توست
این قطره ها که مقصدشان جویبار توست
این سیل جمعیت که چنین رهسپار توست
از هر نژاد و رنگ و زبان بیقرار توست
هربیدلی شده ست مسافر به شوق تـو
از شرق و غرب آمده زائر به شوق تـو
مـا از فرات غسل زیارت گرفتهایم
پیش تـو در بهشت اقامت گرفته ایم
از چشم تـو برات شفاعت گرفتهایم
از خون وضو برای شهادت گرفته ایم
عشق تـو را نشان به زمین و زمان دهیم
آخر دراین مسیر به پای تـو جان دهیم
دارد همیشه شور تـو جریان دراین مسیر
مـا بگذریم یکسره از جان دراین مسیر
در یاد ماست پیر جماران دراین مسیر
حس میشود حضور شهیدان دراین مسیر
مـا نایب الزیارۀ خیل شهید ها
نزد تـو آمدیم امام امیدها
کدام چله نشین اسـت این چنین که منم
علم به دوش دراین ظهر اربعین که منم
اویس، دست تکان میدهد براهل یمن
چهل عمود بیایید از یمین که منم
چهل عمود نرفتم که دست حرمله ای
کمان به دست فرود آمد ازکمین که منم
ببین درآینهی شط شکوه ساقی را
خدا که دست برآرد ازآستین که منم
چهل عمود، شبی از فرات رد شده ام
به روی دست، ورق های یاسمین که منم!
سکوت تشنه لبانیم ساقیا مددی
أَدِر، و ناوِلُني مثل ساتكين كه منم
امام خوانده تـو را نافذالبصیره و بس
برآر دست از آن چشمۀ یقین که منم
علم به دوش، شهیدان کیستند به دشت؟
به لاله پوش ترین قسمت زمین که منم
کجاست سورۀ یاسین سربریده به طف
به نیزه می شنوم شرح یاء و سین که منم
میان معرکه هل مـن معین کیست به دشت؟
به نیزه، شعشعۀ ماه بی معین که منم
نشسته جلوۀ ثاراللهی به پیرهنش
نشسته نقش هوالله برنگین که منم
خموش ردشدی ازخیمه گاه سوخته ای
شکسته بشنو ازاین تار بی طنین که منم
کنار علقمه ساعت به وقت مرثیه اسـت
دراین قصیده ببین داغ بر جبین که منم