انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

مجموعه : مذهبی و دینی
انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

انشا در مورد امام زمان به زبان عادی و ادبی

 

بیش از 5 مورد انشا کامل و جالب و زیبا در مورد امام زمان عج و ظهور حضرت مهدی را در سایت تالاب بخوانید.

 

مژده که میلاد منجى بشر می آید
فُلک هدى را دلیل و راهبر می آید
مژده که حجّت برحق، امام زمان می آید

ميلاد بهار دلها حضرت مهدی مبارک

انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

امام زمان عج ؛ از وقتی که یادم می آید حرف از آمدنش بود آمدن کسیکه می آید تا دنیایمان را گلستان کند. بعد ها که به مدرسه رفتیم هر صبح دعای فرج خواندیم تا بیاید، بیاید که دنیایمان از هر بدی پاک شود. همه ی فکر ذکرمان این بود که دعا کنیم که هر چه زودتر ظهور کند، تا بر پا شود عدل، ریشه کن شود ستم، پاک شود اشک چشم ستمدیده و یتیم.

 

هر نیمه شعبان کوی و برزن را چراغانی کردیم،  شربت و شیرینی دادیم، تنها حرفی که زدیم، دعایی که کردیم، فقط از آمدن سرورمان بود. جشن هاي‌ عروسیمان را طوری برنامه ریزی کردیم که در روز نیمه شعبان باشد.

 

اما آقا هنوز هم نیامده اي، نکند رفتار ما، کردار ما و اعمالمان دلیل این همه ی غیبتت باشد.   

شاید هیچ کدام از ما به این فکر نکردیم اگر بیاید چگونه به استقبالش برویم.

متن نیمه شعبان تحقیق در مورد امام زمان عج

هیچ کدام به این فکر نکردیم که این بدی که می گوییم دلیلش خود ما باشیم. به این فکر نکردیم که عدلی که راجبش حرفش را می‌زنیم خودمال همه ی سعیمان را کردیم که در حد توان بر پایش کنیم.

 

نکند ظلمی که ازش دم میزنیم حرف و رفتاری باشد که با آن دلی شکسته باشد. به این فکر نکردیم رفتار من فرزند دلیل این همه ی غیبت باشد. اصلا توجه به این نکردیم که عروسی که نیمه شعبان بپا کردیم با آن همه ی تجملات نه تنها دل آقایمان را شاد نمی کند که دعایش بدرقه راه زندگی‌هایمان شود، بلکه ناراحت هم میشود.

 

آقا جان همین حالا که این متن را مینویسم به این فکر میکنم نکند دلیل این غیبتت با این همه ی دعا خود ما باشیم که گم شدیم در بین ساختمان‌هاي‌ آن چنانی و گوشی هاي‌ مدل جدیدمان و چت‌هاي‌ شبانه در گروه‌ها.

 

دیگر حتی دعای فرج صبحگاهی هم نمی خوانیم. نکند رفتارهایمان از روی عادت و نوعی تقلید بچه گانه است مانند دعا فرج سر صف که یکی میخواند ما تکرار میکردیم، از ته دل برای آمدنت دعای فرج نخواندیم.

 

همین حالا که مدرسه تمام شده و بزرگ‌تر آن دعا هم یادمان رفته است. دارم به این فکر میکنم که نکند مهم تر از انتظار آمدنت سرباز خوب بودن است، چه در زمان غیبت چه وقتی که با آمدنت جهانمان را  گلستان می کني.

 

انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

انشا در مورد نیمه شعبان

 

انشا زیر در مورد نقش انسانها درباره علت تاخیر در ظهور امام زمان «عج» و علت عدم حضور آن بزرگوار در عرصه جهانی می‌باشد که به‌صورت کامل در متن زیر مهیا شده است و قابل استفاده میباشد .

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

چه فرقی میکند این که امسال هزار و صد و سی و نهمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سال‌ها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یکسال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است.

 

من نمیتوانم جشن هاي‌ نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که می‌توانیم فرا رسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم.

 

آدم چگونه شرکت کند در جشن هایي که با بهانه تو از گناه پذیرایی میکند؟ چطور می شود بهره برد از برخی شادی هاي‌ غیر مجازی که قلب تو را نشانه رفته است؟ تو با این همه ی اشک آه چند صد ساله نیامدی؛ یقین دارم که با ساز و آواز هم نخواهی آمد.

