بن سان بهادری پسر بنیامین بهادری صبح دیروز به جهان آمد و این خواننده کشورمون یکی از شاد ترین افراد هست .
بنیامین بهادری , بنیامین بهادری با انتشار عکسی از فرزند دومش که تازه متولد شده هست در اینستاگرامش نوشت:
درود به همه ی عزیزانم
٢٠٦- #بن_سان پنج شنبه قبل بیست و هفتم مهر به دنیاى ما اومد و انقدر تو این یک هفته درگیر ماجرا بودیم که نتونستم چند خط براتون بنویسم.
به جاى این چند روز تأخیر یه سورپرایز باحال دارم که به زودى تقدیمش مى کنم بشما.
٢٠٧- به نظرتون بچه باید چند روزش باشه که بتونه سوار هواپیما بشه؟! سى روز؟ چهل روز؟ پنجاه روز؟
خلاصه ما بتدریج داریم چمدونا رو مختصر مى کنیم و این حرفا
٢٠٨- بالاخره من قبل از این که پدر این دو تا عزیز بشم، براى دل خودم و دل شما از عشق خوندم همه ی وقت❤️
حالا نمى خوام تو این پست همه ی چیو بگم ولى دریک جمله:
#صداى_خوبى_ندارم_مى_دونم_براى_عشق_تو_اما_مى_خونم
٢٠٩- عجب بالا و پایین داره جهان. ولى دنیاى من وقتى خیلى غمگین میشه خودم و با همه ی عشق هاى به وصال رسیده شاد مى کنم.
وقتى هم که مانند حالا دنیاى من رفته بالا و حالش خیلى خوبه، حال دلم رو به ذکر همه ی عشق هاى بى وصال متعادل مى کنم.
٢١٠- گاهى براى یک صحنه شدیداً عاشقانه دریک فیلم میشه سالها اشکى شد.
یا براى خوشحالى خانواده پزشک ارنست بعد از رسیدن به ساحل میشه غصه ها رو فراموش کرد.
٢١١- توى این حال مفید آرزو مى کنم که هر کدوم از شماها به خواسته اى که همین هم اکنون در قلبتون پنهونش کردین برسید.
عکس هاي بنیامین در بیمارستان
<>
بنیامین در صفحه اینستاگرام هفته هاي قبل خودش نوشت:
درود ١٨٧- جهان یه جورى شرطى شده که اگه شب تولد خودمون پست نذاریم انگار فراموش کردیم که به جهان اومدیم.
١٨٨- خدا رو شکر که وسط این دنیاى شدیداً طلبکار«!»، من بى قید و شرط ترین دوستان رو دارم. خدا مى دونه گاهى عمداً اذیتشون هم کردم که ببینم منو تا کجا تحمل مى کنند و همه ی وقت این من بودم که روم کم شده.
١٨٩- به علت وجود همین دوستانم هر وقت خبر مهمى داشتم سعى کردم همین جا با شماها -که هنوز و با عشق این شماره ها رو دنبال مى کنید- مطرح کنم.
١٩٠- بیشتر از این نمى تونستم این موضوع رو پیش خودم و نزدیکانم نگه دارم “تا چند هفته آینده یه کوچولو به جمع خانواده ى ما افزون میشه”
١٩١- خیلى دلم مى خواست تو ایران به جهان بیاد ولى دیدم مادرش تو امریکا راحت تره. هم خانواده اش پیشش هستن و هم خودش بزرگ شده اینجاست، دلش این طور خواست من هم گفتم چشم
١٩٢- انگار همه ی این سى و پنج سال رو منتظرت بودم پسرم ١٩٣- بارانا از همه ی ما شاد تره. چرا نباشه؟ داره میشه خواهر بزرگه
١٩٤- جهان یه جورى شرطى شده که خدا مى دونه ولى من و شما باهم شرطى نیستیم و این خودش یک جهان قیمت داره.
