25 داستان درباره خلقت از سراسر جهان ما دراین قسمت از مجله تفریحی تالاب برای شـما همراهان عزیز لیستی از داستان هاي خلقت در سراسر دنیا را منتشر کرده ایم.
آیا تا بـه حال فکر کردهاید کـه چه نوع داستان هاي خلقت در جهان وجوددارد؟ تعداد کمی وجوددارد. از روزهای اولیه تمدن، بشریت در مورد منشأ جهان فکر کرده اسـت. خوشبختانه برای ما، از طریق سنت شفاهی و نوشتار، می توانیم درباره این اسطورههاي خلقت بیاموزیم. اغلب، این اسطوره ها بسیار متفاوت هستند، از جهانی کـه از هرج و مرج زاده شده تا جهانی کـه اصلاً خلق نشده اسـت.
مردم بومی استرالیا داستانی را تعریف کردند کـه چگونه وقتی همه ی چیز روی زمین در خواب بود، پدر همه ی ارواح تنها کسی بود کـه بیدار بودو مادر خورشید را بیدار کرد. بـه او دستور داد کـه فرود آید و بـه ارواح زمین اشکال بدهد. او گیاهان، حشرات، غارها و همه ی چیز روی زمین را بیدار کرد تا این کـه تمام شد.
پدر همه ی ارواح از کار مادر خورشید راضی بود. بعد ها، مادر خورشید دو فرزند بـه نام هاي ستاره صبح و ماه بـه دنیا آورد. ان دو فرزندانی بـه دنیا آوردند کـه بعدا اجداد بشریت شدند.
مطالب مشابه: چگونگی آفرینش جن « همه چیز در مورد جن ها »
این افسانه از مصر باستان بیرون آمده اسـت. بیان می کند کـه در آغاز، فقط آب آشفتهاي وجود داشت کـه بـه ان نون می گفتند. خدای خورشید Ra از گل نیلوفر آبی ظاهر شد و بـه جهان نور داد. را، شو، خدای هوا، و تفنوت، الهه رطوبت را خلق کرد. ان دو الهه آسمان نات و خدای زمین گب را بـه دنیا آوردند. از انها، جهان فیزیکی شکل گرفت.
در فرهنگ مایاها، تپئو سازنده و گوکوماتز روح پردار جهان رابا افکار خود خلق کردند. آن ها موجوداتی را آفریدند تا از خلقت خود مراقبت کنند. ابتدا حیواناتی از آسمان و زمین ساختند، اما بـه موجودی نیاز داشتند کـه بتواند بـه درستی ارتباط برقرار کند، بنابر این انسان را ساختند. انها وی را از گل ساخته بودند، اما او از هم پاشید. سپس سعی کردند وی را از چوب بسازند اما سر خالی و دل داشت. بالاخره از ذرت مرد ساختند و این مردان همدل و باهوش بودند.
دراین داستان خلقت از قوم آینو، جهان زمانی خلق شد کـه نفت از اقیانوس بـه عنوان شعله اي بـه آسمان بلند شد. انچه باقیمانده بود، خشکی بودو بخار دو خدا را ایجاد کرد کـه بر ابرهای پنج رنگ فرود آمدند. از میان این دو خدا و ابرهای رنگارنگ انها، زمین اعم از گیاهان و جانوران و دیگر خدایان بـه وجود آمد.
این افسانه خلقت پلینزی میگوید کـه جهان از یک پوسته بیرون آمده اسـت. وقتی پوسته بـه آرامی باز شد، نور داخل شد. بالای پوسته رنگی یا آسمان شد و پاپا پایینی زمین. رنگی و پاپا هم دیگر را دوست داشتند و 70 خدای قدرتمند بـه دنیا آوردند کـه در ایجاد جهان بـه شکل امروزی کمک کردند.
در اساطیر دائوئیستی چین، پانگو نخستین مردی بود کـه با دو شاخ، دو عاج و بدنی پرمو از هرج و مرج بیرون آمد. او دریاها را جدا کرد، کوه ها را در جای خود قرار داد و با استفاده از دانش قدرتمند یانگ یانگ، شکل ان را بـه زمین داد.