 

این تنها از ما بر می آید که پشت شیشه ماشین هایمان بنویسیم: اللهم عجل لولیک الفرج، اما به میدان ولی عصر پشت کنیم توی بزرگراه انتظار! تنها ما می‌توانیم در فراق سوال برانگیز تو، در کمال آرامش مولودی بخوانیم و ناز قدم هاي‌ تو کف مرتب بزنیم. تنها ما می‌توانیم نقل و شیرینی پخش کنیم و از خود نپرسیم که هم زمان با فرا رسیدن هزار و صد و چندمین نیمه شعبان بدون او، اولویت با جشن است یا عزا؟ کمی آن طرف تر در حوالی جنوب غرب دلهای اهل غروب؛ تازه زخم بنی هاشمیان سر باز میکند.

 

تازه حدیث غربت تفسیر می شود. من باور دارم که نیمه شعبان، جشن گرفتنی نیست. اعتقادم این است که در نیمه شعبان، بیش تر از عاشورا باید گریست. چرا تنها یک شب باید به یاد تو افتاد، که نامش شب نیمه شعبان باشد. چرا تنها یک نصفه روز باید دلتنگ تو بود که نامش غروب جمعه باشد. تو امام زمان ما هستی. تو امام کل زمانی، نه فقط امام نیمه شعبان و ولی عصر و امام غروب جمعه.

 

دنیا آن قدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا بازهم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ ما دیگر فرصت نمیکنیم به برخی مسائل رسیدگی کنیم. گاهی می شود که حتی وقت سر خاراندن هم نداریم. اینروزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم.

 

اینروزها پراید بی ارزش هم آن قدر ارزشمند شده که هرروز پیگیر قیمتش باشیم. هرروز قیمت خودروها را چک می‌کنیم و با عصبانیت در پی یافتن علت و چرایی افزایش قیمت ها هستیم، اما دریغ از این که از غیبت طولانی آن خسرو دق کنیم و بپرسیم از خود که چرا اینقدر غیبت طولانی بهای انتظار اینقدر بالاست؟ افزایش قیمت کالا و اجناس برای مان محل سوال است و دنبال دلیل آن می‌گردیم، اما افزایش سال هاي‌ بیشمار غیبت یار چرا ما رابه تأمل وا نمی دارد؟ چرا دنبال دلیل نیستیم؟ چرا سیاستی اتخاذ نمی‌کنیم؟ چرا در بی خبری به سر می‌بریم؟ آری؛ هیچ کس از تو خبری ندارد.

 

همین حالا اخبار ماری را نشان می داد که یاد گرفته بود در اتاق ها را باز کند و حرکت کند. من اما خبری موثق از یک منبع آگاه دارم که مارهای نامرئی وجود خودمان، بدون هیچگونه آموزشی میتوانند چنبره بزنند و تمام درهای ظهور و روزنه هاي‌ تجلی نور را مسدود کنند. باور کنید اینروزها از این دست خبر های دست اول کم نیست.

 

شنبه تا پنجشنبه هر هفته را منتظر خبر های جنجالی هستیم، اما به جمعه که می‌رسیم، خودرا در دریای بی خبری غرق میکنیم. جمعه که از راه میرسد، هم اخبار کوتاه می شود و هم این که دیگر کسی پیگیر اخبار نیست.

 

ایراد از واحد مرکزی خبر نیست، ما از خود بی خبریم. هنوز در فهم تعداد زیادی از باید ها و نباید ها عاجز ایم. ما هنوز نمی‌دانیم که توی جمعه، «اخبار» را نباید از دست دهیم و خبرها را باید دقیق تر گوش کنیم. ما حواسمان به همه ی چیز هست الا انچه باید. ما حواسمان به همه ی کسی هست الا آنکه باید باشد.

 

ما دیگر ظرفیت این همه ی تبلیغات تکراری را نداریم. آدم سرسام می‌گیرد از این تشویق بی حیایی و تبلیغ زیبایی. از این حلزون بی سر و پای خانه به دوش و این کالای بدجنس فخر فروش.

 

به کجا می‌رویم؟ باید به جای خجالت کشیدن از چروک هاي‌ پوستی، از رشته دوستی پوسیده خود خجالت کشید. چرا ناله جانسوز کسی از این همه ی زخم هاي‌ کاری و بی شمار پیکر وصال از شمشیر دو دم فراق برنمی خیزد؟ نمی‌دانم چرا از وجود این حزن بی پایان ودر این محزونی رو به فزونی و بی سر و سامانی دق نمی‌کنیم.

