یلدا و جشن هایي کـه دراین شب برگزار می شود، یک سنت باستانی اسـت. این جشن مراسمی آریایی اسـت و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر اسـت. این جشن بـه اندازه زمانی کـه مردم فصول را تعیین کردند کهن اسـت. ما دراین قسمت از مجله تفریحی تالاب برای شـما همراهان عزیز گلچینی از بهترین انشا درباره شب یلدا منتشر کرده ایم.
برای در امان بودن از خطر اهریمن، دراین شب همه ی دور هم جمع میشدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه هاي گوناگون اسـت کـه همه ی جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. دراین شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم اسـت. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
جشن شب یلدا جشنی اسـت کـه از 7 هزار سال پیش تا کنون در بین ایرانیان برگزار می شود. 7 هزار سال پیش نیاکان ما بـه دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند کـه اولین شب زمستان بلندترین شب سال اسـت. یکیدیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا اسـت.
مهر بـه معنای خورشید اسـت و تاریخ پرستش آن در بین ایرانی ها و آریایی ها بـه پیش از دین زرتشت بازمی گردد کـه پس از ظهور زرتشت این پیامبر وی را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود کـه الان بخشی از اوستا بـه نامش نامگذاری شده. در «مهریشت» اوستا آمده اسـت؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
مطالب مشابه: اشعار زیبا مخصوص شب یلدا | شعر کوتاه و بلند شب یلدا
شب یلدا «چله» آخرین روز آذر ماه، طولانیترین شب سال، اول زمستان اسـت.
شب یلدا کـه در اصطلاح بـه آن شب چله هم می گویند، یکی از کهن ترین جشن هاي ایرانیان اسـت. این شب آداب و رسومی دارد کـه قرن هاست کـه در بین ایرانیان رواج داشته اسـت، مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف با توجه بـه فرهنگ، آداب و رسوم ویژهي خود شب چله را جشن میگیرند. دراین شب طولانی همه ی ي اقوام نزد بزرگ طایفه ي خود میروند و پس صرف شام، تنقلاتی مثل میوه هاي زمستانی، آجیل می خورند و فال حافظ می گیرند.
شب یلدا فرصتی اسـت برای دیدارهاست. یلدا، بهانه اى اسـت تا پندها و تجربه هاى ارزشمند بزرگان خاندان را کـه در پس وقت نداشتن ها و بى حوصلگى هاى کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم. یلدا، زمانی براى تکرار هر انچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند و فراموش مى شوند.
مجالى اسـت براى دیدن عزیزانى کـه تصویر و صدایشان در پس مشغله هاى زندگى رنگ باخته اند. زمانیست براى نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگترها. یلدا یک روز از سال اسـت کـه مجالى می دهد براى من و تو، تا همگى، لحظه هاى شیرین باهم بودن را تجربه کنیم
«شب یلدا آخرین شب پاییز اسـت. شب یلدا از راه می رسد و این شب کمی دیرتر از شب هاي دیگر خاتمه پیدا می کند تا لحظه اي مشغول خداحافظی با پاییز باشد. دراین شب خاطره انگیز و بـه یادماندنی، همه ی مردم درکنار خانواده هاي خود جمع شده و گرم صحبت و مهمانی می شوند تا با آخرین شب پاییز وداع کنند. اگر چه پاییز تمام می شود، اما بوی دانه هاي انار، عطر خوش هندوانه و آجیل هاي رنگارنگ لبخند دل نشینی را بر روی لب مهمانان می آورند.
شب یلدا سرد اسـت، اما دورهمی هاي زیبا چنان دل را گرم می کند کـه غرق شادی می شویم. زمان سریع سپری خواهد شد و یلدا هرچقدر هم کـه طولانی باشد، بـه اتمام خواهد رسید. کتاب شعر حافظ زیبایی بخش جمع ها و دورهمی ها دراین شب بـه خصوص اسـت. شعرهای دل نشین آن فرح بخش روح اسـت و حساب و کتاب زمان از دستمان خارج می شود. باهم اشعار حافظ میخوانیم و بـه جشن و پایکوبی میپردازیم و یاد این پاییزی کـه گذشت را زنده نگه می داریم. بـه راستی کـه چه فصل زیبا و رنگارنگ و چه پایان زیبایی برای این فصل اسـت».
