بوسیدن یک عمل است که هزاران حرف در آن نهفته می باشد. معنی بوسیدن در فرهنگ های مختلف متفاوت می باشد. به طور کلی می توان مفهومی در مورد عشق محبت و صلح داشته باشد. بوسیدن و بوسیده شدن از زمان های قدیم نیز در اشعار شاعران موجود بوده است.
آن ها ز مفهوم بوسیدن در شعرهای خود در کنار مو، چشم، چال گونه و لب استفاده می کردند. از قرن ها پیش و در همه ملیت ها بوسه راهی برای ابراز علاقه و محبت می باشد. ادامه این مقاله اشعاری در مورد بوسه و بوسیدن آورده شده است. اگر شعرهای متنوع و جذاب درباره بوسه می خواهید زیباترین اشعار بوسه را مشاهده فرمایید.
بوسه ای از لب های تو در خواب گرفتم.
گویی که یک چشمه را از مهتاب گرفتم.
تو هرگز نتوانی که از من دور باشی.
چون در قلب خودم عکس تو را قاب گرفتم.
گر مرا زخم زنی بوسه به دستت می زنم
که بزن نیست مرد راه عشق را نکه مزن می گوید.
خوشا به آن روز که مستم و تو از حجره درآی
وز لبت بوسه بگیرم بشماری که تو خواهی.
مانند بوسه قبل از خداحافظی تکلیفم با خودم روشن نیست.
من چقدر ساده ام که هنوز با خودم تصور می کنم
روزهای آخر پاییز تمام بدی ها و طلسم ها باطل می شود
و تو به من خواهی رسید.
بسیار بوسیدمش او خسته شد
خسته از بوسیدن پیوسته شد
خواست شکایت کند از من
لب نهادم بر لبش تا که لبش بسته شد
بهار زمانی است که جای بوسه های تو
بر روی گونه های من شکوفه دارد.
چه گوشواره ای از بوسه های تو جذاب تر است
که دانه دانه بر روی لاله گوش من بنشیند.
آن مسافر سحر که در آغوشم گریه می کند.
آتش زده با دو بوسه آرام و مرا خاموش کرد.
بر لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم منتظر در راه بوسه ات
بوسه هایم ابری می شوند و راه تو می ریزند آسمان آسمان فرو می ریزد.
دوست داشتن را بوسه به خیر می کند صبح را درود تو بخیر می کند.
بوسه های تو قندی که آمیخته است با گل
علاج دل ما نیست به دشنامی چند بوسه ای بر آمیز
جان دل من بوسه بده بهانه میار
دیدن روی تو عید می کند روز مرا
اشکش بر روی گونه می ریخت زمانی که رو آورد در
به سوی من بار دگر لبان خود را بهر بوسه آورد پیش من
لب های من چون مزرعه خشکی است
که دارد غم باران از درد تشنگی بوسه بسیار
گفته بودم که اگر مرا بوس کنی توبه کنم
بعد از این بوس دگر هیچ خطایی نکنم
بوس کردی و چو برخاست لبم از لب تو
توبه کردم که دگر بیخود توبه نکنم
جان من و جان آن چشمای زیبای تو
بوسه می خواهم از آن لب های سرخ تو
بوسه می خواهم که باشم تا سحر در فکر لب های زیبای تو
چه خیال قشنگیست که من در قفل در کلید بچرخانم
و تو از پنجره تابیده باشی و تمام خانه مان عطر بوسه های تو را بگیرد.
این گوهر گرانقدری که در نظر تو یک سنگ ساده است
بر پای آن پری چو رهی بوسه بسیار داده است
شالت را تا پایان بافتم نمی دانم چند گره به آن زدم
اما با هر گره با هر بادی که به وسط به دور گردنت خواهد پیچید
و هزاران بوسه به گردنت خواهد زد
سه بوسه که از دو لبت کرده ام وظیفه من است
اگر ادا نکنی قرض دار من می شوی
آغوشت را که برای من می گشایی
پریان داخل قصه ها به حالم غبطه می خورند
به بوسه هایی که مانند ابریشم بر تنم می نشانی
بوس کی گیرم از این لب های جان پرورت
کی به افسون می شود شیرینی از شکر
پنجره ها را بپوشان می ترسم که چشمان شور ستارگان تو را نظر کنند.
غزل برای لبت عاشقانه تر می گویم که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزنی.
