24 رجب مصادف به روز تاریخی فتح خیبر توسط امیرالمؤمنین (ع) بود.
دژهای هفتگانه خیبر نامهای مختلفی داشتند:
وطیح و سلالم ؛ ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق…
هنگامی کـه حضرت علی علیه السلام از سوی پیامبر مأمور شد کـه دژهای وطیح و سلالم را بگشاید ؛ زره محکمی بر تن کرد و شمشیر مخصوص خود ذوالفقار را حمایل فرمود. سپس با شهامت بـه سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را کـه پیامبر بـه دست او داده بود در نزدیکی خیبر بر زمین نصب فرمود.
دراین لحظه در خیبر باز شد و دلاوران یهود از ان بیرون ریختند. نخست برادر مرحب کـه « حارث » نام داشت جلو آمد. نعره او چنان مهیب بود کـه سربازانی کـه پشت سر امام بودند بی اختیار عقب رفتند، ولی امام مانند کوه پا بر جای ماند. لحظه ای نگذشت کـه پيکر حارث بـه روی خاک افتاد و جان سپرد.
مرگ برادر، مرحب را سخت غمگین و متأثر کرد. او برای گرفتن انتقام برادر در حالی کـه زره یمانی بر تن و کلاهی کـه از سنگ مخصوص تراشیده بود بر سر داشت جلو آمد و بـه رسم قهرمانان عرب با خواندن اشعاری چنین گفت:
در و دیوار خیبر گواهی میدهد کـه من مرحبم؛ قهرمانی کارآزموده و مجهز با سلاح جنگی. اگر روزگار پیروز اسـت من نیز پیروزم. قهرمانانی کـه در صحنه های جنگ با من روبهرو میشوند، با خون خویشتن رنگین میگردند.
امام علی علیه السلام نیز با خواندن اشعاری خودرا چنین معرفی کرد:
من همان کسی هستم کـه مادرم مرا حیدر خوانده. مرد دلاور و شیر بیشه ها هستم. بازوان قوی و گردن قدرتمند دارم. در میدان نبرد مانند شیر بیشه ها صاحب منظری مهیب هستم .
دنیا
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ.
چون دنيا بـه كسى روى آورد، نيكى هاى ديگران را بـه او عاريت دهد ؛ و چون از او روى برگرداند خوبى هاى وی را نيز بربايند.
رجزهای دو قهرمان پایان یافت.
صدای ضربات شمشیر و نیزه های دو قهرمان اسلام و یهود، وحشت عجیبی در دل ناظرات پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده و کوبنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاهخود و سنگ و سر را دو نیم ساخت. این ضربت آن چنان سهمگین بود کـه عده ای از دلاوران یهود کـه پشت سر مرحب ایستاده بودند پا بـه فرار نهاده، بـه دژ پناهنده شدند.
علی علیه السلام یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب کرد. دراین کشمکش یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سر علی زد و سپر از دست وی افتاد. علی علیه السلام فورا بـه سوی در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان کارزار بـه جای سپر بـه کار برد.
پس از آنکه ان را بر زمین افکند، هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام سعی کردند ان در را از این رو بـه ان رو کنند ولی نتوانستند. در حصار از سنگ و طول ان دو متر و پهنای ان یک متر بود. امام ماجرای کندن در خیبر را چنین نقل میکند:
من در خیبر را از جا کندم و بـه جای سپر از ان استفاده کردم. پس از پایان نبرد ان را بـه عنوان پل بـه روی خندقی کـه یهودیان کنده بودند قرار دادم. سپس ان را میان خندق پرتاب کردم.
مردی پرسید:«سنگینی اش چقدر بود؟!»
گفتم:«بـه اندازه سنگینی سپر خودم. من ان در رابا نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد، و با ایمانی راسخ بـه روز بازپسین چنین کردم.»
تهیدستی
الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِى بَلْدَتِهِ.
بْخل ننگ و ترس نقصان اسـت . و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه اسـت.