شهرت ابوالفضل بیهقی بیشتر به خاطر نگارش کتاب معروف به تاریخ بیهقی است که مهمترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنوی است. ما در این قسمت از مجله تفریحی تالاب برای شما همراهان عزیز به مناسبت روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی (اشعار ابوالفضل بیهقی) مقاله ای در این مورد منتشر کرده ایم.
به سال 385 ه. ق در ده حارث آباد بیهق(سبزوار قدیم) کودکی به جهان آمد که نامش را ابوالفضل محمد نهادند. پدر که حسین نامیده میشد، کودک را به سالهای نخستین در قصبه بیهق و سپس، در شهر نیشابور به دانشاندوزی گماشت.
از آنجا که پدر ابوالفضل بیهقی علم و ادب را ارزشمند میدانست، پسرش را از همان زمان برای تحصیل علم به یکی از مراکز فرهنگی مهم ایران در آن زمان، یعنی نیشابور، فرستاد. زمانی که ابوالفضل به نوجوانی رسید، در دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی، تحت تعلیم بونصر مشکان قرار گرفت. بونصر مشکان ادیب و دبیر بلندمرتبهای در دربار بود و ریاست دیوان رسالت را بر عهده داشت.
مطالب مشابه: ملاصدرا که بود ؟+ روز بزرگداشت ملاصدرا
ابوالفضل بیهقی در دیوان بهعنوان شخصی مورد اعتماد شناخته میشد و بسیار خوشخط بود. به همین دلیل اجازه داشت بسیاری از نامهها و اخبار بهدستآمده از احوال شاهان و وضعیت حکومتهای مختلف را رؤیت کند، و خودش هم در کتاب «تاریخ بیهقی» به این موضوع اشاره میکند: «و این اخبار بدین اشباع میخوانم از آن است که در آن روزگار معتمد بودم و به چنین احوال کسی از دبیران، واقف نبودی مگر استادم، بونصر.»
ابوالفضل بیهقی ادیب و فرزانهای قدرشناس بود. او 19 سال بهعنوان دستیار بونصر مشکان در دربار خدمت کرد، و بارها در جایجای کتاب مشهورش، تاریخ بیهقی، از استاد بزرگش به نیکی و بزرگی یاد میکند و او را از جمله افراد نادر روزگار میداند.
با وجود اینکه مشکان بارها به پادشاه توصیه کرده بود که پس از مرگش، ابوالفضل بیهقی را جانشینش کند، به دلیل اینکه بیهقی در زمان فوت مشکان 46 سال داشت، از نظر سلطان مسعود غزنوی برای این سمت جوان بود. این شد که سلطان تصمیم گرفت یکی از افراد نزدیک به خود، یعنی بوسهل زوزنی، را بهعنوان ریاست جدید دیوان رسالت انتخاب کند.
به گفتهی ابوالفضل بیهقی، زوزنی «مردی امامزاده، محتشم، فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده بود» و احتمالاً همین دلیلی بود بر اینکه مخفیانه نامهی استعفایش را تقدیم پادشاه کرد تا از همکاری با چنین انسانی رها شود، اما سلطان مسعود با استعفای ابوالفضل بیهقی موافقت نکرد و بهجایش به بوسهل تذکر داد تا با بیهقی محترمانه رفتار کند. بوسهل اطاعت کرد اما با فوت سلطان مسعود، بدرفتاری را از سر گرفت.
ابوالفضل بیهقی از سال 412 تا 470 هجری قمری در دربار غزنویان خدمت کرد. او سلطنت محمود غزنوی، امیرمحمد غزنوی، مسعود غزنوی اول، مودود غزنوی، مسعود غزنوی دوم، علی غزنوی (بهاءالدوله)، عزالدوله عبدالرشید غزنوی، طغرل غاصب، فرخزاد غزنوی، و ظهیرالدوله ابراهیم را به چشم دید و در دوران سلطنت هر کدام، در دل جریانات روز و روند تصمیماتشان بود.
در همین دوران گرفتار تهمت و کین بداندیشان شد. امیربدگمان او را از کار برکنار کرد و به زندان انداخت. طغرل، غلام گریخته دربار محمود بر امیر عبدالرشید شورید و او را کشت. باز بیهقی به زندان افتاد به همراه گروهی دیگر از درگاهیان و درباریان. وی در سال 437 ه. ش. پس از آزادی از زندان شروع به نوشتن کتاب معروف خود، تاریخ بیهقی، نمود.
ابوالفضل بیهقی در طول زندگیاش، تنها یک اثر از خود به جا گذاشت. اثری که یکتنه حجم بزرگی از تاریخ ایران را به دوش میکشد و از نهانخانهها و ناپیداهای تاریخ پرده برمیدارد. کتاب ابوالفضل بیهقی در ابتدا «تاریخ ناصری» نام داشت.
احتمال میرود این نام از لقب سبکتگین، ناصرالدین پدر سلطان محمود، برگرفته شده باشد. بهعلاوه از این کتاب با عناوینی مثل «تاریخ آل ناصر»، «تاریخ آل سبکتگین»، «جوامعالتاریخ» و «جامع فیالتاریخ» هم اسم برده میشود.
تاریخ بیهقی آینهی تمامقد دوران سلطنت غزنویان و شرایط حاکم بر بخشهای شرقی ایران در آن دوره است. ابوالفضل بیهقی در این کتاب، به تقلید از سایر تاریخنگاران مسلمان، اثرش را با مطالبی دربارهی آفرینش آدم و تاریخ ایران و اعراب شروع کرده است.
نسخهی کامل کتاب تاریخ بیهقی 30 جلد بوده و فقط 6 جلد (جلد پنجم تا دهم) از این اثر عظیم از گزند دوران جان سالم به در برده است که بخش عمدهای از آن وقایع دوران غزنویان، بهخصوص دورهی سلطان مسعود، را روایت میکند، و به همین دلیل است که بسیاری این کتاب را با نام «تاریخ مسعودی» هم میخوانند.
از مهمترین وقایعی که در کتاب تاریخ بیهقی با دقت نظر روایت شدهاند عبارتاند از: جنگ سلطان مسعود با ترکمانان، شکست سلطان مسعود در جنگ دندانقان و به سلطنت رسیدن طغرل.
گفتنی است که ابوالفضل بیهقی در کتابش به بررسی آداب و رسوم ایرانیان در آن زمان و همینطور تشریح وضعیت ولایت خوارزم و شرح تاریخش از زمان انقراض آل مأمون تا سلطنت محمود غزنوی نیز پرداخته است؛ به همین سبب از حیث علم جغرافیا هم منبعی قابل استناد به شمار میآید.
علاوهبر اینها، ابوالفضل بیهقی اطلاعات مفیدی از سلسلههای صفاریان، طاهریان و سامانیان ارائه میکند و از ذکر نام و اشعار شعرای ایرانی و عرب آن دوران نمیگذرد.
ابوالفضل بیهقی چندین دهه کارگزار دربار غزنوی و سلجوقی بود و از پیدا و پنهان سیاستمداری آن زمانه خبر داشت. در عین حال که خادمی فرمانبردار و مداح حاکمان بود، در لفافه دست به نقدشان هم میزد، و با اینکه خودش هم ادعا میکرد این تاریخ در ثنای سلاطین است، در لابهلای این مدح ظاهری با تلویح و اشاره و تمثیل، کموکاستیها را عیان میکرد.
اهمیت تاریخ بیهقی از دو جهت است یکی از جهت تاریخ نگاری و دیگر از لحاظ هنر نویسندگی.
مطالب مشابه: ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟
آرامگاه ابوالفضل بیهقی در شهر غزنیِ افغانستان است.
وی رفت
و آن قوم که محضر ساختند رفتند
و ما را نیز میباید رفت
که روز عمر به شبانگاه آمده است.
******
و سفر درازآهنگ شد
امرای اطراف هر کسی خوابکی دید
چنانکه چون بیدار شد،
خویشتن را بی سر یافت و بیولایت.
******
ستارهی روشن ما بودی
که ما را راهِ راست نمودی
و آب خوش ما بودی که سیراب از تو شدیم
و مرغزار پُرمیوهی ما بودی
که گونهگونه از تو یافتیم.
******
کار از درجهی سخن
به درجهی شمشیر رسید.
جهان عروسی آراسته را مانست
در آن روزگار مبارکش
******
مطربان میزدند و میخواندند…
و شادی و طرب در پرواز آمد.
******
من و مانندهی من،
که خدمتگاران امیر محمود بودیم،
ماهیی را مانستیم از آب بیفتاده
و در خشکی مانده
و غارت شده.
******
بزرگا مردا، که او دامن قناعت تواند گرفت
و حرص را گردن فروتواند شکست!
تا وی را دیدیم که ممکن نشد خدمتی یا اشارتی کردن،
گریستن بر ما افتاد
کدام آب دیده، که دجله و فرات،
چنان که رود براندند.
******
فصلی خوانم از دنیای فریبنده
به یک دست شکر پاشنده
و به دیگر زهرِ کشنده
گروهی را به محنت آزموده
و گروهی را پیراهن نعمت پوشانید.
******
گفت: «کار سخت سست میرود،
سبب چیست؟»
******
متحیر و شکستهدل میرفتند
راست بدان مانست که گفتی بازپسشان میکشند
لشکر از جای برفت
گفتی جهان میجنبد…
چون کوهِ آهن درآمدند.
******
در خود فروشُده بود
سخت از حد گذشته
که شمهای یافته بود
از مکروهی که پیش آمد.
******
حسنک را فرمودند که جامه بیرون کِش…،
تنی چون سیم سپید و رویی چون صدهزار نگار،
و همه خلق بهدرد میگریستند.
مطالب مشابه: 36 حقیقت در مورد ویلیام شکسپیر
در پایان
هر کس با شیوهی تاریخنگاری و روش تحقیق در دنیای امروز آشنایی داشته باشد، بهخوبی تشخیص میدهد ابوالفضل بیهقی در نوشتن این کتاب کاملاً روشمند و اصولی عمل کرده و مطالبش را با استفاده از اسناد و مدارک مختلف ثبت کرده است. او در بخشهای مختلفی از تاریخ بیهقی با عباراتی مثل «در اخبار ملوک عجم خواندم…» یا «من حکایتی خواندم در اخبار جلفا…» به منبع و متون معتبر مورداستفادهاش اشاره میکند.