١٩٥- مراقب خودتون و عشقتون باشید. /پسر بنیامین
فوت همسر اولش
چهار سال پیش درست در تاریخ روز سی ام تیرماه سال 1392 بود که خبری مبنی بر فوت همسر بنیامین بهادری
خواننده مطلوب کشورمون توزیع شد و مشخص شد که در یکی از ورودی هاي بزرگراه شهید همت
بنیامین و همسرش تصادف کرده اند و همسر او نسیم حشمتی متاسفانه در این حادثه فوت شده هست
پس از این حادثه بنیامین و دختر کوچکش بارانا ماندند و خاطرات نسیم حشمتی که گاه گاه با فرا رسیدن مناسبت هاي گوناگون خاطرات وی را زنده میکردند
حدود دوسال بعد از فوت نسیم همسر بنیامین ، این خواننده جوان در روز تولدش در 18 شهریورماه سال 94
در صفحه شخصی اش اعلام کرد که نیت ازدواج مجدد دارد که این خبر خود شایعات متفاوتی را برای او رقم زد
شایعه ازدواج بنیامین با بهاره افشاری
یکی از شایعاتی که پس از اعلام خبر ازدواج بنیامین قوت گرفت ازدواج او با بهاره افشاری بود
که این بازیگر هفته قبل با حضور در برنامه دید در شب به مجریگری رضا رشیدپور کلیه زوایای این شایعه را
مورد بررسی قرار داد.افشاری گفت در ابتدا این خبر در یکی از صفحات طرفدار بنیامین توزیع شد
و پس از انتشار سریع در تمام سطح فضای مجازی توزیع شد که اگرچه بلافاصله پس از رسیدن خبر به بنیامین
او این موضوع را تکذیب کرد.
ازدواج بنیامین و شایلی محمودی
بنیامین بهادری درسال ۱۳۹۴ با «شایلی محمودی» همسر دوم خود ازدواج نمود و ازدواجش رابه رسانه ها اعلام کرد.
روایت بنیامین بهادری از محرم امسال و نذری دادن در کشور آمریکا
بنیامین :«میگن همه ی جا کربلاست و همه ی روزها عاشورا مثلاً حتى وسط امریکا و مثلاً تو ماه سپتامبر
بالاخره دلم طاقت نیاورد.. رفتم دو متر پارچه مشکى خریدم و روش با یه رنگ پاش خراب هر جورى بود
یه یا حسین از ته دل نوشتم و نشستم هى نگاش کردم. بتدریج قیمه اى هم پخته و نوحه اى نسبتاً قدیمى
هم از گوشی اکران مى شد. روضه ماهیانه خونه ما تو محرم بهمین سادگى و با کمترین امکانات
و نفرات ولى با اشتیاق بالا و باشکوه انجام شد.
به گزارش تالاب بعدش قیمه هاى نذرى رو بى قید و شرط اکران کردیم به هر کسى که مى شد؛
به مسلمون و نامسلمون، به فقیر و غنى. راستش من چندان موافق نیستم که میگن این نذرى ها بیشتر
باید به دست فقرا برسه، چرا که همه ی انسان هاى دارا و ندار یک اندازه بهش نیازمندند.
بیشتر از این که غذاى جسم باشه براى روح آدم کار مى کنه.
استادمون مى گفت که از همه ی برنامه ها و مراسم ها
و سخنرانى ها و نوحه هایى که تو زندگیم سنجیدن کردم هیچکدوم رو عمیقاً به اندازه همین غذاى نذرى
با پوست و گوشت خودم درک نکردم. اصلاً مورد داریم همین حالا تو فامیلمون یه خانواده اى که اصلاً محرم
و امام حسین و کربلا رو قبول ندارن ولى اربعین ها نذر شله زرد دارند«!»
من هر سال محتاج همون شله زرد مثلاً بى اعتقادم.
چاى روضه هم که آدمو مست خودش مى کنه، نشنیدى این شعر رو که میگه:
“سماورى که به بزم حسین مى جوشد، بخار رحمت آن جرم خلق مى پوشد
حدیث کوثر و تسنیم و سلسبیل مگو، بگو حکایت مستى که چاى مى نوشد«!»
آخر شب پارچه مشکى رو زدیم بالاى سر تو اتاق خودمون که تا آخر محرم زیر سایه اش باشیم.
سرمایه وسایل روضه ماهیانه مون تو امریکا؛ چند متر پارچه سیاه و شش تا استکان چاى کمرباریک
و چند تا دل شکسته براى کودک در گهواره رُباب.»
بنیامین از دو موهبت «کودک درون» و «سهل و ممتنع» بهره برد.
