25 نوامبر برابر با 4 آذرماه روز جهانی منع خشونت علیه زنان میباشد بهمین مناسبت متن و عکسهایی در مورد خشونت علیه زنان در این جا قرار گرفت.
هیچ کشور و فرهنگی در دنیاوجود نداره که تو اون زن ها ازخشونت مردها کاملا در امان باشند؛ از هر 3 زن 1 نفر در زندگیش مورد خشونت و اذيت واقع میشه !
25 نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، تاکیدی بر اینکه همه ی جوامع هنوز گرفتار خشونت علیه زنان هستند و باید تلاش کرد تا انواع خشونتها ریشه کن شود
25 نوامبر «4آذر» روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد
دراین روز بخود، خانواده، دوستان و دیگران یادآور شویم که خشونت علیه زنان، بهجا مانده از دوران بربریت و وحشیگری است. خشونت علیه زنان از طرف هر فردی و با هر عنوان و سطح سوادی که باشد، نشان از ضعف درونی و نبود اخلاق و منطق است.
“زنان تجسمکننده امیدها و فرصتها هستند. حمایت از زنان و دختران در مقابل خشونت و توانمندسازی انها برای ما، خانوادهها، جوامع و کشورهایی قدرتمندتر رابه ارمغان خواهد آورد”
خشونت عليه زنان هميشه يک چشم کبود
و دندان شکسته و یبنی خونین نيست.
خشونت، اضطرابی است که در جان زن است
که فکر می کند بايد لاغرتر باشد، چاقتر باشد، زيباتر باشد، خوشحالتر باشد، سنگينتر باشد، خانهدارتر باشد، عاقل تر باشد.
خشونت ان چيزی است که زن نيست
و فکر ميکند بايد باشد…
مدت ها است که تصویر خواسته هاي مردانه روی باورهای زنانه افتاده و هیچ خشونتی بالاتر از این نیست که یک زن چنان در بند ایدئولوژی مردانه بیفتد که ازادی نگریستن ناب به جهان را نداشته باشد. وقتی سایه ي پدر روی معنایی که فرزندان و زنان از هر چیزی دارند بیفتد رد اندیشه ي او سال ها تفسیر نگاه هاي ان ها را اشباع میکند، نتیجهاش فرهنگ خشنی است که ذهن زنانه امروز رابه گرو خود کشیده است.
هرروز صبح که با عجله میرفتم تا سرکار بروم میدیدمش که جلوی در خانه ایستاده است. با درد و دل راجع به حاج خانوم شروع میکرد که مشکل قلبی و قند دارد و روی پایش یک سوراخ درست شده اندازه هلو و دکترها گفتهاند باید پایش قطع شود. دلم خیلی سوخته بود. قصهها هرروز بدتر و تلخ تر می شد و هزینههاي بیمارستان سرسام آورتر. تا اینکه حاج خانوم، دیگر خانوم« بخوانید کلفت» سابق نمیشود! هر بار با صبوری به حرف هایش گوش داده بودم و دعای خیر کرده بودم. کمکم حرفهایش رسید به اینکه پنجاه میلیون خرج کردهام و اي کاش بجای این خرجها یک زن جدید گرفتهبودم. از همان وقت دیگر سنگین و بی حوصله جواب درودها را میدادم و تظاهر به عجله میکردم تا سر راهم سبز نشود. تا اینکه یکروز که در خانه نشسته بودم، صدای داد و دعوای کوچه من را کنار پنجره کشاند. پیرمرد، زن بیچاره راکه به زور، با واکر خودش را می کشید از خانه بیرون کرده بودو پسرها که هر کدام سن پدر من را داشتند با پدرشان گلاویز شده بودند و تهدید به کشتن او میکردند!
«خسته نباشی حاج خانوم. تبریک ! بازنشست شدي، بدون هیچ جشن و دریافتی پایان خدمت. حالا میتوانی تا اخر عمر گوشه خانه یکی از پسرهایت کز کنی تا کی خدا نظر خیر به تو بیندازد و از شر این زندگی خلاصت کند».
مهرنوش قائم مقامی
شرمگینم در دنیایی زندگی میکنم که برای جلوگیري از خشونت علیه زنان باید تلاش کرد! کاش این خشونت همانقدر که بعضی انکارش میکنند، واقعا وجود نداشت. باورش سخت است که بعد از چندهزار سال تمدن، بشر هنوز علیه خودش مکرراً دست به خشونت می زند. آیا ما اشرف مخلوقاتیم؟
آرمین امیر
دخترم آمد با نگاهی مات و مبهم نمیدانستم چه به او گذشته در کنارم ایستاد و تلاش کرد با دستان کوچک هفت ساله اش مرا بسوی خودش بکشد. سرم را پایین آوردم نفس سردش زمزمه هاي نامفهومش را همراهی می کرد. از او خواستم تا واضحتر بگوید شاید من نیز مانند او در برابر واقعیت مقاومت می کردم. دوباره گفت و از ان سال ها چند باره میگوید: مامان بابا من و برد کنار خانه خاله رابعه بمن گفت من عاشق این خانم هستم. من گفتم اینکه خاله من، دوست صمیمی مامانمه. بعد اون هم هی دستش و می گذاشت روی لبش و به بابام نشون می داد و میخندید. خاله به بابا گفته باید بمن اینها رو بگه تا بابا رو بیشتر دوست داشته باشه.
سوال این است که آیا ان دختر خردسال مورد خشونت خانگی نبوده؟ آیا درد این خشونت تا پایان عمر همراهش نخواهد بود؟با خودم فکر می کنم آیا خشونت فقط محرومیت از منابع اقتصادی و یا عدم ارتباط عاطفی با همسرمی باشد؟آیا وقت ان نرسیده که لایه اي دیگر از خشونت وارد حوزه خشونت خانوادگی شود؟خشونت رابطه جنسی آزاد پدران بهصورت کنشی آگاهانه و یا نا آگاهانه با دوستان و یا بیگانگان نیست؟
سیمین میمندی
میدانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، اذيت گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ي پایین آمده ي لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمیدانیم ادامه اش وقتی چشم هاي ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در راکه باز می کند زن ناگهان مضطرب میشود، غمگین میشود. نمیداند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ؛ خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت ان چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت ان نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد میتواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده.