مجموعه : اشعار زیبا
بروزرسانی : 24 خرداد 1403

شعر شب یلدا قدیمی

شعر شب یلدا قدیمی

در این بخش از مجله تالاب یکی از اشعار قدیمی و سنتی در مورد شب یلدا را منتشر کرده ایم که شما بتوانید در صفحات مجازی خود با دیگران به اشتراک بگذارید.

شعر زیبای شب یلدا قدیمی

در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام.

جستجو در تالاب
جدیدترین مطالب سایت