در دنیای امروزی، رنگ زرد در طراحی، مد و تبلیغات به کار میرود تا حس شادی و انرژی را منتقل کند و توجهها را به خود جلب نماید. افرادی که رنگ زرد را دوست دارند، معمولاً در برقراری ارتباطات موفق هستند و به راحتی با دیگران دوست میشوند.
از نظر روانشناسی، رنگ زرد نماد خوشبینی، شادی، انرژی، خیرخواهی، اعتماد به نفس، اصالت، خلاقیت، خرد و منطق است. این رنگ میتواند القا کننده امید و اشتیاق به دیگران باشد. همچنین، زرد میتواند نشانهای از بزدلی، دوگانگی و خیانت نیز باشد و زرد مات یا ملایم با بیماری، حسادت و احتیاط مرتبط است.
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال
صبحهای زود
در کنار چشمه سحر
***
اگــــــر دنـــبـــال زردی کــوچـولــو بــایـد بــگردی!
از ایـــــــن ور و از اون ور از خـــورشـیـــد پـشـت ابـر
***
دلم خرابه گشته ودر حسرتم
حسرتی دور به رنگ زرد پئیزان
***
گریه نکن
مرد،
درد،
رنگ زرد؛
هم قافیه اند!
برای مشاهده شعرهای بیشتر در مورد رنگ های دیگر هستید به مقالات زیر سری بزنید :
پرتاب رنگ زرد
فانوسها
و شیپورهای متـأسف
هم بازگشت بود.
***
خانهامان را
-که یگانهی خواهران تفرقه نیست-
کنار باران، در گل زرد میگذارم
تا اعتراف کند.
***
ما هنوز از قتل پائیز مرطوب آلودهایم
دو تابستان، یک بهار و یک زمستان است
که بخطهامان باز نگشتهایم.
بازگشت ما دفن شدن در کوچههاست
***
من فقط میدانم
دلیل زنده ماندن درختها
این صبحهای فصول
و کودکان کیفهای تهی از روز
تو هستی.
امروز زمزمه این است:
«هر کجا پنجره باشد
«دوستدار و خواستار عابر است.»
میدانم این کلام جوانی نیست
میگریزم
تا یک بار دیگر چون نخست
چشم بر گذر درخت و زندگی باز کنم.
***
سبز می شود
و سرخ
و زرد
و میان این همه شدن
هیچ کس بر تن پاییز
خسته نباشی حک نمی کند
***
پیکر سبز آرزوهای بهاریم
در تابوتی به رنگ زرد پائیزی
بر دوش هزاران بغض فرو خورده سرخ
تا بی نهایت سیاهی های دوردست
***
زرد رنگ شرق و کودکی و صبح است
***
پاییز رنگ زرد خود را داده از دست
این روز ها مشکی دوباره رنگ عشق است
***
آنقدر امیدوار بودم
که پاییز دلش نیامد زرد شود……
***
تو نباشی
من و این پنجره ها هم زردیم …….
***
سبز می شود
و سرخ ،
و زرد ،
و میان این همه شدن
هیچ کس بر تنِ پاییز
خسته نباشی
حک نمی کند….
***
پدر سرخ می کند صورت به سیلی
رخ فرزند نگردد زرد و نیلی…
***
چو دامن بنفشه، سیه باد جامه ام
آه ای وطن، ز سوگ به خون خفتههای تو
***
صبح بخیرِ بنفش تو
از آن سوی گوشی تلفن
جنگلی را در من رویاند
***
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه میفشاری و خاموش میکنی
در سایهها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش میکنی؟
***
بنفش گریه میکند تمام اتاق
تا صبح !
در همآغوشی خاطرههایت
و مردی
با موسیقی باران
شعر میکند گریههایش را
بنفش …
***
کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
***
اگــــــر دنـــبـــال زردی
کــوچـولــو بــایـد بــگردی!
از ایـــــــن ور و از اون ور
از خـــورشـیـــد پـشـت ابـر
***
ریشه ام در بهار است و
برگ هایم در پاییز
نه سبز می شوم نه زرد
این روزها
حال درختی را دارم
که فصل ها را نفهمیده…!
***
از چشم هایت افتاده ام
از دهانت افتاده ام
یادت بماند
آن دلبستگی غمگین گیاه و درخت را
حالا که برگ زردی شده ام
و بر پاهایت افتاده ام.
***
شادی به رنگ زرد است
زردی به گونه هاست
زردآب غم به دل بینوای ماست
***
برگای زرد منو یاد تو میندازن
چه زود رسید پاییز بازم
اما اینبار تو مال من نیستی
***
من فقط می خوام نور زرد گرمی باشم
که روی هر کسی که دوست دارم بتابد
***
بعضیا مثه چراغ زرد راهنمایی رانندگی هستن
هیچ کس بهشون توجه نمی کنه
***
به شهر رنگ ها رفتیم گفتی زرد نامرد است
اگر رنگی تو را در خویش معنا کرد نامرد است
***
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال
صبحهای زود
در کنار چشمه سحر
***
اگــــــر دنـــبـــال زردی کــوچـولــو بــایـد بــگردی!
