روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

روز تولد عزت‌الله انتظامی «بزرگ سینما و تئاتر»

عزت‌الله انتظامی بازیگر پر سابقهٔ تئاتر و سینما، تلویزیون، سرشناس به «آقای بازیگر» سینمای کشور ایران هست. وی در سال ۱۳۸۲ بعنوان یکی از چهره‌هاي ماندگار ایران گزینش شد. من برای شما همۀ وقت همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه‌هاي لاله زار با تشویق‌هاي شما بزرگ شده‌ام… برای شما من همۀ وقت همان عزتم… بچه‌اي از سنگلج..

 

به گزارش تالاب: سال که در آستانه ورود به تابستان قرار گرفت؛ آمد. درست در آخرین روز از سومین ماه 1303، در منزل‌اي که حالا جزئی از پارک شهر شده هست. عادتش این بود که در بحبوحه بیاید و فصل حضورش میوه داغ تابستان شود. عزت بچه سنگلج از همان اواخر دوره ابتدایی به تئاتر علاقه‌مند شد و از کلاس ششم ابتدایی دزدکی و به دور از چشم پدر و مادر به تئاتر رفتن‌ها شروع شد.

 

عشق به سینما و تئاتر آن قدر در دلش جاگیر شده بود که از سد مخالفت خانواده معبری برای تماشای معشوق بیابد؛ گاهی با نوشتن تکالیف فلان اشراف‌زاده شاگرد تنبل کلاس و گاهی با انجام کارهای تابستانی. پدر و مادرش همچون اغلب خانواده‌هاي متوسط رو به پایین و مذهبی مایل نبودند که فرزندشان به دنبال کار هنری و به تعبیر خودشان مطربی برود.

 

«همیشه عزت» سینما و تئاتر

 

انتظامی درمورد مواجهه خانواده‌اش با علاقه او به موسیقی می گوید: «با انجام کارهای تابستانی پولی به دستم رسیده بود، روزی سنتوری خریدم و به منزل بردم. پدرم که صدای سنتور را شنید، قیامتی برپا شد که عشق موسیقی تا مدت‌ها از یادم رفت» عشق او به نمایش و موسیقی در نهایت می‌توانست در تماشای رو حوضی‌هاي عروسی و گرچه مراسم نوحه خوانی و سینه زنی و تعزیه اول محرم که بسیار هم به آن علاقه‌مند بود جلوه‌گری کند.

 

 

مخفی‌کاری عزت و اصرار خانواده به پرهیز از ورود او به عرصه هنر حتی تا سال‌هاي جوانی و زمانی که در رادیو مشغول کار شده بود ادامه داشت تا زمانی که روزی پدر در یک میهمانی و از زبان گوینده رادیو صاحبخانه نام پسرش را به‌عنوان هنرمند جوان میشنود و دوباره باز قیامتی برپا می شود شبیه آن چه بر ساز سنتور رفت. با وجود این و با همۀ گرفت و گیرهای خانواده، انتظامی از حدود 14سالگی تئاتر را با پیش پرده خوانی در تماشاخانه‌هاي لاله‌زار آغاز میکند.

 

آن زمان مشکلات و انتقادهایی که مردم به دستگاه دولتی داشتند در پیش پرده خوانی مطرح می‌شد و برای همین او چندین بار طعم حبس و تعهد و زندان را می‌چشد. معتقد هست انچه از پیش پرده خوانی آموخته ارزش این همۀ مخاطره را داشته هست: «پیش پرده خوانی توانایی عجیبی میخواهد در رو به رویی با تماشاگر، من همۀ وقت مدیون آن زمان هستم.

 

بزرگ سینما و تئاتر

هم‌اکنون در آنِ واحد می توانم گریه یا خنده مخاطب را سبب شوم. ورزیدگی، شناخت تماشاگر، ارتباط تنگاتنگ با تماشاگر را در پیش پرده‌خوانی آموختم.» در سال 1320 اولین نمایش حرفه‌اي خود با عنوان «التیماتوم» نوشته پرویز خطیبی و به کارگردانی اصغر تفکری را در تئاتر پارس لاله‌زار اجرا می کند و تا سال 1326 در بیش از 10 نمایش نقش‌پردازی میکند.

