اس ام اس های زیبا در قالب شعر کوتاه

همه خوابند و من بیدارم امشب

دلم کرده هوای یارم امشب

غم عشق و فراقش مرهمی نیست

مداوای امید دیدارم امشب . . .

خواهم ز خدا خسته و درمانده نباشی

محبوب خدا باشی و شرمنده نباشی

ای دوست الهی در این عالم هستی

سرزنده بمانی و سرافکنده نباشی . . .

 اس ام اس زیبا در قالب شعر کوتاه

اس ام اس زیبا در قالب شعر کوتاه

چه سخت است در جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن

به چشم دیگران چون کوه بودن

ولی در خود به آرامی شکستن

 اس ام اس زیبا در قالب شعر کوتاه

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند

بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند

قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت

غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند

عشق تو همچون افق بی انتهاست

قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست

زندگی با آرزو ها روبروست

با تو بودن از برایم ارزوست . . .

نه یادی میکنی نه میری از یاد

به نیکی باد یادت ای پریزاد

مرا کردی تو ای دوست ، فراموش

فراموشیست رسم آدمیزاد …

متن زیبا در قالب شعر کوتاه

روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد

احساس نمودم که دلم در خطر افتاد

تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت

زیبایی گل های بهار از نظر افتاد …

مرد، دور و بر ما مثل ملخ بسیار است

بیم قحط است ازین گونه فراوانی‌ها

تو عروس کسی اگر بشوی ، نگذارم که دست روی دست

مـن ، محـمـدعـلی قاجـارم ، مجلست را به توپ خواهم بست

اس ام اس شعر

در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست

خود را بزرگ دیدن، شرط ادب نباشد

اس ام اس شعر

مرا تو «دیده» و از «دیده» هم عزیزتری

چه دیده یی که بر احوال من نمی‌نگری؟

قیامتی ست در آن دم که بهر زنده شدن

ز خـاک کـوی تو، خــاک مـرا جـدا سـازند

من گرفتار و تو در بند رضای دگران

من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران

جـواب نامه‌ام از بس ز جانان دیـر می‌آید

جوان گر می‌رود قاصد، ز کویش پیر می‌آید

چــون مـن ز جــور خـویش مرنجان رقیـب را

گر دشمن من است ولی دوست دار توست

اس ام اس شعر

طریق مهر و وفا پیشه گیر با همه کس

که حاصلی ندهـد کینه جـز پشیـمانی

وقت سخن، نترس بگو آنچه گفتنی است

شمشیر روز معرکه زشت است در نیام

در مرام ما اسیران

عاشقی رسمی ندارد

دوستی را می پرستیم

چون که پایانی ندارد

پیامک زیبا در قالب شعر کوتاه

گفتم تو شیرین منی

گفتی تو فرهادی مگر؟

گفتم خرابت می شوم

گفتی تو ابادی مگر؟

گفتم فراموشم نکن

گفتی تو در یادی مگر؟!

در مکتب مـا رسـم فراموشـی نیست

در مسلک ما عشق هم اغوشی نیست

مـهر تـو اگـر بـه هــسـتی مــا افتــاد

هرگز به سرش فکر فراموشی نیست

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد

وسعـت تنهایـیـم را حـس نکرد

در میـــان خنده هــای تـلخ من

گریـه پـنهانیـم را حـس نــکرد

همدم تنهایی شب های من ، اشک است و بس

مرهم زخم دل تنهای من ، اشک است و بس

گر نمیبینی غمی اندر نگاه خسته ام

آنچه میشوید غم از چشمان من

اشک است و بس

کوچه ای را بود نامش معرفت

ساکنینش بامرام از هر جهت

گرچه بن بست بود مثل قلب من

آخرین خانه تو بودی خوب من . . .

دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست

در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست . . .