مونا فرجاد بازیگر معروف سینما و تلویزیون ایرانی ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۳ متولد شده اسـت. خانم بازیگر تا کنون ازدواج کرده و متاهل اسـت. او از سال ۱۳۷۴ فعالیت هنری خودرا آغاز کرده و بازی در سریال ساختمان پزشکان، خسته دلان و فیلم سینمایی چپ راست را در کارنامه هنری خود دارد.
پیش از این مونا فرجاد در گفت و گواي گفته بود پدر هنوز هم خاک تئاتر را می خورد و مونا هم از همان جنس اسـت و دلتنگ تئاتر. او می گوید: نشستم و فکر کردم ببینم چه می شود کرد کـه بـه این نتیجه رسیدم با استفاده از تکگویی می توان راهی جدید یافت و پروتکلها را نیز رعایت کرد.
با دوست نویسندهام کـه تمایلی بـه معرفی خودش ندارد این موضوع را مطرح کردم و او نیز بـه من پیشنهاد داد تا از کتاب «واژههاي عامیانه» برای اینکار بهره بگیرم.
بر اساس پیشنهاد او در هر قسمت از اجرا بـه یکی از حروف الفبا اختصاص می دهیم و بدین ترتیب ۳۲ قسمت برای تکگوییها درنظر گرفته و قرار شد در صفحه اینستاگرام خودم، منتشر کنم.
البته بـه غیر از اجرا بنا داشتیم تا یکبار آموزشی نیز از این مسئله برداشت کنیم و با مراجعه بـه این کتاب متوجه شدیم کـه تعداد زیادی از واژهها و کلمات بـه دست فراموشی سپرده شده اسـت و بـه همین دلیل دیالوگ و مونولوگهایي انتخاب کردیم تا این واژگان را زنده کنیم.
نشان تک گویی هاي زنانه
در پاسخ بـه این سؤال کـه چرا از فضای اینستاگرام برای کار خود استفاده کرده اسـت گفت: بـه نظر من اینستاگرام فضایی را ایجاد کرده تا هر نفر برای خود رسانهاي داشته باشد و بر اساس ان نظرات، اعتقادات و حتی زندگی روزمره خودرا بـه تصویر بکشد و بـه مردم نشان دهد.
در اینستاگرام هر سن و سالی وجوددارد و از آنجایی کـه اغلب این افراد با فضای تئاتر و نمایش آشنا نیستند و مباحث ادبیات کلاسیک را چندان درک نکنند بـه همین دلیل زمان کلیپها را حداکثر ۵ دقیقه درنظر گرفتیم.
در مورد شروع کارش گفت: پدرم از این مسئله خبر نداشت و من برای شروع حتی پایه دوربین هم نداشتم و از یک میز و چند کتاب استفاده کردم. من از پدرم خواستم تا سکوت کنند و حتی گربه خانگیامان کـه «غنچه» نام دارد و بسیار بـه من وابسته اسـت، بـه جایی دیگر انتقال دهند تا بتوانم اجرای خودرا انجام دهم.
فرجاد در خصوص این کـه آیا بـه فکر اجرای حضوری این نمایشها هم هم هست یا خیر پاسخ منفی داد و گفت: با توجه بـه شرایط کرونا فکر نمیکنم بشود اجرای حضوری داشت و تا کنون نیز روی این موضوع فکر نکردهام.
مونا فرجاد شب پیش با انتشار پستی اعلام کرد کـه موفق بـه کسب نشان تک گویی زنانه شده اسـت. وی در توضیح نوشته اسـت :
بیتوقع شروع کردیم بـهخاطرِ خودِ تآتر و عشقِ بـه ان؛ در روزهایي کـه تعطیل بود. گامی بود – نه بلند، نه کوتاه – تا نمانیم. چه خوب کـه شـما تماشاگران همگاممان شدید و محبتها و همراهی تان ما را تا نزدیکیِ انتهای حروف آورد؛ و چه زیبا کـه همکارانمان در انجمنِ بازیگرانِ خانهي تآتر این گام را ارج نهادند و ما را بـه دریافتِ نشانشان مفتخر کردند. سپاس از شـما همراهان، و قدردانِ همکاران.
در ادامه از همکارانش تقدیر کرده اسـت و گفته اسـت :
اما چرا گفتم ما؟! چون من – #مونافرجاد – نوشتههاي #افشین_هاشمی را اجرا کردم. او هم دیشب مفتخر بـه دریافتِ این نشان شد. #تک_گویی_هاي_زنانه_بر_اساس_حروف_الفبا حاصلِ کار ماست.
این دو خواهر شبیه دوقلوها هستند و حتی زمانی كه یكی از آن ها دست دیگری را شكست، بازهم رابطهشان شكراب نشد. این خواهران بازیگر می گویند در كار و زندگی همواره در كنار هم هستند و حتی پیش می آید كه بـه جای هم سر صحنه بروند.