شب یلدا و خانه مادربزرگ باهم پیوندی دیرینه دارند، انگار شب یلدا یعنی جمع شدن همه ی فامیل در خانه مادربزرگ و جای دیگری نمیتوان شب یلدا را برگزار کرد. مادربزرگم شب هاي یلدا روسری گل گلی اش را بـه سر می کند، انارها رابا دست هاي چروک خورده اش دان می کند، خانه اش را تمیز می کند و منتظر می شود تا عزیزانش از راه برسند و دور هم یلدا را بـه سر کنند. خانه مادربزرگ محل جمع شدن ما دور هم اسـت.
شب یلدا در خانه مادربزرگ حال و هوای زیبایی دارد همه ی چیز رنگ قدیم دارد و اصالت شب یلدا در آن بـه خوبی احساس می شود. اگر شب یلدا در خانه هاي خودمان باشیم اگر چه آن هم زیباست اما شب یلدای خانه مادربزرگ اصیل تر اسـت. از خدا می خواهم عمر همه ی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، پدر ها و مادر ها مانند شب یلدا بلند و طولانی باشد.
فصل پاییز با تمام زیبایی هایش کم کم بار سفر خودرا می بندد و زمستان سپیدرنگ از راه میرسد، دراین میان شبی اسـت بلند بـه بلندای یک فرهنگ، آیینی رنگارنگ بـه سان پاییز و درونمایهاي سپید بـه رنگ زمستان.
آری یلدا می رسد با تمام زیباییهایش تا بـه پیشواز زمستان برود، یلدایی کـه ته تغاریِ پاییز اسـت و نو رسیده ي خوش يُمن و دلبرانه ي زمستان، یلدا می رسد تا با نفس هاي زمستانی و سردش، آدم ها را برای گرم شدن، بـه هم نزدیک کند، کـه کینه ها را بشوید و دل ها را صاف تر از همیشه کند.
یلدا فرصتی اسـت کـه در دلِ سردترین شبها و بی فروغ ترین روزها یک دیگر را دوست بداریم، فرصتی برای شستنِ غبارِ رخوت و تنهایی از آینه ي دل اسـت، فرصتی اسـت کـه باید غنیمت شماریم و بانیِ تجدید دیدارها شویم و یک دقیقه بیشتر کنار هم باشیم. یلدا یعنی؛ قدرِ باهم بودن ها را بدانیم، کـه بیشتر کنارِ هم باشیم، کـه حواسمان بـه ناب ترین هاي زندگیمان باشد! آرزو دارم دراین شب بلند زمستانی محفل زندگیتان گرم باشد و هیچ خانه اي خالی از عشق و شادی نباشد.
مقدمه: شب یلدا کـه می شود انگار همه ی چیز رنگ و بوی مهربانی میگیرد.
بدنه: شب یلدا آخرین روز آذر و اولین روز دی ماه اسـت. اگر دراین روز در بازار و خیابانها راه بروید همه ی چیز رنگ و بوی یلدا را میدهد. از دستفروشی کـه فزیاد میزند بیا اینور بازار تا مغازهاي کـه ویترین خودرا یلدایی تزیین کرده اسـت. رنگ سبز و قرمز نماد یلدا هستند.
در خانه همه ی اعضای خانواده خوشحالند کـه شب یلداست. کوچک ترها بـه دیدار بزرگترها میروند. برخی خانوادهها هم کـه مادربزرگ و پدربزرگ ندارند خودشان درکنار هم دراین روز خوشحال اند. اگر بخواهم این روز را نقاشی کنم آن را بـه شکل یک ابر خندان و مهربان میکشم.
نتیجه: چه خوب اسـت در همه ی پدیدههاي اطراف مان دقت کنیم. همین دلخوشیهاي ساده را باید جدی بگیریم و برای نعمت زندگی و باهم بودن شکرگذار خداوند مهربان باشیم.
مقدمه: نرم نرم زمستان از راه می رسد، با لباسی سفید و ردایی برف رنگ، گرمای خورشید هم کم شده و زمین بـه خوابی عمیق فرو رفته اسـت. مردم هم کم کم انار و هندوانه را قیمت می کنند و بزم و بساط شادی در بین خانواده ها جور شده اسـت.
در شبی سرد و طولانی بـه قدمت فرهنگ غنی ایران مردم غزل حافظی میخوانند و باهم قصه هاي قدیمی را مرور می کنند. محفل دوستانه بـه راه اسـت و غم بـه کناره رفته اسـت. شادی مهمان خانه ها شده و کسی از ناملایمات نمیگوید. شبی طولانی کـه جمع مردم جمع اسـت و غم رخت بربسته اسـت.
بدنه: در فرنگ قدیمی و باستان ایران مردم بـه بهانه هاي مختلف گرد هم جمع میشدند و آواز خوشی و خرمی سر می دادند. شب یلدا هم یکی از این شب هاي ستاره باران اسـت کـه مهتاب و ماه در جمعی دوست داشتنی مهمان خانه هاي مردم می شوند و تا خود صبح دور از چشم غم و درد ودر گوشه اي دنج باهم سخن از آفتاب میزنند. هرچند در شبی طولانی در زیر کرسی گرم قدیمی هستند، اما روی سخنشان با بهار اسـت کـه در راه اسـت.
شبی زیبا کـه دانه هاي انار و سرخی هندوانه روی چادر شب کرسی می درخشد و بزم خانه ها را مزین کرده اسـت. غزلی از شاعری عاشق میخوانند و دل بـه آفتاب می دهند . همه ی دور هم جمع می شوند و عطر خوبی و خوشی همه ی جا را پر می کند. هرچه شب طولانی باشد،برای عاشقان کم اسـت و همان گونه سخنشان ناتمام میماند و زمستان از پس کوه هاي زیبای فصل ها از راه می رسد و کوله بار بر زمین می نهد و اندک اندک راه را برای بهار باز می کند.
نتیجه گیری: شب یلدا یک شب رویایی اسـت کـه در فرهنگ غنی و قدیمی ایران جایگاه خاصی دارد. مردم دراین شب با دوستی و مهر درکنار هم جمع شده و آیین ایرانیان قدیم را جشن می گیرند و میدانند کـه زمستان منشا خیر اسـت و موجب فراوانی برف وباران، دراین شب دل از غم و کینه بـه در می کنند و باهم ودر کنار هم جشن و سرور را برپا می دارند و شادی را بـه هم هدیه می دهند.
وقت لحظه شماری رسیده اسـت دوشنبه،سه شنبه،چهارشنبه پنجشنبه….
میرسیم بـه شب یلدا!!!!!!!!!!!!بلندترین شب سال شبی پراز شور و نشاط
شبی کـه همه ی در خانه بزرگتر ها جمع می شوند و بلندترین شب سال را درکنار یک دیگر سپری می کند
در شهر ما هنوز هم رسم زیر کرسی نشستن در شب یلدا پابرجاست
و عجیب تر آن کـه هرچه جمعیت زیاد باشد بازهم یک جا و زیر یک کرسی می نشینند و شادند….
هندوانه،آجیل ،انار،شیرینی،داستان هاي قدیمی همه ی و همه ی دراین شب شکوه خاصی دارد
همیشه دوست داشتم شب یلدا برفی ببارد و زیبایی این شب بیاد ماندنی را دوچندان کند ؛
زیر کرسی بنشینیم و پرده هار ار کنار بزنیم ؛
دانه هاي سفید و نقره اي برف را کـه چون گل بر دامن زمین می نشینند نظاره کنیم
و از دیدن آن بـه وجد بیاییم
شب يَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین اسـت. این شب بـه زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر «آخرین روز پاییز» تا طلوع آفتاب در اول ماه دی «اولین روز زمستان» اطلاق می شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.
واژه «یلدا» بـه معنای «زایش زادروز» و تولد اسـت. ایرانیان باستان با این باور کـه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می شوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو بـه دهمین ماه سال دی « دی در دین زرتشتی بـه معنی دادار و آفریننده» میگفتند کـه ماه تولد خورشید بود.
ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند کـه یلدا کـه یکی از خدا هاي مرد انان اسـت در فردای این شب بـه وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد ودر زمانی کـه خون آن گاو بـه زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند ودر فصل بهار بـه رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان بـه جنگ میایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشنهایي کـه دراین شب برگزار می شود، یک سنت باستانی اسـت.
مردم روزگاران دور و گذشته، کـه کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد ودر طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهاي خودرا با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه میکردند کـه در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود ودر نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد کـه نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند.
مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند کـه کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان اسـت و بلافاصله پس ازآن روزها بـه تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند.
از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذا هاي گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل میباشدکه دارای طبیعت گرم میباشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد اسـت ودر فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر میباشد.
شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال اسـت. ایرانیان باستان با باور این کـه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد کـه نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده اسـت کـه بعد ها او بـه نام آفریننده نور مشهور شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایي از آفریدگار بود در حالی کـه شب، تاریکی و سرما نشانه هایي از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را بـه این باور رسانده بود کـه شب و روز یا روشنایی و تاریکی دریک جنگ همیشگی بـه سر میبرند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی کـه روزهای کوتاه تر نشانه يي از غلبه تاریکی.