 

چرا صدای هق هق مان از طولانی شدن سرانجام داستان سرنوشت جهان بلند نمیشود. کاش در پیام هاي‌ بی‎زرگانی، کرم مرطوب کننده اي هم برای بهبود و از بین بردن آثار زخم روحی انسان ساخته می شد. کرمی که جای عصاره کلاژن حلزون، آکنده از عطر محاسن آن سردار غریب و محزون باشد.

 

عجب سوژه اقتصادی بکر و ایده تجاری نابی! کرم حلزون برای بهبود زخم فراق یار محزون. من اما گمان نمی‌کنم این محصول آن چنان که باید مورد استقبال مردم قرار بگیرد. آخر در رسانه ما زخم هاي‌ پوستی ارجحیت دارد بر زخم هاي‌ دوستی.

 

اما یک صابون عافیت طلبی جهت رفع اضطراب و نگرانی + یک صابون رفع چرک تکلیف از روی دوش انسان! این‌ها گمان کنم خریدارش بیشتر باشد.

 

ما در زندگی هر چه مصرف گرا شدیم، بی مصرف تر شدیم. تعارف که باهم نداریم؟ داشتن یک زندگی لوکس، نهایت آمال دنیایی اکثر ما آدم هاست. اینروزها تبلت هاي‌ تجمل گرایی مثل طبل هاي‌ تو خالی، صدای مهیبی در خانه هاي‌ باور ما ایجاد میکنند. امروز همه ی بر تبل تو خالی مصرف گرایی می کوبند. این جا کسی به اندازه وزن غربت خانواده تو، به من تسلیت نمیگوید.

 

این جا همه ی مرا به صرف دسر دنیا ترغیب می‌کنند. شرکت هاي‌ پول پرست جهت «تبرّک» دنیا، هم اندازه قامت تمام اعضای خانه مان اسکناس هاي‌ بی مصرف و هم وزن خانواده ام به من شمش طلا جایزه میدهند.

 

دیگر خسته شده ام از این سبک زندگی سبک سرانه. از روزمرگی هاي‌ بی مزه زندگی مان. از مادی شدن تمام دعاهایمان. از عادی شدن جمعه هاي‌ باورمان. صبح و شام از گرانی گفتن عار نیست برای ما، اما صحبت از فراهم کردن زمینه ظهور تو به زعم همه ی شعار است.

 

این که دراین گرانی قیمت رانی چند است خیلی مهم است، اما علت غیبت آن یار غائب از چه روست، خیلی نه! آخر مدت هاست که ما فکر و ذکرمان گران تر شدن اجناس مختلف بازار است. اینروزها قیمت آب معدنی هم می‌تواند اضطراب ما را بیشتر کند، ولی فراموش کرده ایم که به قدر نوشیدن یک لیوان آب خالی هم برای نبود او «عجل الله» اگر بیقرار بودیم و اضطرار داشتیم، حالا دلمان قرار داشت و چشممان منور به نور جمال او می شد.

 

گله ها دارم از این فاصله هزاران سال نوری. گله دارم از من، تو، او؛ گله دارم از ما، شما، ایشان. بالا و پایین شدن نرخ دلار، یار رابه حاشیه برده در نظرگاه ما. من هرروز باید یادم باشد که به چشمک گندم هاي‌ مزرعه دنیا، بوسه طمع آلود حواله نکنم.

 

آه.. قلبم گرفته از این غم. ببین شیطان توی دفتر خط دار پیشانی ام با آن خط بد چه نوشته؟! دلم میـــخواهد سرم را محکم بکوبم به عمود خیمه تنهایی ات.

 

صاحب جمکرانی ترین دشت هاي‌ پر ابر آسمان، خورشید منظومه نورانی ستاره هاي‌ کهکشان. آقای غریب ما! هیچ کس حواسش به طول غیبت شما نیست، فکر همه ی درگیر بازار ارز است. همه ی ارز خود می‌برند و زحمت شما می دارند.

 

گاهی می پرسم از خود که دراین بی صاحبی تا کی باید زلف آه رابه سینه چاه رنجوری گره بزنیم؟ چقدر باید راه را گم کنیم تا دوباره بعد از سال هاي‌ مدید، سر از کوچه متروک شما در بیاوریم؟ چقدر ماه را حواله مرداب کنیم تا به بهانه حوائج رایج مان، دعای مان را مستجاب کنید؟ دیشب راننده تاکسی می‌گفت اگر تو بیایی همه ی مشکلات حل می شود و کار و بار ما هم سر و سامان پیدا می‌کند.

