تو نیستی که ببینی
چگونه عطرِ تو
در عمقِ لحظه ها
جاری اسـت
من پریشان تر از آنم که مرا درک کنی…
– دست های هم را بگیریم؟
– نمی شود.
– آخر چرا؟
– چون مردم میفهمند
– چی را؟
– قضیه مـا را
– خب بفهمند چی می شود؟
– بهتر اسـت راز باشد
– چرا؟
– که کسی آن را از مـا نگیرد
مـن فکر میکنم الکساندر هم عاشق بود که تلفن را آفرید و اگرنه بـه عقل هیچ آدم عاقلی نمیرسید که میتوان حضور گرم کسی را از سیمهای سرد عبور داد.
نه فصل میخواهد
نه باران
مـن برای گرفتن دستانت
منتظر هیچ اتفاقی نیستم
میخواهم حواسم را پرت کنم
طوریكه درست بیفتد
میان آغوشت.
مـن کنار تـو تماشایی بودم
میخواهم دلتنگت نشوم
ولی عکس هایت نمیگذارند
+ دوسم داری؟ 😶
– نه 😒
+ قبلا میگفتی داری که! 😰
– اون قبلا بود همین حالا فرق کرده 😏
+ چـه فرقی آخه؟ 😟
عاشقت شدم
گاهی
قشنگترین جملۀ دنیا
میتونه تـو سه کلمه خلاصه بشه
نترس،مـن باهاتم
درآغوشش کشیدم
دیگر هراس نداشتم
جهان پایان یابد.
مـن از جهان سهمم را گرفته بودم
بـه جان آمد دل از ناز نگاهت
مثل نفس شدی برایم
کشیدنت الزامیست.
هیچ حسی
مثل اون اوّلین باری که
دستمو گرفتی و مـن…
دلم لرزید… قشنگ نیست
بعد از آغوشت
خودم را
اهل هیچ کشوری نمی دانم
مـن و تـو
کنارهم انقدر قشنگیم
که دلم میخواد
مثل بقیه از دور خودمونو ببینم
انقدر دوستت دارم
که هـمه چیز نی نی مون
بـه تـو بره…
مـا دخترا
یه کسایی رو اذیت می کنیم
که یه لحظه هم
طاقت دوریشونو نداریم
عشق یعنی اینکه
وقتی نباشه
با همه ی آدمای دنیا هم
احساس تنهایی کنی…
بعضـی از نگـاه ها
صدای قشنگی دارند
بعضی ها را هد چقدر هم کہ
بخواهی تمام نمیشوند…
سکوتشان خالی میکند
دل آدم را …
و عطرشان عاشــق میکند
روح آدم را…
این بعضی ها یعنــــی تـــــو
خوشبختی مانند تلفن اسـت
اگر دیگران نداشته باشند
بـه هیچ درد شـما نخوهد خورد
براز دیگران آرزوی خوشبختی داشته باشید
خودم یه تنه فدات میشم عشق همیشگی من