از او تمنا کردم بوسه ای بگیرم از رخسارش
او گفت تنها دیدن گلستان است که خوب است نه گلچیدن گل هایش
شعرهای زیبا در مورد بوسیدن هایت آتش می زنند بر جسم و جان من
بوسه های تو محرم می کند عشق را در میان جان و من
شرم دلدادگی برای من معنایی ندارد
کاش بوسه بردارد این شرم را از میان ما
بر کدام عضو دو بوسه زنم که نداند چه کند
بر سر سفره پادشاه درویش کی نشیند
قفس پرم را شکستند از لب لعل هوس
یک بوسه بود آن بوسه چنان است
که لب بر لب تو بنهم
آنقدر لبم بماند که نفسی نماند
شعرهای عاشقانه داغ از بوسه و معشوقه
توبه کردم که دیگر لب ساقی نبود
اما اکنون می گزم دست چرا گوش به نادان دادم
بوسه را تکرار می کنم
بوسه یعنی آواز عشق و سرود محبت
بوسه یعنی وصل هر دوی ما از لب ها
بوسه یعنی پر زدن
بوسه یعنی فراز و صعود
یک بار بوسه کوچک از لب های تو ربودم
یک بار دیگر رفتن به آن گلستانم آرزوست.
هر سمتی را که بنگرم قفای تو را ببوسم و نشان پای تو را.
جمع بهای بوسه تو دادم من و لب گزیدم
با تو در این معامله هیچ زیانی ضرری ندیدم.
دزدی بوسه یک دزدی بسیار پر منفعت است
که اگر او را پس بگیرند دو چندان می شود
بعد از یک عمر از تو بوسه ای خواستم
ولی لب گزیدی و مرا در خجالت غرق کردی.
من از لب های شیرین تو بوسه ای را با هزینه جان خریدم
آنکه حلاوتی بود و یک جنس بسیار گران که من آن را خریدم
اگر میسر نشود بزنم بوسه بر پای اش
هر کجا که قدم نهد بوسه می زنم جایش را
آمد از درم خنده بر لب بوسه خواهان مست و شرور
در دامن پندار من میزده نشست در کنار من
از غنچه لب های زیبایت بوسه ای به خواب گرفتم
نمردم ولی از این گلستان زیبا گلاب گرفتم
پرسیدمش بوسه می دهی مرا
گفت هنوز موسم آن نرسیده که بوسه دهم تو را
بوسه یعنی شور و نشاط و شادی
بوسه یعنی عشق خالی از عذاب
بوسه یعنی قلب تو مال من است
بوسه یعنی عشق تو برای من است
تلاش برای بوسه نمی کنم چون هوس رانان
گاهی از دور به ما بیندازی خرسند می شوم
اگر بوسه نگرفته از یاقوت سرخ لبش
دهن لاله چرا تا ته جگر سوخته است
دلم قرص می شود زمانی که تو را می بوسم
احوال مرا بپرس با بوسه های مهربانت
لب های تو نسخه سلامتی من است
صبح و ظهر و شب یک قرص به من بده از بوسه ات
در مصراع اول تو را می بوسم
در مصراع های بعدی هم تو را می بوسم
ایرادی که ندارد این شعر من است
به کسی چه که من می خواهم تو را ببوسم
بی دغدغه گل روی تو را می بوسم
بی بوسه قلب من می پوسد
آنقدر به بوسه های تو معتاد شدم
که یک قافیه در میان تو را می بوسم
بوسیدن یعنی وصل شدن
دوست داشتنی دو لب
بوسه یعنی خسته شدن در اعماق شب
بوسه یعنی اوج مستی از شراب عشق
یعنی آتش و گرمای تن
بوسه یعنی لذت عاشق شدن
لذت دیوانگی بوسه
یعنی طعم خوبه عشق را چشیدن
طعم شیرینی با ظاهر ساده ای
بوسه آغازی یکی شدن
ای لحظه ای با دلبر تنها شدن
بوسه فصل اول کتاب عاشقی
بوسه کلیدی برای وارد دل ها شدن
بوسه می زند بر جسم و جان
بوسه یعنی عشق من تا ابد با من بمان
تن من زمانی به سلامت است
که لب روی لب تو همانند قیامت است
روی لب تو لب بر لب تو دوباره برمی گردم
این ماچ و بوسه ها برای من امانت است
یک عمر شبانه روز است لب های تو
نه باز کن که هنوز لب هایت را سیر نبوسیدم
من هرگز سیر نمی شوم به چندین بوسه
کاش خیاطی بیاید بدوزد لبت را بر لبم
تمام دغدغه هایم را در بوسه تو جا می گذارم
بی بوسه ی عزیز در زندگی دوام نمی آورم
می بوسم آنقدر به بوسه های تو معتاد شده ام
که یک قافیه در میان تو را می بوسم
لب هایش را بر روی لب های من می گذاشت
و می گفت جانت زمانی که به لب رسد خاموش باش.
عشق زندگی من عطش تو را خواهم
بوسه از آن لب های زیبای تو را می خواهم.