 

می‌بینی؟ ما کاری بشما نداریم. ما هم درست مثل کوفیانی که حسین رابه کوفه دعوت کردند، از ظهور و حضور تو در پی گرفتن کره خوشبختی خود هستیم. همه ی چشمشان به دستان معجزه گر و دم مسیحایی توست. هیچ کس منتظر خودت نیست.

 

دعای فرج برای ظهور تو، من باب رفع حوائج است. ما حتی برای لحظه موعود دیدار، حاجت هاي‌ بی شمارمان را فهرست کرده ایم. کسی دلش برای دیدن تو تنگ نیست. کسی برای تنهایی تو اشک نمی ریزد. کسی محض خاطر دل شکسته تو خون دل نمی‌خورد. هیچ کس در پیش خود برای خون لخته هاي‌ چشمان تو دنبال درمان و فلان چشم دکتر ماهر نیست.

 

نمیدانم، هیچ نمی‌دانم اما انگار فرشتگان خوب می‌دانستند که آدمیان چقدر نمک نشناسند. شاید شیطان اینروزها را دیده بود که سرکشی کرد و به آدم سجده نکرد. ما همیشه عشق را خیلی ارزان پیش پای هوس هایمان قربانی کرده ایم. یوسف رابه چند من جو پرک شده. علی رابه یک وعده شام در رستوران زنجیره اي معاویه. حسن رابه سکه هاي‌ طلای تمام بهار اسارت.

 

حسین رابه یک دشت گندم و مهدی رابه قیمت یک مشت دلار و چند من آجیل مشکل گشا. ما آن قدر که قیمت بادام و پسته برایمان مهم است، رنج انتظار آن مرد خسته هیچ وقت برایمان مهم نشد. توی فیلم هاي‌ این روزهای سینمایی ما، همه ی دنبال گنج هستند. همه ی در راه رسیدن به گنج، دزدی می‌کنند و دروغ می‌گویند و آدم می‌کشند.

 

ما هنوز معنای گنج را دقیقا نمیدانیم. ما گاهی در وسوه هاي‌ مال دنیا شبها بر اساس قانون، خواب قارون را می‌بینیم که در دل تاریکی، حواله مان می‌کند به چراغ نفتی. گاهی برای برنده شدن در قرعه کشی شمش طلا، دخیل می بندیم به نرده هاي‌ بانک ها. گاهی برای استخدام، زیر میز رئیس رابا یک بسته اسکناس طی میکشیم. ما حال مان زیاد خوب نیست..

 

هر قومی رابه آیتی و وسیله اي آزمودند، امتحان ما شاید این بود که در بازار بورس اوراق بهادار، نامه «من الغریب» یار رابه قیمت ثمن بخس ارزشگذاری و به خریداران عرضه کردیم! ما دارایی مان رابه اندک بهایی معامله کردیم. ما غیبت دلدار رابه قیمت دلار فروختیم، بهمین سادگی، بدون هیچگونه شرمندگی! قیمت دلار که بالا رفت از خاطر بردیم غیبت دلدار را! ما نگران بالا رفتن و دنبال پایین آمدن نرخ دلار و سکه ایم.

 

ما برای کاهش هزینه هاي‌ زندگی، به آمدن دلدار شدیدا محتاجیم. ما تا سیب زمینی قیمتش آسمانی باشد، به خوردن نان نادانی قناعت می‌کنیم. کاری نداریم که ظهور دور است یا نزدیک، مهم آن است که همه ی میدانند «ولی عصر» طولانی ترین خیابان است.

 

جاده ظهور ناهموار و خیلی طاقت فرساست. هزار و دویست سال نوری، فاصله کمی نیست. این مسیر طولانی و بیابانی، حسابی حوصله هر منتظری را سر میبرد. بلوار پیامبر اعظم چه خدمتی به مصرف بنزین ماشینمان کرد. در مسیر قبلی چقدر لاستیک ساییده می شد و ماشین استهلاک داشت. دو حلقه لاستیک اینروزها خیلی گران تر ازآن است که آدم برای شوق رسیدن به جمکران بیکران تو، تمام قم را دور بزند. این مسیر جدید خیلی هموار تر و سهل الوصول تر است.