آخرین شب پاییز را شب یلدا یا بـه اصطلاح عوام شب چله می نامیم این شب آداب و رسومی دارد کـه قرنهاست در بین ایرانیان رواج داشته اسـت…مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف با توجه بـه فرهنگ، آداب و رسوم ویژهي خود شب چله را جشن میگیرند. دراین شب همه ی ي اقوام نزد بزرگ طایفه ي خود جمع می شوند و پس از خوردن شام تنقلاتی نظیر میوه هاي زمستانی ؛ آجیل یلدا میخورن … فال حافظ می گیرند و بـه شادی این شب را بـه اتمام میرسانند.
یلدا و جشنهایي کـه دراین شب برگزار می شود، یک سنت باستانی اسـت. مردم روزگاران دور و گذشته، کـه کشاورزی بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد ودر طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهاي خودرا با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می کردند کـه در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود ودر نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد کـه نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش اند.
می خواهم یک انشا در مورد شب یلدا بنویسم. شب یلدا پر از چیزهایی اسـت کـه می توان درباره انها نوشت. من دراین انشا قصد دارم در مورد طولانیتر بودن شب یلدا نسبت بـه بقیهي شبهاي سال بنویسم.
خود طولانیتر بودن این شب موضوع جالبی اسـت، اما جالبتر ازآن جشن گرفتن آن اسـت. شب یلدا نزدیک بـه یک دقیقه طولانیتر از شبهاي دیگر اسـت. در طول سال چقدر از این یک دقیقهها میگذرند و ما هیچ توجهی بـه آن ها نداریم؟ جوابش مشخص اسـت، خیلی.
اما چه چیزی باعث می شود تا شب یلدا را جشن بگیریم ؟ یعنی آن یک دقیقه آن قدر مهم اسـت کـه از چند روز قبلش مغازهها همه ی شلوغ میشوند و مردم همه ی بـه دنبال خرید آجیل و تنقلات و هندوانه و انار هستند.
من فکر می کنم علت این اتفاق این اسـت کـه ما آن یک دقیقهي اضافی را، آن شب کمی طولانیتر را بهانهاي برای دور هم جمع شدن می دانیم. اما خیلی وقتها فراموش میکنیم ودر ظواهر شب یلدا غرق می شویم. باید فرصت باهم بودن را، حتی اگر شده تنها یک دقیقه بدانیم.
حالا بـه گذشته نگاه می کنم و شب یلداهایی کـه گذشته را مرور میکنم. بـه فرصتهایي کـه با خانوادهام کنار هم بودیم، فکر می کنم و خوشحالم کـه چنین جشنی در کشورم وجوددارد.
شب یلدا آخرین شب پاییز اسـت. یلدا می آید و ثانیه اي دیرتر از شب هاي گذشته بـه اتمام می رسد تا لحظه اي را مشغول خداحافظی با پاییزش شود.
مردم شهر هم دراین شب بـه یادماندنی پاییز، درکنار خانواده شان گرم صحبت و میهمانی هایشان می شوند تا همراه یلدا، با آخرین شب پاییز وداع کنند. پاییز تمام می شود اما دانه هاي درخشان انار، بوی تازگی می دهند و هندوانه هاي قاچ خورده اي کـه میهمان لبخندهای شبنشینی می شوند. شب یلدا اگر چه سرد اسـت، اما چنان دل را بـه یک دورهمی زیبا، گرم می کند تا آن قدر غرق شادی شویم کـه بـه یکباره نظاره گر قدوم سرد زمستان باشیم.
زمان بسیار سریع می گذرد. یلدا هر چقدر هم طولانی باشد بالاخره بـه اتمام خواهد رسید و جایش را بـه زمستان خواهد داد.
ما در شب یلدا درکنار خانواده و دوستانمان گرم گفت و گو و شادمانی هستیم آن قدر بحث هایمان گرم می شوند کـه حساب زمان از دستمان می رود! چه شب یلدا و چه شب هاي دیگر، اگر مملو از عشق و محبت باشد شبی بـه یادماندنی و خاطره انگیز خواهد شد.
کتاب شعر حافظ هم در شب یلدا، زیبایی بخش دورهمی هایمان می شود و شعرهای دلنشین آن، فرح بخش روحمان. خوش تر از تمام این ها، گوش سپردن بـه سخنان نغز و شیرین بزرگترهایمان اسـت کـه با خاطرات زیبایشان فضای خانه را دوست داشتنی تر می کنند.