خنده هایت همچو بهار و لب هایت شاخه نبات است
در کنارت به ای دست کسی پیر شود
لب های شیرین او سخن تلخ نگفت
هرگز این بی نمکی از شور بختی من است
زیر باران مهرت دلم خیس آرزو شد
تا از کنج درون خودت لبانت را از من نگیر
با یک بوسه کوچک از لبش دلم سیراب نمی شود
چگونه تشنه می تواند گوهر آب را رها کند
تا بوسه ای از دلستان دل به من برسد
جانم به لب می رسد و جانم به لب می رسد
اس ام اس های بوسه؛ ماچ عاشقانه (جدید)
زمانی که با تو باشم سه نفریم من و تو بوسه هایمان
زمانی که بی تو باشم چهار نفرم تو تنهایی منو غم
لب های تو دیدم و
گفتم چشمه آب حیات است.
لب هایت بدیدم و لعل گران از چشمم بیفتاد
سخن بگفتی و قیمت لولو بالا رفت
حکایت لبت در دهان من نمی گنجد
لب و دهان تو نتوان گفت در درد ثمین
لبهایت را بیشتر از تمام کتاب های دنیا دوست دارم
زیرا با لبان تو بیش از آنچه که باید بدانم را می دانم
لب های تو از تمامی گل های جهان زیباترند
زیر لب های تو لطیفه را نازک تر از تمام آن ها است
لب هایت را بیش از هر کلمهای دوست دارم
زیرا با لب های تو دیگر هیچ نیازی به کلمه ها ندارم
هر روز صبح بوسه های تو برای من الزامی است
که مرا بدرقه روز سختم کند
به سوی جهان روزمرگی خستگی زمانی که می روم
لب های تو از من مراقبت می کند
چقدر دلنشین است صبحی که با بوسیدن تو آغاز شود
لب تو مرا میبوسد مثل لب هوا که می بوسد آدم را
تفاوتی این است که برای هوا هیچ آدم دیگری نبود.
اما آدم های بسیاری هستند که تو می توانی آن ها را ببوسی.
انتخاب من از جانب تو بزرگترین هدیه ای است که به من داده ای.
علاج مریضی دل من را به لب خود حواله کن
این مفرح یاقوت تنها در خزانه تو یافت می شود.
از تمام اعضای بدن و صورتم لب هایم را بیش از همه دوست دارم.
زیرا تو آن ها را بوسیده ای و نام تو به آن ها رنگ می دهد.
همه چیز را نمی توان بر روی کاغذ آورد و نوشت.
بعضی دوستت دارم ها فقط بوسه می طلبند.
گاهی نیز بعد از بوسیدنت به آرامی بگویم که دوستت دارم.
لبت مانند آب حیات است و دهنت زهی حبه نبات است.
زیباترین رقص زندگی از خطوط لب های تو
لبهایت مانند تو ماهی است.
بیا تنگ صورتمان را با هم یکی کنیم.
که بتوانند ماهی صورتمان با هم باشند.
چگونه این همه عشق بر روی لب هایت جاری شده است.
تو هرگز نمیدانی که آن دهان آن لب ها هرچه بگویند
زیباست و هرچه بگویند شنیدنی است.
حتی سکوتشان هم شنیدنی و زیباست.
بخند زیبای من
دنیا گاه به شکل یک تمشک بزرگ است
که هر کس سهم کوچکی از سرخی آن دارد.
گنجشک ها
دست های عابران
لب های تو
زخم های من
لب هایت که باز می شوند شکوفه های گیلاس در هوا به رقص در می آیند.
عطر نفس هایت را دوست دارم ای تعبیر تمام رویاهای زیبای من.
به انگشت های زیبایت بگو که لب های بی جان مرا ببوسند.
به انگشت هایت بگو بر روی صورتم کشیده شوند تا که آرام گیرم.
دستهای من چقدر در دست های تو زیبا هستند.
بر روی دکمه های لباس تو زیبا هستند.
بر روی قوس قزح اندامت زیبا هستند.
به این دوستت دارم ها که دانه دانه
بر روی لب هایت می کارم زیبا هستند.
شب هایی که با تو می گذرانم
از وعده های داغ جهنم بیشتر مرا می سوزاند
و هیزم تر لبهایت هیزم تر چشمهایت آغوش سوزنده ات
اصلاً جهنم آغوشت لب به لب بهشت است.
این لب بوسه فریبی که خداوند به تو عنایت کرده است.
ترسم که آیینه به دیدن تو قانع نشود.
قرمز بپوش زمانی که می بوسمت.
که جهان با تمام لب هایت یک رنگ شوند.
گونه سرخ و همین گونه سرخ تر قرمز بپوش و با خودت حرف بزن.
این شعرها را من برای لب های تو سرودم.
من طمع کرده ام به لب های تو
دهان بوسه فریبی داری.
بوسه در کیش محبت همچو کفر است
کیست که لب های تو بیند و کافر نشود
از لب های پر شکر تو بوسه ای را با جان خریدم
با اینکه جنس گران خریدم اما حلاوتی بود
یک بوسه از گونه ات ده و یک بوسه از لب های زیبایت.
تا هر دو را چشیده و بگویم کدام بهتر است.