شاعری که غزل میگفت، بعدتر برای کودکان شعر و موسیقی نوشت و همان دوران، با شاعر دیگری که سوی استادی اش را هم داشت یعنی فرید احمدی همراه شد و باهم کار کردند تا کارهایی سهل و ممتنع بنویسند برای کودک درون آدم بزرگ ها. بنیامین قبل از سال 85 درسال 84 به صورت غیر رسمی ستاره شده بود.
من در دوره اي برای ساخت موسیقی «گل هاي رنگین کمان» دعوت شدم,. در آن دوره،
عروسک «چرا» بین بچه ها یک ستاره بودو کسانی که در آن دوره مسئولیت حقوق موسیقی ها
و کل حقوق مادی و معنوی آنرا داشتند، به من توصیه دادند که بیا و یک مجموعه برای این صدا بساز.
مجموعه اولش ساخت شده بود، در تلویزیون تبلیغ می شد و فروش خوبی هم داشت.
«رنگین کمان دوم» 9 یا 10 قطعه داشت. هشت تراک با کلام و یکی، دو ترک بیکلام.
ازآن ترک ها از همه ی مهم تر «چیکه چیکه آب تنی» و بعد ازآن «همگان باهم دسته جمعی رفته بودیم به گردش…»
و ترانه «لالایی» بود، «جشن تولد» بودو «عید نوروز».
من همه ی شان را دوست داشتم و همین همین حالا میتوانم راجع به انها خیلی حرف بزنم.
من قبل ازآن کار کودک انجام می دادم و قبل ازآن هم ترانه سرا بودم و قبل تر ازآن هم،
شعر کلاسیک کار میکردم. وقتی که تو در این فضاها حضور داری، طبیعی هست
که آدم هاي مختلفی با تو آشنا می شوندو میتوانی کاری را شروع کنی.
قبل از این مجموعه، من با «فرید احمدی» یک مجموعه دیگر کار کرده بودیم به نام «نی نی گل».
اینها هر کدام رزومه اي میشوند برای کار بعدی تو و تفکر بزرگی که آدم ها راجع به کارهایشان دارند،
همچنین بتدریج شکل میگیرد. مثلا من یک باکس برای فعالیت هایي که راجع به کودک میشود
دارم و برای من این فعالیت ها، خیلی جدا نیست با کارهایی که در حوزه موسیقی پاپ انجام میدهم.
آن یک بخش از بنیامین هست و این هم یک بخش دیگر.
سادگی
شاید در دیدم عموم اینها باهم تضاد دارند اما در دید من نه.
دقیقا مانند تکنولوژی هست و انچه که به نام حس شناخته میشود. منظورم از حس آن چیزی هست که فرهنگ شرق نماینده آن هست و تکنولوژی، چیزی هست که به ظاهر غرب نماینده آن هست.
این دو ظاهرا باهم تضاد دارند، اما در دنیای فعلی میبینیم که به هم نزدیک شده اند و از ترکیب اینها، آثار خیلی بزرگی ساخت میشود، بدون آنکه استقلال هرکدام به هم بخورد.
از یک طرف تکنولوژی هست و از یک طرف حس و حس آن چیزی هست که مردم در کوچه و بازار دوست دارند.
سابق بر این، حس خیلی با تکنولوژی آمیخته نمی شد و به خاطر همین شما کارهایی معمولی و ظاهرا پوپولیستی می شنیدی. این هم مرتبط به موسیقی هست و هم مرتبط به عرصه هاي دیگر مانند فیلمسازی و حتی مانند داستان نویسی.
در چند دهه قبل، کتاب هاي رمان، یکسری داستان هاي روشنفکری و علمی و دقیق بود و ازآن طرف کارهایی که اصلا هیچ ندارد، اما حس دارد. اسم نویسنده ها را نمیگویم که سوءتفاهم پیش نیاید
چون همین حالا دیگر آن فضا برطرف شده هست.
ازآن طرف تو دوره اي را می بیني که تکنیک در بحبوحه هست، ولی حس ندارد بهمین خاطر مردم استقبال نمیکردند.به نظرم هنر درست و به روز و پویا هنری هست که هم صاحب علم و تکنیک و مدرنیته باشد و ازآن طرف صاحب حس باشد.