پاییز، فصل برگ ریزان، فصل زیبای خداست و شب آخرش، یلدا، پایان خوش آن اسـت. و دیگر خواب عمیق درختان ادامه خواهد داشت تا آنکه زمستان هم جای خودرا بـه بهار دهد و سرسبزی و نشاط، همه ی جا را فرا گیرد.
پاییز، با برگ هاي رقصان زرد و نارنجی اش نشانگر آنست کـه هر فصلی از فصول خدا رنگ خاص خودش را دارد و زیباست.
«غروب آفتاب آخرین شب پاییز تا شروع صبح اولین روز زمستانی را یلدا مینامند. دراین شب خاص همه ی دوستان و آشنایان دور هم جمع شده و بـه جشن و پایکوبی میپردازند. سفره هاي رنگارنگ می چینند با انار و هندوانه و آجیل و انواع شیرینی ها تا نحسی اهریمن کـه همان تاریکی اسـت را از بین ببرند و پیروزی دوباره را شاهد باشند. یلدا رابا انار قرمز رنگارنگ، با هندانه هاي قاچ خورده و آجیل هاي خوشمزه می شناسیم.
همین طور بعید اسـت کـه یلدا از راه برسد و بـه سراغ دیوان حافظ نرویم. دیوان حافظ درکنار سفره هاي رنگارنگ یلدا حضور خواهد داشت ودر این شب با نیتی دیوان حافظ را می گشاییم و امیدواریم کـه غزلی خوب نصیب مان شود. یلدا پر از دورهمی هاي خوب، شادی و خوراکی هاي خوشمزه اسـت و شاید بـه همین دلیل اسـت کـه این جشن را بسیار دوست داریم و سعی می کنیم تا هر سال آن را زیباتر و جذابتر از سال قبل برگزار کنیم.»
آیا تا بـه حال درباره میوه هاي شب یلدا فکر کردهاید، مثلاً چراباید در چله ي زمستان بـه سختی هندوانه پیدا کرد ودر شب یلدا خورد؟ یا چرا انار پای ثابت شب هاي یلداست؟ دیگر میوه هاي شب یلدا نارنگی، لبو «چغندر قرمز»؛ ازگیل، کدو حلوایی، سیب، کیوی و پرتقال هستند.
اما فلسفه میوه هاي شب یلدا چیست؟ مثلاً چرا شب یلدا انار و هندوانه می خوریم؟ قدیمی ها اعتقاد داشتند خوردن هندوانه در شب یلدا باعث می شود از سرماخوردگی و مریضی در امان باشیم. انار نماد شادی، زایش و خورشید اسـت. انار یکی از میوه هاي بهشتی اسـت. دانه هاي سرخ انار در بین میوه هاي شب یلدا جلوه خاصی دارند.
کدوحلوایی یکیدیگر از میوه هاي مخصوص شب یلداست ودر کنار دیگر میوه ها سفره شب یلدا را کامل می کند. از آنجایی کـه شب یلدا در فصل سرد سال واقع شده «یک روز قبل از زمستان» کدو حلوایی و لبو برای گرم شدن مناسب هستند. البته برخی مناطق رسم اسـت از میوه هاي یخ زده فصل تابستان مانند گیلاس، آلبالو، انگور یخ زده هم در شب یلدا استفاده می کنند.
مطالب مشابه: تاریخ شب یلدا | شب یلدا چه تاریخی هست ؟
کم کم باید برای شب یلدا آماده شویم، امسال مهمانی شب یلدا در خانه ما برگزار می شود و تمام فامیل بـه خانه ما خواهند آمد.
مادرم در تدارک آماده سازی خانه برای شب یلداست و من و برادرم هم نتوانستیم بـه بهانه درس و مشق و…از زیر کارهای خانه قسر در رویم، گویی مادرم کمر همت بربسته تا امسال بهترین سفره شب یلدا را برای فامیل بچیند تا بـه قول خودش همه ی از کدبانوگریش تعریف کنند و بـه خصوص عمه هایم انگشت بـه دهان بمانند.
بـه نظر من مادرم زن قدرتمندیست، او توانسته اسـت کـه آجیل ها و شکلات هاي عیدمان را از معرض من و برادرم کـه تمام خانه را برای یافتنشان زیر و رو کرده ایم، در امان نگه دارد و اکنون برای شب یلدا از پستو درآورده و بر روی میز قرار دهد.
با همه ی سختی و مرارت ها، مهمانان از راه میرسند و همه یي خالهها و داییها و عموها و عمههاي من هم میریزند در خانه ما. بعد کـه مهمان ها جمع می شوند، بحث و گفت و گو ها شروع شده و خانمها مشغول صحبت از آرایش و رنگ مو و آقایان بازار گفتگوهای سیاسی شان گرم می شود، بـه طوری کـه صدا بـه صدا نمیرسد، ما بچه ها هم مشغول بازی و خوردن خوراکی هاي خوشمزه می شویم.
