سفر دارای زیباییهای بیشمار است و هر کدام از آنها در خود دارای یک جادوی منحصر به فرد هستند. این زیباییها ما را به زمینهی استراحت، خلوتی، آرامش و شگفتی میاندازند. سفر یکی از لذتهای بزرگ زندگی است. راهی برای دیدن دنیا و شناخت مکانهایی که هرگز تاکنون آنها را ندیدهاید.
گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند
گاه با دیدار گل ، یاد بویت میکند
گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره
از هزاران قاصدک پرس و جویت میکند
زندگی
سفر عشق است
ارزش ما در این سفر
به اندازه رنجی ست
که می کشیم
گاهی دلت
یک رفتن و
یک جاده بی انتها میخواهد،
که فقط
بروی و بروی و بروی…
روزگـار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کند
و نـمـره ی من باز می شود صـفر !
هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام …
چه گونه رفتی!؟
از کدام جاده ی بی انتها!؟
با کدام هم قدمِ خوش سفر!؟
احساساتم را کجای راه رها کردی!؟
بگو فقط چگونه رفتی که تا چشم کار میکند
جای خالی ات نمایان است…
بیا قراری بگذاریم تو همیشه سفر برو
من خانه بمانم خودت خبر نداری
بوسه و بغلت وقتِ بدرقه
همیشه چیزِ دیگری ست…
مرا ادامه بده
تا این جاده به آخر برسد
بگذار مِه روی گیسوان من بنشیند
روی لبهای تو
روی خاطرات ما
حتی اگر همین فردا
آلزایمر بگیریم
امروز را زندگی کردیم
مانده ام
کدام جاده انتهای
تُ را به بی کسی رسانده است
من که جز تو مقصدی نداشته ام …
مردم به سفر نمی روند، سفرها مردم را با خود می برند.
جان اشتاین بک
همراهی خوب در سفر، راه را کوتاهتر به نظر میآورد.
ایزاک والتون
سفر پلی است که رویاهای ما را به واقعیت متصل می کند.
جان میکسیس
دنیا یک کتاب است و کسانی که سفر نمی کنند فقط یک صفحه می خوانند.
آگوستین
یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد
بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد
خداوند شب و روز تمام لحظات
پشت و پناه تو عزیزم باشد . . .
سفر بخیر مسافر من
سخت است هنگام وداع
آنگاه که در می یابی
چشمانی که در حال عبورند
پاره ای از وجود تو را نیز با خود می برند
چه خوش خیال است
فاصله را میگویم
به خیالش تو را از من دور کرده نمیداند جای تو امن است
اینجا در میان دل من …
سفر بخیر مسافر من
هرگز از دوری این راه مگو!
و از این فاصله ها که میان من و توست
و هرگاه که دلت تنگ من است،
بهترین شعر مرا قاب بکن
به نگاهت بگذار!
تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!
و بداند که دل من با توست
و همین نزدیکی ست
سفرت بخیر عزیزم
تو اگر بسته ای بار سفر
تو اگر نیستی دیگر
پس چرا از همه جامن صدای تپش قلب تو را می شنوم ؟!
برای درختهای کنار جاده فرقی ندارد
کسی که در سفر است
میرود، یا میآید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم میکنند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم
چون همسفر عشق شدی، مرد سفرباش
هم منتظرحادثه! هم فکرخطر باش..!!
به آرامی شروع به مردن می کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتاب نخوانی
اگر لباس رنگی نپوشی…
چمدانی که از سفر آوردم
کشتی غمگینی بود
که تنها میخواست
کنار تو آرام بگیرد
سفرت بخیر اما
تو و دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را!
در بادیه عشق تو کردم سفری
تا بو که بیایم ز وصالت خبری
در هر منزل که می نهادم قدمی
افکنده تنی دیدم و افتاده سری
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد…
آن روز که میبستی بار سفرت را
گفتی به پدر هر که هنر داشته باشد
سفر کردن انسان ها را فروتن می کند
زیرا در سفر است که شما پهناور بودن جهان و عظیم بودن
همه آنچه در آن زندگی میکنید را کشف میکنید.
دورترین سفرها از نخستین گام ها آغاز می شود.
ای کاش سفر انتهای جهان بود
تا کسی در من مدام نگران نباشد
که باید برگردیم
مسافرت همیشه به معنای فرار از کارها نیست
گاهی اوقات به این معنی است که به سوی آنچه که واقعا می خواهید فرار کنید.
یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد
بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد
خداوند شب و روز تمام لحظات
پشت و پناه تو عزیزم باشد . . .
سفر بخیر مسافر من
سخت است هنگام وداع
آنگاه که در می یابی
چشمانی که در حال عبورند
پاره ای از وجود تو را نیز با خود می برند
چه خوش خیال است
فاصله را میگویم
به خیالش تو را از من دور کرده نمیداند جای تو امن است
اینجا در میان دل من …
سفر بخیر مسافر من
هرگز از دوری این راه مگو!
و از این فاصله ها که میان من و توست
و هرگاه که دلت تنگ من است،
بهترین شعر مرا قاب بکن
به نگاهت بگذار!
تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!
و بداند که دل من با توست
و همین نزدیکی ست
سفرت بخیر عزیزم
سفر کردن انسان ها را فروتن می کند
زیرا در سفر است که شما پهناور بودن جهان و عظیم بودن
همه آنچه در آن زندگی میکنید را کشف میکنید
دورترین سفرها از نخستین گام ها آغاز می شود.