حس آن فرآیندی هست که از درون تشخيص در می اید ودر شرق اسم عرفان دارد، چیزی هست که تو نمی فهمی، به متافیزیک نزدیک هست، به سلیقه نفهمیده مردم نزدیک هست
و خیلی راحت نمیتوانیم راجع به آن حرف بزنیم ولی همه ی مان میدانیم چیست. من به ترکیب اینها فکر میکنم بدون آنکه استقلال شان به هم بخورد. همین جا نقبی میزنم به مجموعه 85. آنجا چون خود بنیامین مطرح بود، از من سوال میکردند که علت موفقیت این کارها بین مردم را چه می بیني و من بیشتر از کلمه سادگی بهرهگیری میکردم.
اگرچه فقط سادگی نبود اما من بیشتر از همه ی، ازآن بهرهگیری میکردم، چون فکر میکردم میشود یک کار، هم ساده باشد، هم مردم را اقناع بکند و هم دقیقا علمی و قابل دفاع باشد.
یعنی تو هم بتوانی در دانشگاه ازآن دفاع بکنی و هم بین مردم حرکت خودش را داشته باشد و برای خودمان اثبات شد که این شدنی هست. در تمام د نیا این اتفاق میوفتد. کارهایی که هم تیراژ دارد،
یعنی مردم ازآن حمایت میکنند و هم در طبقه روشنفکری جای خودش را باز میکند. یعنی منتقد دارد، مدافع دارد، مخالف دارد و حول آن بحث ایجاد میشود.
خیلی ها که از دور به این قضایا نگاه میکنند، علت موفقیت کارهای مرا این میدانند که بنیامین در آنها، کودکی هست که بزرگ شده هست. آهنگ: «ساعت، دیوار…» و با «ممن اگه توتوتو رو نبینمت…».
در همه ی اینها آن سادگی و کودکی وجوددارد. مردم سادگی و کودکی را دوست دارند
و من سعی کردم کودک درونم را بیدار نگه دارم. صبح به صبح کودک درونم مرا از خواب بیدار میکند.
زیربنای فکری ام وقتی که میخواستم برای کودک کار کنم و وقتی که موسیقی پاپ کار میکنم یکی هست.
زمستان سال 85 در نخستین گفتگو مطبوعاتی که بنیامین در آن مطرح شد، اول دیگران حرف زدند و بعد که نوبت من شد، خواهش کردم قبل از این که سوال ها را از من بپرسند یک نوشته را بخوانم.من آن نوشته را خواندم اما همه ی آدم ها از روی آن رد شدند ودر مورد آن نپرسیدند چون ترانه «جهان دیگه مث تو نداره» را شنیده بودند. در آنجا من مطالبی را عنوان کردم که هنوز هم تغییر نکرده هست.
حرفم این بودو هست که عشق به شکل پرداخته شده و هنرمندانه میتواند همه ی قضایا جامعه را حل کند. عشق میتواند همه ی معضلات پیچیده که آدم برایش هزینه میکند و دوران میگذارد اما خیلی کند پیش میرود رابه صورت میان بر حل کند.
مضمون بعدی در آن مانیفست هست که آن روز خواندم این بود که من نیستم که قرار هست حرف بزنم بلکه یک تیم هست که دارند کار میکنند اما قرار هست اسم این محصول را بگذارند بنیامین و خود بنیامین هم در آن تیم کار میکند. آنجا از «ما» حرف زدیم و این چیزی هست که امروز ازآن اسم برده میشود.
اگر از من هم بپرسید که بیشتر خودت را در کدام حوزه میبینی، من ادبیات را گزینه میکنم ولی به هرحال من آهنگساز آن قطعات بودم و همان هنگام میگفتند که این مجموعه آهنگسازی خیلی ساده اي دارد
و راجع به تنظیم آن هم میگفتند تنظیم آن، تنظیم هاي خلوت و ساده اي هست در صورتی که هم شعر آن پر از تکنیک هست و هم آهنگ آن.
من همچون کسیکه تو وی را همچون ترانه سرا یا شاعر می شناسی، میتوانم ازآن شعرها و کارهایی که خودم از فرید خواندم به شکل یک مناظره جدی، دفاع دانشگاهی کنم. منظورم داوری دوستانه و قضاوت درست هست و این خیلی هم مفید هست. میتوانم توضیح دهم که چه ساختار تکنیکی و مدرنی در ترانه هاي مجموعه 85 وجوددارد.