بـه نظر من بدترین قسمت شب یلدا رفتن مهمان ها اسـت، بعد از رفتن مهمانان ما میمانیم و دل درد از خوردن بیش از حد خوراکی ها و دستور های مامان برای جمع کردن خانه و خانه اي کـه تمام خوراکی هایش تمام شده و بسان شهری جنگ زده اسـت!
مقدمه: شب یلدا یکی از شبهاي خاطرانگیز اسـت کـه طبق معمول درکنار خانوادهها گرامی میداریم و قدر باهم بودن را میدانیم.
بدنه: مردم شهر دراین شب بـه یادماندنی پاییز، درکنار خانواده شان گرم صحبت و میهمانی هایشان می شوند تا همراه یلدا، با آخرین شب پاییز وداع کنند. پاییز تمام می شود، اما دانههاي درخشان انار، بوی تازگی می دهند و هندوانههاي قاچ خوردهاي کـه میهمان لبخندهاي شبنشینی میشوند. شب یلدا اگر چه سرد اسـت، اما چنان دل را بـه یک دورهمی زیبا، گرم می کند تا آن قدر غرق شادی شویم کـه بـه یکباره نظاره گر قدوم سرد زمستان باشیم.
زمان بسیار سریع میگذرد. یلدا هر چقدر هم طولانی باشد بالاخره بـه اتمام خواهد رسید و جایش را بـه زمستان خواهد داد. ما در شب یلدا درکنار خانواده و دوستانمان گرم گفتگو و شادمانی هستیم آن قدر بحث هایمان گرم میشوند کـه حساب زمان از دستمان می رود! چه شب یلدا و چه شبهاي دیگر، اگر مملو از عشق و محبت باشد شبی بـه یادماندنی و خاطره انگیز خواهد شد.
نتیجه: درکنار خانواده بودن یکی از نعمتهاي بزرگ الهی اسـت کـه باید قدر آن را بدانیم. شب یلدا بهانهاي اسـت تا یک شب را بـه باهم بودن درخانواده بگذرانیم. چه خوب اسـت از این رسم تاریخی درس بگیریم و سعی کنیم در روزهاي دیگر سال هم در کنارهم بودن را تمرین کنیم.
مقدمه: بر اثر گردش زمین بـه دور خورشید، فصل ها پدید میآیند و این شب کـه مدت آن از تمام شب هاي سال بلندتر بوده و حدود 14 ساعت طول میکشد. شبی زیبا و پر از خاطره کـه دیوان حافظ و چراغی قدیمی همراه دانه هاي یاقوتی انار روی میز و کرسی خود نمایی می کند.
شبی پر از نور و ستاره کـه مادر بزرگ قصه قدیمی عشقش با پدر بزرگ را برایم تعریف می کند و من مرتب از او می خواهم کـه دوباره و از سر توضیح دهد. شبی یادگار از پدران و اجداد کـه ماه و ستاره ها بـه دنبال خورشید راهی می شوند تا بهار از راه برسد. کوله بار سفید زمستان را ننه سرما باز می کند و داستانهایش شروع می شود.
بدنه: عشق بـه دورهمی و جمع شدن درکنار خانواده و بزرگترها از آداب و فرهنگ غنی ایرانیان اسـت. شبی پر از مهر و عشق، زیر نور چراغ و شمعی قدیمی، دانه هاي سرخ یاقوت بـه رقص نور کمک می کنند و من همان گونه در حوالی آن شب زیبا داستانهای عاشقان را میخوانم. قصه مهتاب و شب، داستان یلدای عاشق و بهار، موسیقی سه تار رکسانا و همایون زیر طاق آبی آسمان، و هزاران ماجرای دیگر کـه می دانم.
شبی با چای دو رنگ و محفلی پر از خوبی و مهربانی، پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمو و دایی، همه ی درکنار هم سخن از یاد خوبان میزنند و هیچوقت غم و غصه بـه دل راه نمیدهند. شبی پر از التماس رویش دوباره کـه زلف شب را بـه مهتاب گره میزنیم و عهد می بندیم هیچ یلدایی غم و درد و ناراحتی در بین مردم وطن نباشد. دانه هاي سنجد و بادام قدیمی مادر بزرگ را میگیرم و دست در دستش برایش میخندم. آری شبی ناب با خاطراتی خوش.
