داستان پادشاه و قصر بی عیب و نقص

مجموعه : داستان جالب
داستان پادشاه و قصر بی عیب و نقص

پادشاهی قصری زرنگار بنا کرد و سپس حکیمان و ندیمان را فرا خواند و گفت: آیا در این بنا عیبی می  بینید؟

 

همگان زبان به تحسین گشودند و از بی عیب بودن آن کاخ گفتند، تا این که زاهدی برخاست و گفت: قصر نیکویی است اما حیف که رخنه ای در آن دیده می شود که اگر این رخنه نبود این کاخ با قصر فردوس برابر بود.

 

شاه گفت: کدام رخنه، من رخنه ای نمی بینم. گفت: آن رخنه را فقط عزرائیل می بیند و این رخنه برای عبور او و گرفتن جان شما ساخته شده است.

 

گرچه این قصر است خرم چون بهشت      مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت

 

 

 برگرفته از منطق الطیر

جدیدترین مطالب سایت