دراین اسطوره، موجودی ازلی قربانی، کشته و تکه تکه می شود. از اعضای بدن ان برای ایجاد جهان استفاده می شود. نام این موجود در همه ی جوامع متفاوت اسـت. بـه عنوان مثال، در اسطوره نورس قدیم، این موجود یمیر نامیده می شود.
برای چروکی، زمین تنها جزیره اي بود کـه دریک اقیانوس بزرگ شناور بود. از چهار طناب آویزان بودو آسمان زمین را تشکیل می داد، اما تاریکی دید حیوانات را غیرممکن کرد، بنابر این خورشید ظاهر شد تا بـه آن ها کمک کند راه خودرا پیدا کنند. هفت روز و هفت شب بودو خداوند بـه حیوانات دستور داد کـه بیدار بمانند. عدهاي همان گونه خوابیدند، اما انهایي کـه بیدار ماندند، خداوند بـه انها قدرت دیدن در تاریکی داده اسـت.
برای بسیاری از فرهنگ ها، کلاغ نقش مهمی در خلقت دارد. در ابتدا ماه و ستاره در شب وجود نداشت و کلاغ قدرتمندترین موجود بود. او تمام موجودات زنده روی زمین از جمله انسان را ساخت، اما آن ها در تاریکی زندگی میکردند. کلاغ فهمید کـه یک رئیس بزرگ دختری دارد کـه خورشید، ماه و ستاره ها را در جعبه هاي سرو حمل می کند، بنابر این کلاغ رفت و همه ی انها را دزدید و بـه دنیا داد.
در ریگ ودا، از پوروشا میگوید، موجودی کـه هزار سر، چشم و پا داشت. می توانست زمین رابا پاهایش چنگ بزند. با این حال، خدایان پوروشا را قربانی کردند و ان را بـه کره تبدیل کردند کـه تبدیل بـه همه ی حیوانات، عناصر و سه خدا، آگنی، یایو و ایندرا شد.
این روایت یک اسطوره اسکاندیناوی اسـت کـه تمام تاریخ و آینده زمین را در 60 بیت شاعرانه فشرده می کند. در ان؛ اودین از Völva بیننده تقاضای می کند کـه پیشگویی هاي خودرا با بشریت در بین بگذارد.
او داستان خلقت را تعریف میکند، زمانی کـه جهان یک شکاف محض بود قبل از این کـه اودین و خدایان دیگر میدگارد را ایجاد کردند و صبح، ظهر، بعد از ظهر و حوا نامگذاری کردند. در نهایت، نخستین جنگ بین Aesir و Vanir با تبدیل شدن وانیر بـه خدایان پایان یافت کـه شبیه درگیری پایدار قبل از پایان جهان بـه نام Ragnarok بود.
دراین اسطوره، عناصر باهم مخلوط شدند تا یک جوانه از زندگی ایجاد شود. وقتی همه ی چیز رابا هم مخلوط کرد، قسمت سنگینتر فرو رفت و سبکتر بالا رفت. دریای گل آلود بـه وجود آمد و تیری بیرون آمد و بـه ابرها رسید و وارد آسمان شد. این یک خدا را آفرید و تنها شد و خدایان دیگری را خلق کرد. دو نفر بـه نام هاي ایزاناگی و ایزانامی قابل توجه ترین بودند و بیشتر زمین را تشکیل دادند.
برای سومریان باستان در ابتدا فقط الهه نامو وجود داشت. او جهان را بـه دنیا آورد، آنکی، کـه سپس خدای هوا انیل را بـه دنیا آورد. انیل جهان را بـه دو قسمت تقسیم کرد و ان را خدای آسمان و کی را الهه زمین ساخت. سرانجام، خدایان بسیاری بـه وجود آمدند و انها را وادار بـه انجام کارهای سخت کردند تا زمانی کـه شورش کردند.
انیل طرحی برای ایجاد موجودات کوچک تر برای خدمت بـه خدایان ارائه کرد. گشتو را کـه از هوش بالایی برخوردار بود را برای قربانی انتخاب کردند. نینما، الهه تولد، گوشت و خون خودرا باهم مخلوط کرد و همه ی خدایان روی ان تف کردند. بدن وی را گلی کردند کـه در نهایت هفت مرد و هفت زن را ساختند.
