مطالعات زیادی نشان داده با انجام ندادن این 10 مورد میتوان شادی را دوباره به خود برگرداند کلید اصلی خوشحال بودن در واقع رها کردن یک سری از نگرشها و رفتارهاست
بعضی از افراد سعی میکنند با خریدن چیزهای موقتی و یا انجام بعضی از فعالیتها، به شادی دست پیدا کنند. اما آیا دوست دارید بدانید از کجا باید شروع کنید؟ در ادامه ۱۰ عادت را میگوییم که برای شادتر بودن لازم هست آن ها را ترک کنید.
به گزارش تالاب:چطور میتوانیم شادی بیشتری به زندگیمان بیاوریم؟ شاید لازم باشد از یک سری از عادتها دست برداریم تا شادتر باشیم. اما اکثر افراد فکر میکنند برای شادتر بودن حتما باید چیزی به زندگیشان اضافه شود. کلید اصلی خوشحال بودن در واقع رها کردن یک سری از نگرشها و رفتارهاست.
بله درست و قابل درک هست؛ شما به پول این اضافه کاریها نیاز دارید یا شاید هم نمی خواهید به رئیستان «نه» بگویید یا اصلا شاید خورهي کار هستید! علت اضافه کاریتان هر چه که باشد اگر می خواهید آدم شادتری باشید باید دست از اضافه کاری بردارید.
مطالعات زیادی نشان داده که مدام اضافه کاری کردن میتواند بر سلامت روحیتان اثر منفی بگذارد. اضافه کاری به تندرستیتان هم آسیب می زند چون باعث ابتلا به افسردگی و اضطراب میشود. ضمنا همۀي ما احتیاج داریم تا بین کار و زندگیمان، تعادل برقرار کنیم. یک زندگی متعادل به ما این فرصت را می دهد که انرژی کسب کرده و تمدد اعصاب کنیم. حتی وقت سپری کردن با دوستان و خانواده هم میتواند به آرامش ما کمک کند، حتی اگر این وقت سپری کردن، کمک به آن ها در انجام کارهای سختشان باشد.
تخمین زده شده که ما هر دقیقه تقریبا ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ کلمه با خودما حرف می زنیم! و این خودش برترین نشانه هست که اثبات میکند مخربترین نیروی دنیا برای ما، خود ما هستیم. وقتی مشکلی برایمان پیش می آید به راحتی ممکن هست در دام گفتگوی درونی بیفتیم. اما گفتگوی منفی درونی میتواند اثرات واقعا ویرانگری داشته باشد که هم جسم را تحت تاثیر قرار میدهد و هم روح و روان را. چیزهایی که به خود ما می گوییم میتواند فرصت خوشحال بود را از ما بگیرد
. به جای غوطه ور شدن در عادت گفتگوهای غمانگیز با خود، گفتگوی مثبت و انگیزه بخش را با خودتان تمرین کرده و جملات مثبت را پیش خود تکرار کنید. مثلا اگر در محل کار دچار استرس شدید، بیرون از اتاق کارتان قدم بزنید و به خودتان یادآوری کنید که همۀ چیز روبراه هست و شما میتوانید موقعیت پیشرو را مدیریت کنید. با خودتان با اشتیاق حرف بزنید و برترین دوست خودتان باشید.
اگر دوست دارید خوشحال باشید، واقعا باید بتوانید تمایل و عادتتان را نسبت به بازرسی همۀي جوانب زندگی، ترک کنید. بله درست هست که که شما دوست دارید روی همۀ چیز نظارت داشته باشید تا احساس امنیت کنید، اما اغلب ما محدودهي این نظارتها را نمیدانیم و با درگیر کردن خود ما در برنامههاي پرمشغله و دردسرساز بیفایده، سعی میکنیم حتی رفتارهای دیگران را هم بازرسی و اصلاح کنیم.
حتی بعضی از افراد سعی می کنند با پیشبینی کردن چیزهایی که از بازرسیشان خارج هست، ظاهرا خودشان را آمادهي موقعیتهایي کنند که شاید پیش بیاید و شاید هم نه. این نوع نظارت می تواند موجب اضطراب و نابسامانی در زندگی شود. شاید قبولش سخت باشد اما باید هر کس و هر چیزی را همانطوری که در همین لحظه هست بپذیرید تا هم شما خوشحال باشید و هم هر شخصی که در اطراف شماست.
سرزنش کردن، اکثر انداختن تقصیر به گردن دیگران هست تا قبول مسئولیت رفتارها و عواقب. به عبارتی، همۀ وقت اشاره کردن به دیگران بعنوان مقصر، بسیار راحتتر از به گردن گرفتن اشتباه هست. به جای گناهکار دانستن دیگران یا شرایط، در آینه نگاهی به خودتان بیندازید. سرزنش و نکوهش دیگران، کمکی به شما نمی کند، در عوض سعی کنید این انرژی را برای پیدا کردن نقطهي ضعف، برطرف کردن آن و یافتن یک راه حل مناسب بگذارید.
بدبینی درست مثل سرماخوردگی، واگیر دارد. ما انسانها موجودات اجتماعی هستیم و ناخودآگاه خود را با عادات و ارزشهاي آنهایی که به ما نزدیک میباشند وفق میدهیم. بهتر هست در حلقهي افراد خوشبین قرار بگیرید، افرادی که با نشاط، با انگیزه، حامی و مشوق میباشند. گرچه عملا امکانپذیر نیست که تمام افراد بدبین و منفی باف دور و برمان را حذف کنیم، اما همین که زمان کمتری را با این افراد غرغرو و ناخوش احوال سپری کنیم و نسبت به هیجانات و احساسات خود ما آگاهتر باشیم کافیست.
