زنان فراموش نشدنی سینمای ایران همیشه در چالش یافتن نقشهاي متفاوتتر هستند. اما بودهاند زنهاي بازیگری کـه این شانس را داشتهاند کـه نقشهاي متفاوتی ایفا کنند. این قسمت از مجله تالاب کاراکتر منحصربهفرد زنان تاریخ سینمای ایران را بـه شـما معرفی خواهیم نمود.
این 11 کارکتر فراموش نشدنی سینما را بر حسب تاریخ ساخت معرفی می کنیم. نشانههایي از تواناییهاي گاه بـه گاه فیلمنامهنویسها و سینماگرها برای خلق شخصیتهایي کـه از چارچوبهاي مرسوم بـه دور هستند.
حمیده خیرآبادی در فیلم اجارهنشینها در حالی نقش مادر دو برادر با بازی عزتالله انتظامی و رضا رویگری را بازی میکند کـه کاملا همسن انتظامی اسـت اما در فیلم بـه شـما قبولانده میشود. شبیهترین کاراکتر بـه ماهیت مادر. بـه انچه ما از این کلمه حداقل در تهران در ذهن داریم.
نوعی همنشینی مهربانی و سختگیری و تساهل و تسامح کـه مولود فضای فرهنگی طبقه متوسط تهرانی در دهههاي چهل و پنجاه اسـت. حمیده خیرآبادی این نقش رابا ظرافت و سبکبالی بازی میکند و بهترین مادر تاریخ سینمای ایران را رقم میزند. اگر کلمه بهترین زیاد باشد باید بگوییم واقعیترین و ملموسترین.
گلچهره سجادیه کـه با فیلمهایي مثل ایستگاه و سفر … و سریال رعنا بـه بازیگر شناختهشدهاي بدل شدهبود، با بازی در نقش همسر یک فروشنده معتاد دورهگرد در فیلمی از مسعود کیمیایی، چشمها را خیره کرد.
او توانست بـه زیبایی ذاتیاش رنگ و بویی روستایی بزند و نوعی ادبیات رایج مردمان حاشیه شهر را نیز در کلام خود بدواند. ارتباط عاطفی زیور با برادرش با بازی فرامرز صدیقی و دلباختگی نجیبانهاش بـه احمد نجفی، درکنار بازی بازرسی شده و بالاتر از حد سینمای ایران، این نقش را در تاریخ سینمای ایران جاودان ساخته اسـت.
بیتا فرهی کـه در هامون درخشیده بودو نگاهها را بـه خود جلب کرده بودو یک دیپلم افتخار هم برده بود، شد انتخاب مهرجویی برای ایفای نقش زنی تنها و اشرافی و خوشقلب کـه نگاهش بـه زندگی و اطرافیانش بـه همان فرمولهاي سست قدیمی برمیگردد و هنوز فکر میکند کـه پاداش خوشقلبیهایش را دریافت خواهد کرد…
فریماه فرجامی درآخرین نقشآفرینی بزرگ زندگی هنریاش در نقشی چالش برانگیز و پر از ریزهکاری ظاهر شد. زنی کـه دل بـه مردی باخته کـه خودش بزرگ کرده و حالا برای وصلت مرد با محبوبه جوان «نرگس با بازی عاطفه رضوی» وادار اسـت خودش را مادر مرد «با بازی ابوالفضل پورعرب» معرفی کند. نرگس از ان نقشهایي اسـت کـه تو میپرسی چرا دیگر در سینمای ایران نوشته نمی شوند و پدید نمی آیند.
یک بانوی جوان و مثبتاندیش و پرشور و ظریف کـه در فشار بیماری مرگبار همسر و منگنه مشکلات مالی، با جاهطلبی تصمیم می گیرد سکان مالی خانواده باشد. اما مخفیانه. این نقش هنوز هم در دیدارهای دوباره شـما را بـه شدت درگیر خود می کند. معصومیت نیکی کریمی در ایفای این نقش و شور و شوق کودکانهاش کـه بـهتدریج در مصاف با روحیه مردسالارانه مضحک همسرش صیقل میخورد و پخته میشود، نقش سارا را بـه یکی از بـه یادماندنیترین کاراکترهای تاریخ سینمای ایران بدل کرده اسـت.