 

مسیر حرم تا جمکران امسال نزدیک تر شده است، ولی ما هرروز به یک بهانه سرمان گرم می شود و دور میشویم از تو. کاش بزرگراهی هم برای کوتاه شدن فاصله دل ما و قلب شریف تو می شد ساخت. تونلی برای عرض توسل به ضریح چشمان ملتهب و مرطوبت، زیر گذری تا سرداب مقدس به قصد ارسال عریضه هاي‌ بی شکیبی، رو گذری برای رؤیت هلال ابرویت، پلی برای اتصال خیابان انتظار به صحن و سرای بیکران ظهور!

 

تا ما ناخوبیم، حضور وی را در خواب هم نمیتوانیم ببینیم. تا ما آماده نیستیم، او نخواهد آمد. تا ما دور هستیم، ظهور نزدیک نیست. من ناامید نیستم، چرا که هیچ وقت اهل خواندن کتاب آیات شیطانی یأس نبوده ام. من با همه ی این حرف ها، مستأجر عمارت امید هستم.

 

اعتقاد راسخ دارم که این شاهنامه با تمام تلخی، پایانی خوش خواهد داشت. اما بیایید دراین تاریکی، قدر نور را بدانیم و عاشقانه منتظر قافله ظهور باشیم. در دوردست ها سوسوی نوری می‌بینم؛ بیایید دست روی دست نگذاریم و دست بکار شویم. بیایید کاری کنیم کارستان.

 

کاش کاری نکنیم که دعای فرج هامان بی اثر شود، یا حرفی نزنیم که خدا لج کند با ما، و جایی نرویم که بغض مقدس «عهد»هامان شکسته شود. بیایید آن قدر نخندیم که گریه هامان بی اثر شود، و آن قدر برای چیزهای ناچیز نگرییم که حرمت اشک هایمان بی ارزش شود. و آن قدر غفلت نکنیم که ما را خواب ببرد و بند را آب. بیایید با اعمالمان برای قلب حضرت آسمان، رعد و برق نباشیم. بیایید پیش از آنکه سیل ویرانگری جاری شود، بر روی رودخانه خروشان هوی نفس خود سد محکمی بسازیم.

 

نگاه کن؛ آسمان پوشیده از ابرهای باران زاست. صدای گریه ها را می شنوي؟ ابرها مثل یک طفل شیرخواره بیقرار اند. بیایید دعای فرج رابا لهجه ابر و تجوید باران بخوانیم. بیایید دعای فرج رابه سبک باران بباریم.

 

او ترجمان آیه هاي‌ بارانی و مهربانی خداست. خدا باران را دوست دارد. پس بیایید دو رکعت نماز نزول باران و ظهور یاران به امامت آسمان بخوانیم و دست به دعا برداریم. دارد باران می بارد… شنیده اي می‌گویند؟ دعا در لحظه باران مستجاب می شود…

 

آقا جان نیمه شعبان رابا همه ی وجود و با قلبی مملو از سرور جشن میگیریم تا اردات و عشق خود رابه ساحت مقدست نشان دهیم. بعد از هر نمازمان دعای فرج می‌خوانیم .

 

خدا می‌داند که زمزمه هاي‌ اللهم کن لولیک ما رنگ و بوی دیگری گرفته است و از عمق قلب ما برمی خیزد. احساس نیاز ما از لحن کلام ما پیداست اگر چه گناه و معاصی ما هم زیاد است و شاید دعای ما به آسمان نرود البته ناامید هم نیستیم. ناامید نیستیم از تو که اسوه همه ی فضیلت ها و خوبی هایي، تویی که سرچشمه همه ی پاکی ها و نجابت هایي، تویی که امام روشنایی ها و شرافت هایي، می‌خواهیم خودت برای تعجیل در امر فرجت دعا کنی، که فرجت روز رهایی و عزت و سربلندی همه ی مستضعفان و مظلومان زمین خواهد بودو روز خواری مستکبران عالم .

 

و روزی که چشمان کم فروغ ما به جمال دل آرایت روشن شود بهترین و خواستنی ترین، روز خدا خواهد بود. تو از خدای مهربان تعجیل در فرجت را بخواه، ما هم بر سجاده عشق فقط همین را از خدا می‌خواهیم.

 

انشا احساسی در مورد امام زمان

انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

انشا درباره تولد امام زمان

 

انشا نیمه شعبان

انشایم رابا نام خدا آغاز می کنم، با نام خدایی که وعده داده است که در نهایت زمین به دست بندگان خوبش اداره خواهد شد و ما منتظران رسیدن کسی هستیم که خلیفه خدا بر زمین خواهد بودو بهار رابه مردم هدیه خواهد کرد.