خواهرها همیشه باهم دوست صمیمی نیستند، گاهی بـه هم حسادت میكنند، از تبعیضهاي خانوادگی میرنجند و دلشان می خواهد در جلبتوجه از هم سبقت بگیرند اما در مورد خواهران فرجاد جریان اینطور نیست. این دو خواهر شبیه دوقلوها هستند و حتی زمانی كه یكی از آن ها دست دیگری را شكست، بازهم رابطهشان شكراب نشد.
این خواهران بازیگر می گویند در كار و زندگی همواره در كنار هم هستند و حتی پیش می آید كه بـه جای هم سر صحنه بروند. درباره جزئیات رابطهشان بیشتر بدانید و از اسرار موفقیتشان باخبر شوید.
مونا: در هر شغلی رقابت وجوددارد و این موضوع كتمانناپذیر اسـت. اصلا اگر رقابت وجود نداشته باشد پیشرفتی هم حاصل نمیشود اما همواره سعیمان بر این بوده کـه رابطه خواهریمان بر همه ی چیز از جمله همكار بودن و هم شغل بودنمان مقدم باشد. بابا همیشه بـه ما می گفت «اگر قرار باشد نقشی را مونا بازی نكند پس چه بهتر كه مارال بازی كند، چون اگرهم مارال بازی نكند، شخص دیگری ان نقش را بازی خواهد كرد.»
در بازیگری مواقعی پیش می آید كه بازیگر دورههاي بیكاری دارد و این برای من هم پیش آمده اما همان زمان اگر بدانم مارال سر یك كار خوب اسـت حال من هم خوب می شود. وقتی كاری موفق از مارال اكران یا پخش می شود و بازتاب نقشهایش را در جامعه یا بین همكاران می بینم بسیار خوشحال می شوم و بـه او افتخار میكنم. گاهی مارال در نقشهایي بازی كرده كه من خیلی انها را دوست داشتهام اما هرگز نشده با خود بگویم «كاش من ان نقش را بازی میكردم» و می دانم این حس مشترك اسـت و مارال نیز نسبت بـه من دقیقا همین حس را دارد.
مونا: هردو از كودكی بازیگری را شروع كردیم اما مارال زودتر از من بازیگری را شروع كرد. من سه ساله بودم كه در برنامهاي بـه نام «بهاران» بـه كارگردانی پدرم بازی كردم. در ان برنامه كه كاری پلاتویی بود خانم مرجانه گلچین نقش مادر مرا داشتند سپس در شش سالگی در مجموعهاي بـه نام «حكایتی و حكمتی» بـه كارگردانی آقای یاسینی بازی كردم.
مارال: من هم از همان كودكی با پدرم مرتب سر فیلم برداری كارهای مختلفی كه ایشان حضور داشتند، میرفتم. نخستین كاری كه در ان حضور داشتم برنامه «اخلاق درخانواده» بودو پس از ان در برنامهاي بـه نام «چشم چشم دو ابرو» كار آقای اسماعیل شنگله بازی كردم.
بعد از ان تا هشت سالگی دیگر بازی نداشتم تا اینكه در تئاتر «ان شب كه تورو زندانی بود» بـه كارگردانی آقای مجید جعفری همراه مونا بازی كردیم. این نمایش در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه میرفت ودر ان پدرم، خانم فریماه فرجامی و آقای ابوالفضل پورعرب بازی داشتند و من نقش دختر آقای پورعرب را داشتم. بعد از اینكه بازیگری برایم جدی شد در نوجوانی بـه كلاسهاي آقای سمندریان رفتم و بازیگری بـه شكل حرفهاي رابا بازی در تئاتر آغاز كردم.
مارال: یكبار برای یك كار تئاتر قرارداد بسته بودم ولی این كار هم زمان شد با یك سریال كه خیلی دوست داشتم حتماً در ان بازی داشته باشم. كار تئاتر برای جشنواره دفاع مقدس آماده میشد و مرحله تمرین و حتی بازبینی را پشت سر گذاشته بودم و نمیتوانستم گروه را تنها دوهفته مانده بـه اجرا ترك كنم و از طرفی برای بازی در ان سریال باید بـه شهرستان میرفتم. خلاصه كلی بـه مونا اصرار و التماس كردم كه جای من در تئاتر بازی كند «می خندد».
مونا: وقتی مارال از من خواست جایش در ان تئاتر بازی كنم من مشغول بازی در فیلمی در شمال كشور بودم و آنفلوآنزای شدیدی داشتم و بـهشدت منتظر بازگشت بـه تهران بودم چراكه بـه استراحت نیاز داشتم و این میان هم مارل مدام زنگ میزد كه «مونا اگر نری سر این كار من بدبخت میشم» «میخندد» من درست سه روز مانده بـه اجرا بـه گروه ان نمایش ملحق شدم و پارتنر من سر كار دیگری بودو من وادار بودم با خودم تمرین كنم بـه شكلی كه ما تا اجرای اول روبهروی هم بازی نكرده بودیم. سئانس اول اجرا، كمی كار را بـه سختی و همراه با چند اشتباه بازی كردیم اما از سئانسهاي بعد ایرادها را رفع كردیم و همه ی چیز بـه خیر گذشت.