دراین اسطوره، Eurynome الهه همه ی چیز و تنها در آغاز بود. او عریان از هرج و مرج برخاست و دریا را از آسمان جدا کرد و بر امواج ان رقصید. او باد شمالی را گرفت، ان را بین دستانش مالید و مار افیون را خلق کرد. وقتی اورینوم رقصید، اوفیون شهوتران شد، اندام هایش را حلقه کرد و با او جفت شد.
او باردار شد و خورشید و ماه و ستارگان و زمین رابا کوه ها و رودخانه هایش بـه دنیا آورد. انها خانه خودرا در کوه المپوس ساختند، اما هنگامی کـه اوفیون بـه او طعنه زد و گفت کـه او جهان را آفریده اسـت، او با پاشنه خود سر وی را کبود کرد و وی را با لگد بـه پایین ترین نقطه زمین انداخت.
مطالب مشابه: ماهیت جن
این افسانه از لوحهاي بین النهرین باستانی کـه بـه 1100 سال قبل از میلاد بازمیگردد، می آید، اما شایان ذکر اسـت کـه همه ی انها کپی بودند، و این اسطوره احتمالاً بسیار قدیمیتر اسـت. ابتدای ان پر از آب آشفته بود کـه بـه آب شیرین مشهور بـه خدای آپسو و آب نمک مشهور بـه الهه تیامات تقسیم می شد.
این دو خدا خدایان دیگری را بـه دنیا می آورند. این خدایان دیگر شروع بـه ایجاد دردسر و ناراحتی آپسو کردند کـه او میخواست آن ها را بکشد، کـه باعث درگیری بین او و تیامات شد. از درگیری، جنگجوی بزرگی بـه نام مردوک تیری بـه سوی تیامات پرتاب کرد و وی را بـه دو نیم کرد کـه گفته می شود رودخانههاي دجله و فرات را بـه وجود آورده اسـت. از جنازه او آسمانها و زمین آفریده شد.
یک روایت خلقت هاوایی کـه بسیار شبیه بـه رنگی و پاپا اسـت، کومولیپو آوازی اسـت کـه میگوید چگونه زمین برای نخستین بار داغ شد و زمین از لجن دریا بـه وجود آمد. یک غار تاریک، یک نر و یک شب بی ماه، یک ماده، زندگی دریا را بـه دنیا آورد. پس از ان؛ موجودات پرنده و اندکی پس از ان؛ موجودات زمین متولد شدند. بالاخره از اتحاد لائلایی با کی و کین بشریت بـه وجود آمد و روز شد.
جین ها برداشتی بسیار متفاوت از آفرینش جهان نسبت بـه بسیاری از فرهنگ ها دارند، زیرا هرگز اتفاق نیفتاده اسـت. اساساً؛ در جینیسم، هیچ چیز دراین جهان هرگز ایجاد یا نابود نمیشود. آن ها فقط شکل را تغییر میدهند. جهان هستی همیشه وجود داشته و خواهد بود. زمان جین ها دوره اي اسـت.
شاید یکی از مشهورترین داستانهاي خلقت، در تورات یهودیان و انجیل مسیحی، کتاب پیدایش نشان میدهد کـه در آغاز، خدا آسمانها و زمین را آفرید. زمین بی شکل بودو روح خدا بر روی آب معلق بود. گفت: «نور باشد» و نور ظاهر شد. او همه ی چیز از جمله انسان را در شش روز آفرید و سپس در روز هفتم کـه روز خاصی قرار داد استراحت کرد.
برای ماندهای آفریقای غربی، در آغاز، فقط مانگالا وجود داشت. Mangala یک حضور بزرگ و پر انرژی اسـت. در درون او چهار بخش، چهار روز هفته، چهار عنصر و چهار جهت بود. او بخشی از خودرا دریک بذر قرار داد و اجازه داد کـه ان خلقت جهان شود. با این حال، دانه منفجر شد و Mangala دوباره شروع کرد و دو دانه دیگر ایجاد کرد. سرانجام او حیوانات و انسانیت را آفرید.