 

در این سال با بازگشایی تئاتر فردوسی برای شاگردی نزد زنده یاد عبدالحسین نوشین میرود و از او فن بیان و از پزشک خانلری، ادبیات یاد می گیرد. در جریان کودتای 28 مرداد و به آتش کشیدن تئاتر و دستگیری فعالان این حوزه حدود سه چهار ماه همراه با احمد شاملو و محمدعلی جعفری در زندان قصر زندانی میشود. به محض آزادی از زندان همسر و پسر تازه متولد شده‌اش مجید را به منزل پدری می‌سپارد و چمدانش را بسته و راهی کشور آلمان می شود تا به آرزوی بازیگری خود برسد.

 

انتظامی در مورد زندگی سخت آن روزهای خود میگوید: «تنها دو تا قالیچه داشتم که انها را فروختم و از طریق اتوبوس و قطار خودم را به شهر هانوفر کشور آلمان رساندم. برای گذراندن زندگی روزمره خود مجبور بودم در کارخانه ریخته گری کار کنم، برخی اوقات از ناداری مجبور بودم گوشت اسب بخورم. در سرمای 37 درجه با کت و شلوار می‌خوابیدم همۀ این سختی‌ها را به عشق هنر و بازیگری تحمل میکردم» پس از گذراندن دوره 4 ساله و تحصیل در مدرسه «فولکس هوخ شوله» کشور آلمان در سال 1327 به ایران باز میگردد.

 

در شرایطی که تئاتر دیگر حاکم بلامنازع عرصه نمایش نیست و فضای سینما هم با ملاک‌هاي مطلوب او فاصله دارد، انتظامی ترجیح می دهد مدتی خارج از فضای هنر و در فروشگاه تازه‌تأسیس فردوسی کار ‌کند و در نهایت فعالیت هنری خود را با دوبله از سر می گیرد.

 

پس از کار نیمه مستند تلویزیونی درمورد مالاریا، به استخدام اداره هنرهای خوشگل در می آید. در سال 1347 با بازی در فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی وارد عرصه سینما میشود و یکی از برترین نقش آفرینی‌هاي تاریخ سینمای کشور ایران را رقم میزند.

 

انتظامی درمورد برخورد خانواده‌اش با این فیلم می گوید: «پدرم که عکسم را روی سر در سینماها دیده بود، گفت پسر جان این چیه بازی کردی تو؟ گاو؟! بعدها که این فیلم را به سینمای شهر فرنگ آوردند برای پدر و مادرم وقت گرفتم که بیایند تماشا کنند. آمدم به پدرم و مادر گفتم بریم تماشا کنیم مشاهده نمایید چیه؟ مادرم گفت: همین یک کارم مانده هست.

 

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

عزت‌الله انتظامی

 

هر چه گفتم فایده نکرد» در سال 47 تصمیم میگیرد بازیگری را به طور آکادمیک و جدی دنبال کند. با اصرار و پافشاری‌اي که برای کمال بخشیدن به دانش دارد هیأت امنای دانشگاه تسلیم خواسته او می شوند و موافقت خود را با ورود بدون کنکور او به دانشکده هنرهای خوشگل دانشگاه تهران اعلام می کند و عزت انتظامی در سن 44 سالگی در کلاس درس استادانی چون حمید سمندریان و شنگله مینشیند؛

 

در شرایطی که بعد از بازی درخشان‌اش در فیلم «گاو» کسی به استادی مسلم او شک ندارد و حتی حمید سمندریان در کلاس بازیگری و فن بیان می گوید که وقتی انتظامی در کلاس هست، به خودش اجازه نمیدهد که درس بدهد و از انتظامی میخواهد که از کلاس بیرون برود تا او درس بازیگری بدهد.

 

انتظامی پس از انقلاب و بخصوص در دهه شصت در انواع و اقسام نقش‌ها همچون مش حسن «گاو»، حاجی واشنگتن، حیدر عمو اوغلی «ستارخان»، سر گروهبان «صادق کرده»، قهوه‌چی و دلال «آقای هالو»، عباس آقا سوپر گوشت «اجاره‌نشین‌ها»، نامدارخان «شیر سنگی»، خان مظفر «هزار دستان» و… به برترین شکل ظاهر شد و خوش درخشید.