ریچارد برانسون، کارآفرین مولتی میلیاردر انگلیسی میگوید: «فرصتها مثل اتوبوسها میباشند؛ همۀ وقت یکی دیگر در راه هست!» آیا از آن دست افرادی هستید که مدام ترس ِ از دست دادن چیزی را دارید؟ اگر اینجور هست پس نمیتوانید خوشحال باشید، چون مدام می خواهید همۀ چیز را نظارت کنید تا مبادا اتفاق بدی بیفتد و این دلشوره و استرس، جایی برای خوشحال بودن باقی نمی گذارد.
شما باید بدانید که منابع و زمان محدودی در اختیار دارید و نمیتوانید تمام وقت، با تمام انرژیتان مشغول نگرانی و ترس باشید. اگر فرصتی را از دست دادید علت نمیشود بترسید و فکر کنید همۀ وقت اینجور خواهد بود، همین ترس باعث از دست دادن فرصت بعدیتان خواهد شد. پس با احساس ترس، خودتان را محدود و غمگین و گناهکار نکنید.
اینقدر دست و پا نزنید چیزی باشید که نیستید! سعی میکنید دیگران را شبیه خودتان بکنید؟ یا سعی دارید خودتان را شبیه دیگران بکنید؟ این کارها بیفایده هست؛ تنها چیزی که مهم هست این هست که خودتان را دوست داشته باشید و حقیقی باشید. روی بهتر شدن در نوع ِ خاص خودتان تمرین کنید تا نقاط قوتتان قوی تر شده و نقاط ضعفتان کم رنگتر شود. آیا با خودتان مهربان هستید؟
خودتان را تشویق میکنید؟ نقاب را کنار بگذارید و خودتان باشید. شما نمی توانید دیگران را وادار کنید که آنطور که شما دوست دارید، قضاوتتان کنند. قضاوتهاي دیگران را رها کنید. خواهید دید چقدر انرژیتان ذخیره شده و دیگران هم چقدر جذب شخصیت قوی شما خواهند شد.
شاید بیرحمانه به نظر برسد اما واقعیت این هست که هیچکس به شما هیچ چیزی بدهکار نیست؛ نه پدر و مادرتان، نه رئیستان که برایش کار می کنید و نه هیچکس دیگر. تنها خودتان هستید که چیزهای بزرگ و ارزشمندی را به خودتان بدهکارید. اگر رویکردتان نسبت به زندگی با این ذهنیت باشد که از کسی یا کسانی چیزهایی طلب دارید، بی تردید با ناامیدی و ناراضایتی روبرو خواهید بود.
اما اگر تمام تلاشتان را برای رسیدن به هدفتان بکنید و قدردان هر آن چه دارید باشید، خواهید دید لحظات شادتر و آرامتری از آن ِ شماست و بابت هر موفقیت کوچکی، خوشحال و راضی خواهید بود. زندگی با این نگرش، قدرتی شگفت انگیز و باورنکردنی به شما میدهد که به راحتی می توانید توقع داشتن از دیگران و طلبکار بودن از آن ها به خاطر شادی دل خودتان کنار بگذارید.
گرچه مجاز نیستید با سهل انگاری کارتان را اشتباه انجام دهید یا کوتاهی کنید، بلکه نکته اینجاست که نباید انتظار داشته باشید در هر کاری صد در صد باشید. این کاملا غیرواقعی هست و آنهایی که از خودشان توقع بیعیب و نقص بودن را دارند، خودشان موانع سنگین و طاقت فرسایی در مسیر زندگیشان قرار میدهند که در نهایت نه می توانند خوشحال باشند و نه پیروز.
تخقیقات هم نشان داده که کمالگرا بودن می تواند موجب اضطرابهاي اکثر در اساسهاي اجتماعی بشود و جلوی تجربیات اخیر را بگیرد. اگر سعی کنید کامل باشید، نمی توانید روابط بلند مدت با دیگران برقرار کنید. شک و تردید داشتن به خود و یا به عبارتی مطمئن نبودن نسبت به تواناییهاي خود، احساس بیارزش بودن را به فرد القا می کند. همین که مفید باشید کافیست، اگر فکر می کنید این مفید بودن برای شما کافی نیست و مدام در جستجوی کامل بودن و دقت وسواس گونه به این تمایل هستید، بهتر هست تحت رفتار درمانی قرار بگیرید.
بعضی از افراد ظاهرا به هیچ اندازهاي قانع نیستند و رویکردشان نسبت به هر چیزی در زندگی، زیاده خواهیست. این جور افراد معمولا با حسادت ورزی دست و پنجه نرم می کنند و قدرت بخشش ندارند و از موفقیت دیگران، ناراحت می شوند، طبیعتا حسود بودن و فداکار نبودن برای خوشحال نبودن واقعا کافیست! هر شخصی که این توانایی را دارد تا از شادی و کامیابی دیگران خوشحال شود، مطمئنا در سایر اساسها هم می تواند راحتتر به شادی و رضایت دست پیدا کند.
پس دیدتان را تغییر دهید و نسبت به دیگران، احساسات مثبتتری از خود بروز دهید و از شادیشان لذت ببرید تا همین انرژی و احساس به شما برگردد و شادترتان کند.