 

آری نیمه شعبان است روزی که مهدی موعود متولد شد و برای همیشه نور امیدی در دل مومنان روشن گردید. تا در تپش مدام زمین ونگاه زهرآلود زمان به امید طلب دست هاي‌ پر مهرش روزگار بگذرانند و بدانند کسی هست که خواهد آمد ودر ظلمت بی فردای این روزگار کس را از ناکس جداخواهد کرد و بر لب هاي‌ خشک زمین خواهد بارید.

 

امروز که سپیدی ها همه ی در سیاهی دل هاي‌ آدمیان رنگ باخته اند؛ دیدگان زمین در انتظار اندکی سپیده دم بارانی ست. راه درازیست از این جا تا صداقت و زمین در انتظار است تا مردی بیاید از جنس آسمان تا با قدوم نازنینش جسورانه شقاوت را؛ خیانت را از هستی پاک کند. تا شب دریده شود و دیدگان آدمیان طلوعی از جنس عدالت رابه نظاره بنشینند.

 

و همین امروز کاش که بیایی امروز که آدمیان صداقت رابه زیر آوار فراموشی ها از یاد برده اند؛ حالا که خاک از خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمین در حسرت یک مرد می سوزد و ما در بین تمامی ظلمت ها امروز شادیم و شیرینی و شربت است که دست به دست می شود و باد دانه هاي‌ گرگرفته اسپند را از روی منقل فوت می‌کند. چرا که امروز نیمه شعبان است روز تولد توست، روز تولد امید.

 

انشاء در مورد نیمه شعبان

انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

انشا درباره تولد امام زمان

امروزعالم در حال سرور است. آسمانیان هم در شادمانی اند همه ی به هم تبریک می‌گویند و بر سر هم شکلات و نقل می ریزند.امروز روز تولد امام زمانمان است، کسیکه در نبودنش نیز هست و به اذن خداوند ما را هرگز رها نکرده است و ما هرروز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدش، دست بر آسمان داریم ودر محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه وی را تمنا میکنیم.

 

عزیز دل زهرا اي نور چشمان پیامبر و علی تو راکه مقصد و مقصود همه ی مایی. همه ی عالم برای آمدنت لحظه شماری میکنند. همه ی جان هاي‌ خسته تو را می خواند و دعای خیر عاشقان و منتظران تعجیل در ظهورتوست تویی که آسمانیان به تعظیمت نشسته اند و زمینیان از فراقت در سوز کز کرده اند. آری همه ی تو را میخوانند تویی که تمنای عالمی.

 

امام ما! بیا که احساس نیازمند توست. پرنده ها در درود صبحگاه خود تو را میخوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند.بیا که دست هاي‌ نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران رابه جاده هاي‌ عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت. بیا که زمین تشنه محبت و درود توست و زمان در نقطه انتظار ایستاده است.

 

انشا در مورد انتظار

انشاء در مورد نیمه شعبان و حضرت مهدی ؛ امام زمان عج

ما به افق تابناک فروغ ازلی خیره میشویم و به امید آمدن روزهای شادی و لحظه هاي‌ نورانی، خودرا از مهر تو سرمست می سازیم و دست طلب و ادب به دامان تو در می آویزیم و به تولای تو چنگ می‌زنیم. ما همچو گدایان سر راهت مینشینیم تا با طلعت رشیده خویش، بر زمین و زمان عطر ولایت بپاشی و ما در فضای عطرآگین کرامت تو، جان تازه بگیریم و نماز شکر رابه امامت تو برپا کنیم ودر برابر رب کعبه خاضع شویم و ویرانی ستم و آزادی انسان را جشن بگیریم.

 

سرود حمد رابا موزیک عشق دمساز کنیم و بدین وسیله نشان خواهیم داد که پیرو خط سرخ شهادتیم و تو مظهر قهاریت و جباریت خدایی، پس بر کافران بتاز و با آنان بستیز و ارکان ستم را ویران ساز و وعده الهی را تحقق بخش که فرمود:

 

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.

اراده کردیم بر آنان که در روی زمین ضعیف شمرده شدند، منت گذاریم و انها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.

 


حتما بخوانید:  چرا ظهور امام زمان (عج) طولانی شده است ؟


انشا کوتاه درباره امام زمان

جدیدترین مطالب سایت