مارال: رابطه بسیار خوبی با پدر و مادرمان داریم و با آن ها دوست هستیم. وقتی كمسن و سال بودیم پدرم همیشه بـه ما می گفت «حتی اگر بدترین كار دنیا را هم كردید از ما پنهان نكنید و بدانید حتی اگر دعوایتان كنیم در نهایت شـما را حمایت خواهیم كرد.» همیشه با انها آسان بودیم و هرگز اجازه ندادند ترسی وارد قلب و ذهن ما شود.
مارال: مونا با اینكه از من دو سال كوچكتر بود اما همیشه در مدرسه از من دفاع میكرد؛ مثلاً اگر دانشآموزان انتظامات مدرسه مرا بـهخاطر دیر رفتن سر كلاس یا ماندن در راهرو توبیخ میكردند مونا برایشان شاخ و شونه میكشید «میخندد».
مونا: ماموران انتظامات مدرسه حتی از مارال هم بزرگتر بودند و من با اینكه فقط هفت سال داشتم دستم را بـه كمرم میزدم و با قیافه حق بـه جانب بـه آن ها می گفتم «خواهرم می خواهد برود از كیفش چیزی بردارد، شـما چه كار دارید؟» و تا وقتی مارال با خیال آسان بـه كارش نمیرسید من دست از سر انتظامات برنمیداشتم «می خندد».
مونا: زمانی كه باهم سپری میكنیم بسیار زیاد اسـت؛ از كودكی هم همینطور بود. خوب بـه یاد دارم در كودكی مارال بـه من می گفت «بیا تختهايمان را در یك اتاق بگذاریم و وسایلمان را در اتاق دیگر و هر كدام در یك اتاق جدا نباشیم» ولی من قبول نكردم چون میدانستم در ان صورت مارال آن قدر حرف میزند كه تا صبح نمیخوابیم «می خندد».
مارال: تازه با این وجود كه مرتب در كنار یكدیگر هستیم من خیلی وقتها بـه مونا اعتراض میكنم كه زمان باهم بودنمان كم اسـت «میخندد».
مارال: مونا اهل رفیقبازی نیست و دوستان زیادی ندارد ولی من دوستان زیادی دارم و تمام دوستان من دوستان مونا هم هستند یعنی ابتدا دوستان من بودهاند و سپس با مونا هم صمیمی شدهاند.
مونا: تمام دوستان مارال دوستان صمیمی من هستند و ارتباط اولیهشان با مارال بوده اما هم اکنون گاهی من خبر بیشتری از عده اي از انها دارم و ارتباطمان هم بیشتر از ارتباط آن ها با مارال اسـت.
مونا: زمان بازی در سریال «خاتون» كه نقش خواهران دوقلو را داشتیم در یكی از سكانسها قرار بود در یك خانه را باز كنیم و مچ همسرانمان را بگیریم. قبلا پلانی از داخل خانه گرفته شده بودو گروه تصمیم گرفتند یك پلان هم از راهرو بگیرند. در ِ خانهاي كه لوكیشن فیلم برداری در ان قرار داشت بـهشدت سفت بودو بـهاسانی باز نمیشد و ماجرا هم بـه این شكل بود كه ابتدا من باید در رابا عصبانیت باز میكردم و بعد مارال پشت سر من میآمد و بـه من میخورد. من دستم بـه كلید در بودو سعی میكردم در را باز كنم كه یكدفعه مارال با سرعت 200 كیلومتر از پشت بـه من خورد و من فقط گفتم «آخ» «میخندد».
مارال: من ابتدا متوجه نشدم دست مونا شكسته و فكر كردم فقط یك ضربدیدگی ساده اسـت و فورا گفتم «چیزی نیست، زود خوب میشی» «می خندد».
مونا: از صبح ان روز كه دستم شكست تا 11شب كه بـه دكتر مراجعه كنم از درد دستم بـه خودم میپیچیدم و هر بار از درد دستم شكایت میكردم مارال میگفت «خودت را لوس نكن بابا چیزی نشده» «میخندد».
مونا: پدرم همیشه ما را بـه كتابخوانی تشویق میكرد و عادت بـه كتابخوانی باعث شده بود انشاهای خوبی بنویسم و همیشه در سطح منطقه هم موفق بـه كسب جایزه میشدم. در بزرگسالی هم مرتب از طرف بابا و مارال تشویق می شدم كه كار نوشتن را ادامه دهم.
مونا فرجاد کـه بـه تازکی موفق بـه کسب نشان تک گویی زنانه بر اساس حروف الفبا در شده و این مجموعه را در شبکه جازی اینستاگرامی خودش انتشار می دهد گفته بـه خاطر شرایط کرونا آغاز کرد کـه همکاری در شرایط حضوری دشوار بود.