از ایـــــــن ور و از اون ور از خـــورشـیـــد پـشـت ابـر
***
دلم خرابه گشته ودر حسرتم
حسرتی دور به رنگ زرد پئیزان
مطالب مشابه: معرفی رنگ های برتر سال
***
تــابیـــده شــد برجـهـان نــــــور از زمــیــن و زمــان
آفــــتــــاب زرد تــابـــان پـــیــدا شـــــد و نـمـایــان
***
من حس و حال فصل پاییزم،رویم به رنگ زرد و دستم سرد
زیباترین مفهوم دلدادن،معنای بی مفهوم واژه،مرد
***
شادی به رنگ زرد است
زردی به گونه هاست
زردآب غم
به دل بینوای ماست
***
شـــایــد خـــبـر نـــداری از رنــــگ یـــک قـــنـــاری
زنــبــوری زرد و خوشحال لـیـمــــو و ســیـب و بـــلال
***
تو در اندیشهی من مباش
من در خانه گیاه ندارم
فقط درخت کوچه است
که خانهمان را به سایه مهمان میکند.
***
من گیاه ندارم
تا از تو با او
گفتگو کنم.
اگر در بهار به خانهی ما آمدی
نام گیاهان خانهات را
با درخت کوچهی ما بگو.
***
ترکیب رنگ زرد زمین
و آبی آسمان
سبز بهار می شود
***
زندگی تفنگی پر است
که با چشمی زرد به شما نگاه می کند
***
زیر باران فکر کردن
دست به کوچههای شهر ساییدن
شهر را در آتش و رؤیاها بوسیدن
حس کردنِ اینکه
همهچیز را میتوانی در آغوش بگیری
جا دهی
زمانی خیسشده را در خود حس میکنم
زمانی گریسته را
خیسی
از زرد و نارنجی و کلاغ
از حملهی تاریکی و آتش
آنقدر خیس که
همیشه سرما پیدایت میکند
و در استخوانهایت میگرید
***
چطوریه که اینقدر عاشق رنگ زردی؟!
+به عشق تو نگاه اول اعتقاد داری؟
اره
+اولین بار که دیدمش زرد پوشیده بود .
-:)!
***
زرد،سُرخ،ارغوانی
برگ های مهر
آویزان در بازیباد…
***
یک شب دعای تشنه ی ما ابر می شود
این روزگار زرد و سترون همیشه نیست…
***
هر روز عصر
سر میکند روسری بنفشاش را
و جارو میکند
تمام خاطرههایش را با من !
که شروع کند
همه چیز را بی من !!!
***
غار کبود میدود
دست به گوش و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
می کشد
***
روی کسی سرخ نشد بیمدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
***
زردها بی خود قرمز نشدند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار.
صبح پیدا شده از آن طرف کوه ازاکو اما
وازنا پیدا نیست
***
من همسفر شراب، از زرد به سرخ
من همره اضطراب، از زرد به سرخ
یک روز، به شوق، هجرتی خواهم کرد
چون هجرت آفتاب، از زرد به سرخ
***
رنگ ِ قرمز شاهنشاه رنگهاست
با آن تو شهبانوی قصهها میشوی
پر میکشی بر داستانهای شبانه
پیام آور شادی و مرهم غصهها میشوی
***
رنگ ِ قرمز با تو منظره ی غروب است
غروبی که سرخ تر از آن را ندیدهام
رنگ قرمز با تو مثل ِشاخه گلی است
گلی که سرختر از آن را نچیدهام
***
بانوی سرخ پوش غزل، عشوه ات مدام
ناز تو میبرد دلِ این شاعران خام
لختی بیا و اندکی از شعر چشم خود
پر کن سطور دفتر این سینه، با مرام!
***
پاییز رنگ هایش را به تو داد
دلتنگی هایش قلب مرا بوسید.
هزار رنگ با شکوه!
***
پلک بزن
بگذار وقتی درناهای جان مرا
به کوچ صلا می دهی
زرد و نارنجی های دلفریب نگاهت
بر خاکستری های سوخته ی قلب من بنشینند
بگذار برگ هایم را بادهای تو ببرد
***
ای همدم روزگار، چونی بی من
ای مونس غمگسار، چونی بی من
من با رخ چون خزان، زردم بیتو
تو با رخ چون بهار، چونی بی من
***
ای نور دل و دیده و جانم چونی
وی آرزوی هر دو جهانم چونی
من بی لب لعل تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی
***
آنقدر امیدوار بودم
که پاییز دلش نیامد زرد شود
***
به تو فکر می کنم
و برگ های زرد یکی یکی شکوفه می شوند
راستی آنجا هم پاییز این همه زیباست؟
***
زرد رنگ درک شده از نور خورشید است
که با شوخی، شادی، عقل و انرژی همراه است
***
تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
***
تــابیـــده شــد برجـهـان نــــــور از زمــیــن و زمــان
آفــــتــــاب زرد تــابـــان پـــیــدا شـــــد و نـمـایــان
***
من حس و حال فصل پاییزم،رویم به رنگ زرد و دستم سرد
زیباترین مفهوم دلدادن،معنای بی مفهوم واژه،مرد
***
شادی به رنگ زرد است
زردی به گونه هاست
زردآب غم
به دل بینوای ماست
***
شـــایــد خـــبـر نـــداری از رنــــگ یـــک قـــنـــاری
زنــبــوری زرد و خوشحال لـیـمــــو و ســیـب و بـــلال
مطالب مشابه: ترکیب رنگ های بسیار زیبا برای دکوراسیون
در پایان
در تاریخ و فرهنگهای مختلف، رنگ زرد معانی و کاربردهای گوناگونی داشته است. برای مثال، در مصر باستان، زرد به طلا نسبت داده میشد و نشانهای از جاودانگی بود. در دوران رنسانس، این رنگ با خیانت یهودا به حضرت عیسی (ع) مرتبط شده و نمادی از حسادت و خیانت به شمار میرفت.