بعدا دوستان دیگری مانند نیما وارسته هم به جمع ما افزون شدند. نیما تا آن هنگام تنظیم نکرده بود اما من می دانستم که این آدم نابغه هست. چند ساز رابه صورت حرفه اي و درجه یک می نواخت،
صدابردار خیلی خوبی بود، میکس و مستر آن چنانی داشت و افزون بر همه ی، ایده هاي بسیار خوبی راجع به تنظیم داشت. نیما وارسته بعدا دریک گفتگو، در مورد شروع کار تنظیم خودش توضیح داده و من هم به گفته او اتکا میکنم.
من داشتم کارم را ضبط میکردم و نیما در آنجا میکس و مستر میکرد. ایده هایي به من داد که من یک روز به او گفتم چرا خودت تنظیم نمی کني؟ یک قطعه یک قطعه تنظیم کرد و دیدیم که چه استعداد و توانایی خوبی دارد، بنابر این او هم شد حلقه و ضلع سوم گروه ما.
بعد از او محسن رجب پور آمد و بعد ازآن هم آقای علمشاهی. قبل از اینها علی منصوری و علی پاکدامن بودند.
علی پاکدامن تنظیم مجموعه «گل ها رنگین کمان» را انجام داده بود وعلی منصوری هم کار میکس و مستر را انجام داده بودو کارهای دیگری که من برای بقیه ساخته بودم و علی آنرا تنظیم کرده بود. هم اکنون دوباره همه ی به هم رسیده ایم.
هیت شدن
آن کنفرانس که قبل از عید بود. چهاردهم اسفند مجموعه توزیع شد و پانزدهم آن کنفرانس برگزار شد. ما هنوز نمی دانستیم که قرار هست عید 85 آن دقت گسترده به مجموعه به وجود بیاید. نه به آن شدت که اتفاق افتاد، فکر میکردیم که برای آن اتفاقات خوبی خواهدافتاد. آن روز من خیلی شاد بودم. در آنجا من بودم، سید فرید احمدی و منتشرکنندگان قطعات، محسن رجب پور و آقای علمشاهی.
بحث شان هم موضوع کپی رایت بودو به خاطر همین، نطق پیش از دستور و دستور وسخنرانی هاي بعد ازآن و سوال و جواب ها بیشتر در مورد آن بودو فقط بخشی ازآن بحث به آلبومی که توزیع شده بود، مرتبط می شد.
اسم مجموعه رسما 85 بود، نه بینامین و مجموعه 88 من هم بهمین اسم بودو اسم بنیامین 85 و بنیامین 88 را مردم روی آن گذاشته بودند.
من تا جایی که می توانستم، میخواستم آنرا متعادل اکران کنم تا هم بارش روی دوش همه ی مان باشدو هم مزایا آن تقسیم شود، به خاطر همین از همان نخستین گفت و گو، از فرید، نیما، محسن رجب پور و آقای علمشاهی هم حرف می زدم. ما در اینسرت مجموعه، تصویر فرید و نیما وارسته و من را سه نفری باهم انداختیم و خیلی وقت بود که در آهنگ پاپ فارسی این اتفاق نیفتاده بودو شاید هم نخستین بار بودو میتوان ثبت اش کرد.
وقتی عید شد و آن مجموعه به آن صورت هیت و مقبول شد من 4-23 ساله بودم.
نام اصلی : وحید بهادری
نام مستعار : بنیامین
زادروز : ۱۸ شهریور ۱۳۶۱-تهران
اهل کشور : ایران
سبکها : موسیقی پاپ
کار«ها» : خواننده-آهنگساز
ناشر«ها» : ترانه شرقی و آوای نکیسا
سازهای برجسته : گیتار
بنیامین بهادری«وحید بهادری» خوانندهٔ ایرانی موسیقی پاپ در ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ در خانوادهاي مذهبی در تهران متولد شد. از کودکی علاقه بیشماری به فراگیری موسیقی داشت.
۱۶ ساله بود که به شعر و موسیقی روی آورد در سن ۱۹ سالگی به فراگیری گیتار پرداخت و قبل از شروع بکار حرفهاي به مداحی میپرداخت و آنگاه به صورت حرفهاي آهنگ سازی را شروع کرد در این مدت در چند آهنگ و ترانه با خوانندگان دیگر موسیقی پاپ همکاری داشت و یک مجموعه به نام گلهای رنگین کمان برای کودکان ساخته و سرانجام با مجموعه ۸۵ خوانندگی را به صورت حرفهاي شروع کرد.