ای کاش سفر انتهای جهان بود
تا کسی در من مدام نگران نباشد
که باید برگردیم
تو دریا شنا کن
بزن به جاده و سفر کن
ستاره ها رو بشمار
عشق واقعیو پیدا کن
رها باش
مسافر، مسافر است
وقت استقبال هم می دانی
که یک روز باید بدرقه اش کنی
دل نبند…
آرون گروپس
سفر بخیر مسافر من
سخت است هنگام وداع
آنگاه که در می یابی
چشمانی که در حال عبورند
پاره ای از وجود تو را نیز با خود می برند
مسافرت رفتن با همسرت
یکی از بهترین زمان های زندگی ات خواهد بود..
عشق غذای زندگی است
مسافرت رفتن دسر آن است
تا زمانی که شهامت جدا شدن از ساحل را نداشته باشید، موفق به عبور از اقیانوس نخواهید شد.(کریستف کلمب)
یک بار در طول سال به جاهای جدیدی بروید که پیش از آن نرفته اید. (دالائی لاما)
سفر از ما، انسان های صبورتری می سازه. (Benjamin Disraeli)
ممکن است در آغاز سفر شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد. (ابن بطوطه)
مسافرت
در یک مسیر سخت میتونه
لذت بخش باشه،
اگه همسفرهای خوبی
داشته باشی …
آنکس که میبایست
با من همسفر باشد . . .
باید کمی هم
از خودم دیوانه تر باشد . . .
برای کسے
دل به دریا بزنید
که همسفر بخواهد،
نه قایق……
همسفر با غم زکویت می روم دیوانه وار
بی نصیب از وصل تو شوریده حال و بی قرار
کوله بار خاطرا تم را بدوشم میبرم
می برم با خاطری آزرده و قلبی فگار
برف هم
دلیل عاشقانه ای ست
برای سفر به آغوشت.
عشق راهش را
پید می کند…
مسافر، مسافر است
وقت استقبال هم می دانی
که یک روز باید بدرقه اش کنی …
دل نبند …
مسافر عزيزم راه سفر درازه
به روی دل تنگيات قلبم هميشه بازه
دعانکن که چشمام به خاطرت نبارن
چشمام بدون چشمات يه دنيا کم ميارن
سفر بخیر مسافر من
هم قسم شدیم
به معراج عشق سفر کنیم
آنجا که نور مهربانی نوید رقص پروانه ها باشد
با مهر حضور خویش
درخشش محفل ما باشید……
من دلم برای آن شب قشنگ
من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود
آن سیاهی و
سکوت
چشمک ستاره های دور
من دلم برای او گرفته است
می رسد آخر این جاده به تشویش و جنون
بهتر آن است در این راه قدم نگذاری
اونی که گفته :
دوری و دوستی !
یا طعم دوستی رو نچشیده ؛
یا درد دوری نکشیده …
سفر بخیر عزیزم
گاهی دلم میخواهد
وسط جاده زندگیام بایستم
با تمام وجودم داد بزنم
خستهام…
خستهام از تمام لحظهها
خستهام از تمام حرفها
خستهام از تمام دیدهها
خستهام از تمام شنیدهها
خسته از تمام آدمهایی که روزی باورم بودند
دوری مسافر هر چند هم که کم باشد؛ همیشه سخت و جانسوز بوده است؛ ولی گاهی باید دل به جاده ها سپرد و به پاس شنیدن خبرهای خوش و مسرت بخش مسافر خود را به دست ایزد منان سپرد و با خوشحالی مسافر خویش را راهی دیار غربت کرد.
گاهی دلت یک دنیا غم است و از ته دل برای کسی دلت تنگ می شود و ایام سخت خواهند گذشت؛ ولی مجبوری بخاطر موفقیت و صلاح طرف مقابل به بدرقه مسافر خویش بروی و او را راهی سرزمینی دوردست کنی تا خوشحالی را در عمق نگاه یار و همدم خویش به عینه مشاهده کنی.
بدرقه مسافر حس و حال عجیبی به هر فردی فارغ از نسبت های گوناگون خود با مسافر در دل هر آدمی پدید می آورد. حسی که نه می توان حالت شادی خود را به طور کامل ابراز داری و نه می توانی برای دوری و غربت وی نگران باشی!!! این حالت دو گانه عجیب گاهی سخت می گذرد. باید دلی قوی داشت تا بدون هیچ اشک ریختنی با شوق یارت را بدرقه کنی.
فاصله ها همیشه بی رحم ترین چیزی هستند که می تواند میان هر کسی با دوست و محبوب خویش جدایی اندازد. عزیزم در روز بدرقه تو امید دارم که فاصله ها را با هم بشکنیم تا روزی فرا رسد تا با همدیگر و در کنار هم روز و روزگار خویش را به سر کنیم.
در پایان
قبل از سفر، یک برنامه منظم و دقیق برای خود داشته باشید. تعیین کنید چند روز قرار است در سفر بمانید، مقصد و مسیر خود را انتخاب کنید، و اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری کنید. همچنین، برای استراحت مناسب، محلی که برای سفر کردن انتخاب میکنید، چه امکانات رفاهی دارد؟