خاطرات تکان‌ دهنده یک آزاده از شکنجه‌های ماه رمضان در عراق

خاطرات تکان‌ دهنده یک آزاده از شکنجه‌های ماه رمضان در عراق

خاطرات تکان‌ دهنده یک آزاده از شکنجه‌های ماه رمضان در عراق

جنگ 8 ساله ایران با عراق پر از لحظات تلخ و تکان دهنده اسـت ، نیروهای صدام با بی رحمی تمام با رزمندگان ایرانی برخورد می‌کردند . در این جا خاطراتی تکان دهنده یکی از آزادگان درباره ماه رمضان در اردوگاه جنگی را خواهید خواند. احمد حقیقت از آزادگان عملیات رمضان اسـت کـه خاطره خودرا در مورد شکنجه شدن با زبان روزه اینچنین روایت می کند؛ روزی در حالی کـه روزه هم بودم یک ساعت مانده بـه مغرب ۵۰ تا ۶۰ نفر از افراد آسایشگاه را بیرون آوردند کـه من هم جزو ان‌ها بودم.

 

وقتی بـه محوطه اردوگاه آمدیم فی البداهه و بـه صورت خبردار ما را حدود نیم ساعت روبروی آفتاب نگه داشتند و می گفتند کـه مستقیم بـه آفتاب نگاه کنید یا مثلا می گفتند انگشت سبابه را روی زمین بگذار و دور خودت دور بخور ودر همان حال هم ما رابا کابل می‌زدند یا این‌که می گفتند روی محوطه سیمانی بـه صورت سینه خیز بخوابید و دست را از پشت بـه صورت حلقه در آورید و با بازو سینه خیز بروید کـه بعد از حدود ۱۰ متر سینه خیز متوجه شدیم خون از بازوان ما جریان پیدا کرده اسـت.

 

بعد از یک ساعت اذيت و اذیت ما را بردند دریک زندانی کـه فقط یک روزنه برای دید داشت. البته قبل از ان برای شستن دست و صورت رفته بودیم کـه همانجا هم با نوشیدن مقداری آب افطار کردم. در هرحال داخل زندان دو اتاق ۹ متری بود یک محوطه هم بود یک دستشویی هم داشت کـه سرریز شده بود. بوی کثافت و لجن آزارمان می‌داد. ما را در دو اتاق ۹ متری جا دادند یعنی بیش از ۲۰ نفر در هر اتاق و هوا هم فقط از زیر در جریان داشت.

 

این وضعیت درحدود سه ساعت ادامه داشت تا این‌که درحدود ساعت ۱۰ شب در بازشد. درجه دار‌هاي‌ عراقی با چوب آمدند. طناب هم آورده بودند. تَشت هم داشتند. درب اتاق باز شد. بـه دو نفر از بچه‌ها گفتند دو طرف چوب را بگیرید.

 

خاطرات تکان‌ دهنده یک آزاده از شکنجه‌های ماه رمضان در عراق

دو طناب بـه دو طرف چوب بستند. گفتند پا را در طناب بگذارید برای فلک کردن! یکی یکی بچه‌ها برای فلک می‌آمدند. کابل مورد استفاده هم خیلی درد داشت. هر کدام از بچه‌ها ۴۰ یا ۵۰ ضربه در کف پایشان می خورد.

 

عراقی‌ها بـه این‌که دلیل کف پا بر اثر ضربه‌ها ورم می کرد یک درجه دار را مأمور کردند کـه دست بچه‌ها را بگیرد و ان‌ها را بـه حالت دو راه ببرد، اما در حین دویدن با دمپایی بـه صورت بچه‌ها سیلی می‌زد.

 

بعد از این‌که طول سالن را طی می کردیم پای ما را در تشت آب می‌گذاشتند کـه بدجور پایمان می‌سوخت. این زندان طبق معمولً یکی دو روز طول میکشید و غذا هم نمی‌دادند. بچه‌ها در ان مدت حسابی ضعیف می شدند.

 

آب را هم خیلی ناچیز بـه ما می‌دادند بنابر این من شانس آوردم کـه ان شب در حالی کـه روزه بودم هنگام شستن دست و صورت مقداری آب نوشیدم هرچند گرم. در هرحال غیر از ان مقدار آب تا صبح روزبعد هم چیزی برای خوردن نداشتم. این جور مواقع گاهی بچه‌ها از بیرون مقداری نان از لای در می‌انداختند داخل کـه خود غنیمتی بود.

 

شکنجه رزمندگان اسیر شده در عراق یکی از تفریحات نیروهای صدام حسین بود….

منبع: ایسنا

جدیدترین مطالب سایت