در هیچ فیلمی مازوخیسم در ابعادی چنین روحانی و معنوی بـه تصویر کشیده نشده اسـت. لیلا حاتمی در نقش زنی نازا کـه قبول میکند مشاور همسر جوانش در انتخاب زنی دیگر باشد. بـه او مشورت می دهد
داستانهاي خواستگاری وی را گوش می دهد و برای او بهترین لباسها را انتخاب میکند و خودش هم تنش میکند ودر عین حال هرروز سحرگاه بـه دامان خداوند پناه می برد و مناجات میکند تا همسرش دراین آزمون عشق و تحمل وی را سرافکنده نکند…لیلا را هرگز نمیتوانید فراموش کنید. با ان چشمان غمزده و معصومانه و تنهایی غریبش.
پرستار اغواگر ابتدای فیلم کـه بـه نظر میرسد هم چون طوفانی از بلا در حال خراب کردن آشیانه آرامشبخش و خانوادگی مهندس «با بازی فریبرزعربنیا» اسـت در انتهای فیلم در چرخشی شگفتانگیز بـه نماد بیگناهی، مادرانگی و بیپناهی بدل می شود. کاراکتر سیما ریاحی همیشه در دل ما جای خواهد داشت.
هدیه تهرانی در فیلمی از ناصر تقوایی وادار می شود برای نخستینبار ان حصار سرد و مرموز خودرا کنار بزند و وادار می شود دریک کاراکتر دیگر خودرا محک بزند. یک مادر مهربان کـه کودکان خودرا با تخیلی مهیب بار میآورد و بـه همسر خود مظنون اسـت و تلاش می کند برای خروج از دام روزمرگی ملالآور بـه عنوان یک زن خانهدار، بـه یک نویسنده خلاق بدل شود. هدیه تهرانی دراین نقش تلاشی جانفرسا انجام می دهد کـه در نهایت، حاصلش عالی اسـت.
ویشکا آسایش مهم ترین چهره سینمای کمدی پس از انقلاب ایران در عرصه بازیگران زن، بالاخره دریک فیلم کامل این فرصت را پیدا میکند کـه همه ی تواناییهاي خودرا بـه میان بکشد. حضور ذهن و دقت او در شخصیتسازی موجب می شود تا چرخش خانم دارابی سخت دل، بـه زنی لطیف و عاشقپیشه بـه زیباترین وجه ممکن صورت بگیرد. حیف کـه از این تواناییهاي او کمتر بـه شکل کامل استفاده شد. حالا هم کـه…
شاید باید نظر برخی را قبول کرد کـه ویژگیهاي فیزیکی کاراکتر سوسن کریمی بیشتر در ذهن تماشاگر می ماند تا ریزهکاریهاي شخصیتیاش اما خلق کاراکتر سوسن کریمی-مددجوی یک زندان عمومی در میانه دهه چهل – ان هم منطبق بر خصوصیات رفتاری و پوششی خاص ان دهه؛
انقدر اتفاق مهمی اسـت کـه میتواند کاستیهاي خانم ایزدیار در ایفای این نقش را بـهخوبی پوشش دهد. رابطهاي کـه بین او و رئیس زندان با بازی نوید محمدزاده شکل میگیرد، سومین همکاری این زوج بازیگر اسـت اما برای نخستینبار نقش زن انقدر پررنگ و مهم اسـت کـه در ترازوی ارزشیابی هنر بازیگری، شاهین مقایسه را تراز نگه میدارد. سوسن کریمی هنوز بـه یادماندنیترین کاراکتر در کارنامه شلوغ خانم ایزدیار اسـت.
خدماتی خوشقلب و سرسخت گیلکی کـه بـه یاری یک استاد بلندپایه فیزیک می آید تا معادلات هستیشناسانه خودرا جل کند. در حالی کـه دخترک خدماتی خودش در بطن زهدانش یک هستی کامل را حمل میکند. نقش تی تی انقدر متفاوت و غافلگیرکننده اسـت کـه میتوان وی را کاملکننده و نقطه پایان لیست نه چندان طول و دراز کاراکترهای کمنظیر سینمای ایران دانست. الناز شاکردوست هرگز بازیگر بهتری نبوده اسـت. تی تی اوج کارنامه شاکردوست اسـت.
در پایان
تارا «سوسن تسلیمی» در چریکه تارا، مینا «لیلا حاتمی» در رگ خواب، مادر «مریلا زارعی» در شیار 143؛ میم «گلشیفته فراهانی» در درخت گلابی، بیتا «ترانه علیدوستی» در تفریق، نگار جواهریان در بیخود و بیجهت، فرشته «نیکی کریمی» در نیمه پنهان