حکایت جالب (خیال خام)

حکایت جالب (خیال خام)

حکایت جالب (خیال خام)

شخصی در حال تنگدستی و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم و فردا بروم یک من برنج بگیرم، چه قدر روغن برای آن لازم است؟

 

زن جواب داد: دومن روغن لازم دارد.

 

مرد با تعجب گفت: چه طور یک من برنج، دو من روغن می خواهد؟

 

زن گفت: حالا که ما با خیال پلو می پزیم لااقل بگذار چرب تر بخوریم.

 

 

حکایت جالب ! (طنز)

در سختی چه کسی زنده می ماند؟ (حکایت)

حکایت کشتن خلق

 

جدیدترین مطالب سایت