نتیجه گیری: شادی بخش جدانشدنی زندگی مردم اسـت کـه یکی از این شبها و برنامه هایي کـه مردم بـه شادی میپردازند، شب یلداست. مردم دراین شب در محفلی خانوادگی جمع شده و سخن از داستانهای قدیم می گویند و یادشان را گرامی می دارند. یلدا شبی پر از خاطره اسـت کـه زمستان را بـه همراه دارد و زمستان یعنی بارش رحمت و مروارید بی بدیل باران.
چله و جشنهایي کـه دراین شب برگزار می شود، یک سنت باستانی اسـت. مردم روزگاران دور و گذشته، کـه کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد ودر طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهاي خودرا با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می کردند کـه در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود ودر نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد کـه نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند.
مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند کـه کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان اسـت و بلافاصله پس ازآن روزها بـه تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر می شوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید «مهر» نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می شد ودر اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» کـه مفهوم «سال» را افاده میکند، خود بـه معنای «سرد» اسـت و این بـه معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی اسـت.
در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده اسـت: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز اسـت کـه اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست در تمام سال ودر آن شب و یا نزدیک بـه آن شب، آفتاب بـه برج جدی تحویل می کند و گویند آن شب بـهغایت شوم و نامبارک میباشد و بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی اسـت.
تاریکی نماینده اهریمن بودو چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بودو چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب رابا خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو بـه سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل کـه نگاهداری شده بودو میوههاي خشک در سفره مینهادند.
سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههاي تر و خشک، نیز آجیل یا بـه اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork کـه از لوازم این جشن و ولیمه بود، بـه افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد. در آیینهاي ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند کـه بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فراوردههاي خوردنی فصل و خوراکهاي گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می شد.
یلدا و جشن هایي کـه دراین شب برگزار می شود، یک سنت باستانی اسـت. این جشن مراسمی آریایی اسـت و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر اسـت. این جشن بـه اندازه زمانی کـه مردم فصول را تعیین کردند کهن اسـت.برای در امان بودن از خطر اهریمن، دراین شب همه ی دور هم جمع میشدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه هاي گوناگون اسـت کـه همه ی جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. دراین شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم اسـت. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.جشن شب یلدا جشنی اسـت کـه از 7 هزارسال پیش تا کنون در بین ایرانیان برگزار می شود.
یکی از آیین هاي شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ اسـت. مردم دیوان اشعار لسان الغیب رابا نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد.
بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی اسـت کـه یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه ی اینها ترفندهایی اسـت تا خانواده ها گرد یک دیگر آیند و بلندترین شب سال رابا شادی و خرسندی بـه سپیده برسانند. در سراسر ایران زمین، جایی را نمییابید کـه خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد.
در جاهای گوناگون ایران، گونه هاي تنقلات و خوراکی ها بـه تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه اي اسـت کـه هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی بـه این باورند کـه اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی کـه در پیش دارند سرما و بیماری بر آن ها غلبه نخواهد کرد.
قدیم تر ها در شب یلدا همه ی میرفتن خونه ي بزرگتر ها
و دور یک کرسی می نشستن و گل میگفتن و گل می شنفتن .
آجیل، انار و هندونه هم قسمت اصلی ماجرا بود.
حالا…
انار و هندونه و آجیل هست اما کرسی نیست.
گاهی خونه ي بزرگ تر ها هم حذف میشه
و جاش رو بـه پارک و شهر بازی و سینما و… میده!
باید برای خودمون متاسف باشیم! ما یادمون رفته چی بودیم. حالا چی شدیم؟
البته هنوز هم هستند کسانی کـه پای کرسی می نشینند
و گل می گن و گل می شنون. مشاعره میکن و فال میگیرن.
امسال کـه شب یلدا مون آخرین شب عمرمونه…!!!!!!!!!!!!!
درسته این حرف غلطه، اما شاید بـه خاطر همین هم کـه شده خیلیا تصمیم بگیرن
امسال بهتر از سال هاي پیش این مهمونی رو برگزار کنن.
شب یلدا یعنی شروع زمتستونی کـه همیشه ازش با سرما و بدی و تلخی یاد شده…
اما من یه جورایی دلم برای مظلومیتش میسوزه!
زمستون مظلومه چون با امتحانای ترم شروع میشه
و آخراش هم همه ی لحظه شماری میکنن واسه بهار و تعطیلی.
