دراین مطلب از سایت تالاب تکست هایي فاز سنگین و دپ بـه همراه عکس پروفایل هاي دپ جدید قرار گرفته شده اسـت متن و بیوهای غمگین و دپ برای مودتان زمان هایي کـه حوصله ندارید می توانید از آنها برای بیو هاي اینستاگرام یا تلگرام و قرار دادن در وضعیت واتساپ استفاده کنید همراه ما بمانید تا از آن ها استفاده کنید.
Thanks for breaking my heart
مرسی کـه قلبمو شکستی !
خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛
بس کـه هرکی بـه من رسید منو دور زد …
انتظار
زیباترین نقاشی دنیاست
وقتی حاصل تصویرش
تو باشی …
خدایا ته نشین شد آرزوهایم ؛ کمی هم بزن زندگی ام را
غمگینم، چونان پیرزنی کـه آخرین سربازی کـه از جنگ بر میگردد پسرش نیست …
تکرار مسواک زدن در همه ی شب ها ؛ دندانها را سفید می کند
و تکرار خاطرات در همه ی شب ها ؛
موها را
بـه خداحافظی تلخ تو قسم، نشد
کـه تو رفتی و دلم ثانیه اي بند نشد
با چراغی همه ی جا
گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس این جا بـه تو مانند نشد
نفس کشیدن کـه زندگی کردن نیست!🖤✨
” ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯼ؟ “ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ
ﻭﻟﯽ ” ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ ” ﺧﻮﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ …
سرگرمی ام شده گرفتن فال حافظ و من خسته از جواب هاي تکراری :
“غم تمام میشود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل میشود ”
و …
دلم میگیرد ؛ چرا حافظ نمیداند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟!
استخوان هایم را بـه دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
چقدر عبرت دراین عروسک هاست، و ما از عروسک کمتریم …
ان ها مرده بودند و زندگی میکردند، ما زندگی میکنیم و مرده ایم …
ما دو پیراهن بودیم
بر یک بند… یکی را باد برد
دیگری را باران هرروز
خیس می کند……
دلم شکسته ست و
هیچ کس دردم را نمیداند
آه از این غم کـه با من
می سوزد و می سازد
سرد کـه باشی مایوس میشوی از آدمها حتی از خودت سرد کـه باشی کلافه می شوي از تمام این درد هاي سرد
زندگی ؛ ساعتی شنی ست
گاه لازم اسـت زیر و رو شود !
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود نادرست بود انچه می پنداشتیم
زندگیم بودی؛ وقتی سرگرمی ات بودم …
آخر قصه ي عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی کـه گفتند : یکی بود … یکی نبود …
من هیچ وقت هیچ چهره اي رو فراموش نمیکنم
اما در مورد تو …
خوشحال می شم کـه استثنا قائل بشم!
مثل سیگار نصفه افتادم
در جهانی کـه پمپ بنزین بود…
تیغ هست رگ هست جرات هم هست اما خوب مـــــادر هم هست…. «:
بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست …
مثل رنگ این روزهای من !
این روز ها از کنار من کـه میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر درمن مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض اسـت!
دَر حال مَرگ ████████▓99%
لــبــخــنــد بـــزن…!
عـــکــاس مـــدام ايــن جــمـــلــه را تکرار می کــنـــد…
اصـــلا برایش مهم نیست،کـــه در وجودت…
حــتـــی یـــک بــهــانــه بــرای لــبــخــنـــد نــیـــســـتــــ…
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
دنیا اونقدر کوچیکه کـه آدمایی رو کـه ازشون متنفری هرروز میبینی
ولی اونقدر بزرگه کـه اونی کـه دلت می خواد رو هیچ وقت نمی بینی …
اینروزها تلخ می گذرد ؛ دستم می لرزد از توصیفش
همین بس کـه :
نفس کشیدنم دراین مرگِ تدریجی، مثل خودکشی اسـت
با تیغِ کُند
یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون…
یه وقتایی هست
نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق
نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــــــــي ﻫﺴـــــﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری
برای همیشه نباشی ﻫﻤﻴﻦ ….!!
اونے ڪ از همهـ ارومـ تره بدونـ از همهـ داغونـ ترح🖤😔
عجب تـلـخ بود
شیرینی دروغ عاشق بودنش …
Tears are words the heart can’t say
اشک ها کلماتی هستند کـه قلب نمیتواند بگوید!
از یه جایی بـه بعد دیگه بزرگ نمیشی ؛ پیر میشی
از یه جایی بـه بعد دیگه خسته نمیشی ؛ می بُری
از یه جایی بـه بعد هم دیگه تکراری نیستی ؛ زیادی هستی . . .
I miss you like the sun misses the stars each morning
دلتنگتم مثل خورشید کـه هر صبح دلش برای ستاره ها تنگ می شه!
بـه خـــــــدا
” دل ” آلزایمــــــــر نمیگیرد !
بفهمید آدم ها . . .
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !
اَزاینـِکہوَسـطخَنـدههامِـبُغـضکنَـممتـنَفرم🖤🕷
من مرده ام … بـه نسیم خاطره اي ؛ گاهی تکانی می خورم … همین
اي آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه میفشارمت اما ندارمت
اي آسمان من کـه سراسر ستاره اي
تا صبح میشمارمت اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت
میخواهم اي درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت
میخواهم اي شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
صندوق صدقات نیست دل من
کـه گاهی سکه اي محبت در ان بیندازید
و پیش خدای دلت فخر بفروشی کـه مستحقی را شاد کرده اي . . .
میخوام جوری بخوابم کـه برا بیدار شدنم گریه کنین 🙂
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه کـه رو رگت می کشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
ﺗﻨﻬﺎ کسی کـه ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺑﻬﻢ ﭘﺎ ﺩﺍﺩ غم ﺑﻮﺩ
ﺍﻻﻧﻢ ﺗﺮﻳﭗ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻴﻢ …
بـه من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هرروز با گریه بـه دنبال قبر من میگردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی میگفتی :
“زبانم لال !”
یـه حـس بـی حسـی نسبـت بـه هـر حسـی/:
باران کـه می بارد
دلم برایت تنگ تر میشود
راه می افتم
بدون چتر، من بغض میکنم، آسمان گریه
من کـه بـه هیچ دردی نمی خورم …
این دردها هستند کـه چپ و راست بـه من میخورند …
همه ی می میریم. همه ی می میرند، هر کدام بـه شکلی، هر کدام وقتی موقعش برسد. من مرگ را مسیری در امتداد زندگی میدانم،انتظارش را نمیکشم ولی میدانم آخر خط همین اسـت و خاطرجمعی دارم وقتش کـه رسید از ان نمیترسم. اما باید اعتراف کنم وقتی بـه نبودن فکر میکنم، ذهنم درگیر بودن آنهایی میشود کـه بعد از من میمانند.
وقتی بدون من بـه خانه برمیگردند. وقتی روی میز کتابها و نوشته ها و عینکم را میبینند. وقتی سازهایم را در اتاق کارم در انتظار نواخته شدن پیدا میکنند. وقتی بـه گلدانهای هشت ساله ارکیده ام آب میدهند و بـه نظرشان میرسد کـه ناگهان میتوانند عطر همیشگی ام را استشمام کنند. وقتی خانه را پر از حضور من و خالی از وجود من مییابند.