این افسانه کـه اغلب توسط شمنها در کره بازگو می شود، با یکی شدن آسمان و زمین آغاز می شود و یک خلأ خالی ایجاد می کند. قطرهاي از شبنم زلال از آسمان فرود آمد و قطرهاي از شبنم تیرهاي از زمین بیرون آمد و چون در هم آمیختند همه ی چیز روی زمین را پدید آورد جز خورشید و ماه و ستارگان. Cheonjiwang، پادشاه آسمان و زمین، با صدای سه خروس از خواب بیدار شد. او میدانست کـه آن ها بانگ میزنند، زیرا خورشید وجود ندارد، بنابر این دو خورشید و دو ماه آفرید.
برای مغول ها، اودان لاما کسی اسـت کـه جهان را آفریده اسـت. در سن 500 سالگی در جهانی زندگی میکرد کـه هنوز خلق نشده بودو در 1000 سالگی آسمان ها و زمین را از هم جدا کرد و یک بهشت نه طبقه، یک زمین نه طبقه و نه رودخانه ایجاد کرد. سرانجام، اودان بشریت را از خاک رس ساخت و کل نسل بشر از آن ها سرچشمه میگیرد.
داستانی از سنت یوروبا میگوید کـه قبل از خلقت هر مردمی، تمام زندگی در آسمان وجود داشته اسـت. اولورون موجودی برتر و قدرتمند بود کـه در آسمان با موجودات دیگری بـه نام اوریشا زندگی میکرد.
ابتالا از اولورون برای ایجاد زمین جامد در آبهاي زیرین اجازه خواست و اولورون موافقت کرد، اما قبل از این کـه او پایین بیاید، ابتالا یک زنجیر طلایی داشت کـه توسط اوریشاها ساخته شده بود تا بـه او کمک کند تا بـه آبهاي زیر برود. زمانی کـه زمین را ایجاد کرد، ان را «ایف» نامید و بعد ها با کمک اولورون، آتشی را بـه داخل ایفه زد تا نخستین مردمان را بـه وجود آورد.
دراین افسانه، جهان اول کوچک، سیاه و سفید بودو با یک جزیره کـه دارای یک درخت کاج بود، توسط چهار دریا احاطه شده بود. چهار دریا توسط موجود آب بزرگ، حواصیل آبی، قورباغه و رعد سفید اداره می شد. بالای دریاها ابر سیاه، ابر سفید، ابر آبی و ابر زرد بود. وقتی ابرهای آبی و زرد کنار هم قرار گرفتند، نخستین زن ظاهر شد، در حالی کـه ابرهای سیاه و سفید نخستین مرد را خلق کردند.
انها باهم زندگی میکردند و بعدا توسط The Great Coyote کـه در آب شکل گرفته بود استقبال کردند. او گفت کـه تمام اسرار آب و آسمان را میداند. سپس دومین کایوت بـه نام First Angry آمد و جادوگری را بـه جهان آورد.
زولوهای باستانی پیش از استعمار معتقد بودند کـه قبل از وجود حیوانات یا انسانها ، فقط تاریکی و یک دانه بزرگ روی زمین وجود داشت. این دانه در زمین فرو رفت و نی هاي بلندی را بـه وجود آورد کـه اوتلانگا نامیده می شود. یک نی بـه Unkulunkulu، نخستین انسان و خالق همه ی چیز رشد کرد.
همان طور کـه چیزهای بیشتری مانند مردان و زنان و حیوانات روی نیزارها شروع بـه رشد کردند، Unkulunkulu انها را شکست و او نهرها، کوه ها، دریاچه ها و دره ها را ایجاد کرد. او بـه مردان و زنان یاد داد کـه چگونه شکار کنند، آتش درست کنند و لباس بسازند.
در اساطیر فنلاند، یک حکیم قدیمی بـه نام واینامونن جهان را می آفریند و قهرمان حماسی، نخستین آگاهی و نخستین قدرت آنهاست. در حالی کـه در دریا شناور اسـت، سرزمین زمین را نیز خلق می کند. سپس دانه ها را پراکنده کرد تا زمین را پر کند تا بایر نباشد.
مطالب مشابه: جن ها واقعا وجود دارند؟
در پایان
صرف نظر از محبوبیت داستان خلقت، همه ی آن ها بـه دنبال توضیح چیزهای یکسانی هستند: ما و هر انچه میبینیم از کجا آمده ایم و چرا؟