اما انصافا برف هاي امسال نوید یه زمستون سرد و قشنگ رو میده…
و چه قدر خوب میشه اگه شب یلدا هم برف بیاد…
تابستان کـه تمام میشود، طبیعت کم کم شروع بـه از دست دادن تازگی خود میکند، برگ درختان میریزد و آنهایی هم کـه بر درخت میمانند، زرد و قرمز می شوند. رنگ سبز درختان و گیاهان کـه نماد زندگی طبیعت اسـت، کم کم از بین می رود.
ماه پاییز بـه همین شکل ادامه پیدا میکند و بعد از سه ماه بـه شبی میرسد کـه میگویند بلندترین شب سال اسـت. این شب آخرین شب پاییز اسـت و شب یلدا نام دارد. شب یلدا انگار میـــخواهد بـه ما بگوید کـه شـما انسانها مانند طبیعت بـه خواب نروید. شاید آن یک دقیقهاي کـه شب یلدا طولانیتر از شبهاي دیگر اسـت، نماد و نشانهاي اسـت برای انسان هاکـه بـه خواب زمستانی نروند.
کـه در سرما و سوز و سردی هوا و حتی زمانه شان بیدار باشند ودر کنار هم. شاید جشن گرفتن آن یک دقیقهي شب یلدا، بـه معنای این اسـت کـه در سرما و سردی روزگار، هم دیگر را فراموش نکنیم ودر کنار هم بمانیم. البته میدانم کـه این ها همه ی تصورات و حدسیات من هستند، اما خب شاید انشا در مورد شب یلدا باید در مورد تصورات و برداشتهاي من از این جشن قدیمی ایرانی باشد.
دوباره یلدا آمده اسـت. یلدای عزیز آمده اسـت تا بـه ما چیزهایی را یادآوری کند و برود. می گویند یلدا بلندترین شب سال اسـت اما مجال کوتاه و فقط یک دقیقه اسـت، یلدا فقط یک شب مهمان ماست و باید برای عزیز داشتنش عجله کنیم.
یلدا در نگاه من دخترکی شاد با موهایی بلند و سیاه اسـت، موهایی کـه اگر چه اندکی از مو هاي دخترکان شبهاي دیگرِ سال بلندترند اما این شب را زیبایی دوچندان بخشیدهاسـت. کودکان در آغوش بزرگترها کـه قبلاً یلدا را دیدهاند، می نشینند تا با او آشنا شوند. بزرگترها یلدا را بـه کوچکترها معرفی می کنند تا بـه جای تعجب از ناشناختن یلدا، لبخند آشنایی بر لبان آن ها بنشانند.
هرکس هرچه در توان دارد برای یلدا انجام میدهد. یکی برای او انارهای مهر و محبت را دانه دانه میکند و قرمزی انارهای باغ را بـه یلدا پیشکش مي نماید. دیگری با عشق هندوانه میخرد بـه این امید کـه هدیهاي شیرین برای نثار مقدم یلدای بالا بلند باشد.
خانهها و خانوادهها از عشق لبریز می شوند. تبسم بر لبها مینشیند و ایرانیان بـه یک دیگر آمدن یلدا را تبریک می گویند. یلدا نرم نرمک در شهر قدم میزند، همه ی را دور هم جمع می کند و بهانهاي برای برپایی مهمانی بـه دست خانوادهها میدهد.
یلدا حال دل ما را هم برایمان رو میکند، چرا کـه در شب چله بـه یمن و خوشی بـه دیوان حافظ رجوع میکنیم و فال حافظ گرفته تا خواجه شیراز بگوید حال درونی ما و فردای ما چگونه اسـت. شعر حافظ هرچه باشد، آن را بـه فال نیک میگیریم چرا کـه یلدا از ما شادی انتظار دارد.
یلدا می آید تا مردم بـه انتظار بنشینند. انتظاری کـه دلهرهآور و البته شیرین اسـت. انتظار تا نتیجه یک جنگ باستانی معلوم شود. این جنگ میان فرشته خوبی و فرشته بدی صورت میگیرد. یلدا می آید تا ما کنار یک دیگر جمع شویم و از بدیهاي جنگ در امان باشیم تا زمانی کـه خوبی پیروز شود. صبح کـه آفتاب درمیآید، دخترک بلندگیسو یعنی یلدا را بدرقه میکنیم تا بـه سلامتی برود و سال دیگر، باز پیش ما برگردد.
مطالب مشابه: زیباترین اس ام اس های شب یلدا
در پایان
پاس داشتن شب چله و حضور یلدا در بین ما، پاس داشتن قرنها احترام پدران و پدر بزرگانمان بـه یلدا اسـت.