 

خودش می گوید: «هر فیلمی که بازی می کنم برایم حکم کنکور را دارد. پیش از فیلم برداری و در هنگام کار، قلبم بشدت میتپد و دائم نگرانم» این تعهد به کار و اشتیاق به یادگیری همان چیزی هست که انتظامی را از جاروکش و یادگیری طلبه‌وار در لاله زار به «آقای بازیگر» تاریخ سینما و تئاتر ایران تبدیل کرده هست؛

 

در حالی‌که همگان بر آقایی او در اخلاق و بازیگری ایمان دارند اما خودش می گوید که نامگذاری‌هاي اینچنینی خیلی با روحیه او سازگار نیست: «من برای شما همۀ وقت همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه‌هاي لاله زار با تشویق‌هاي شما بزرگ شده‌ام… برای شما من همۀ وقت همان عزتم… بچه‌اي از سنگلج…»

 

سایه‌ات مستدام

شهاب حسینی:

تولد جناب عزت‌الله انتظامی را تبریک می گویم و برایشان آرزوی سلامتی دارم. امثال آقای انتظامی و نصیریان بزرگان ما میباشند که وجودشان برای ما افتخار هست اما متأسفانه ما یاد نگرفته‌ایم چگونه داشته‌هاي ارزشمند خود ما را قدر بدانیم. انشاالله خداوند سایه انها را، در کمال سلامت و شادکامی بر سر ما مستدام بدارد.

 

الگوی آیندگان

رخشان بنی اعتماد:

زاد روز‌ها و مناسبت‌ها بهانه‌هایي برای یادآوری مهر و ادای احترام به دوستان و عزیزان هست و امسال تبریک به استاد گرانقدرمان آقای عزت‌الله انتظامی را بهانه‌اي می کنم برای ادای احترام به عزیزِ عزیزمان فلور انتظامی همسر نازنین ایشان.مهربان، رفیق و همراه سال‌هاي عمر پرثمر استاد محبوب ما.

 

همسرانِ شخصیت‌هاي محبوب و سرشناس جامعه، بار مضاعفی از تحمل و از خودگذشتگی در زندگی متحمل می شوند که درک آن فقط از عهده ما زنان بر می آید و بس.عمر استاد انتظامی و مهربانو فلور جان، طولانی و زندگی مشترک پُر مهر شان، الگوی آیندگان.

 

تجربه عکاسی از آقای بازیگر

فخرالدین فخرالدینی:

در سال‌هاي پایانی دهه 30 خورشیدی با او آشنا شدم زمانی که روی صحنه تئاتر پارس اجرا داشت و بعدها به چهره‌اي محبوب و شناخته شده در حوزه سینما و تئاتر تبدیل شد. با وجود این که برادرم فرهاد با مجید پسر استاد انتظامی دوست بود

 

اما هیچ گاه وی را از نزدیک ندیده بودم تا این که سال 1382 در سومین همایش تجلیل از چهره‌هاي ماندگار با هم آشنا شدیم و همان شب قرار عکاسی از وی را برای کتابی که میخواستم چاپ کنم گذاشتیم.هم به خاطر شخصیت با نفوذش دوست داشتم از او عکسی داشته باشم و هم حرکات صورتش و میمیک‌اش بسیار مناسب بود برای عکاسی پرتره.

 

قرارمان جلوی در موزه سینما بود. وی را سوار بر خودرو کردم و با هم به سمت آتلیه‌ام در خیابان طالقانی آمدیم. از قبل صحبت کردیم و از همان آغازین روزهای آشنایی‌ام با او در تئاتر پاریس و نمایشی که با کارگردانی صمد صباحی که از بستگان و آشنایان پدر من بود، بازی میکرد.

 

عزت‌الله انتظامی بسیار خوش صحبت و شیرین هست و کسی نیست که از همصحبتی با او خسته شود.به خاطر رسیدن به حس مناسب برای گرفتن تصویر، از او درخواست کردم پی‌اسی راکه در ذهن دارد تمرین کند تا من به کادر و نورپردازی مناسب برسم. او نمایشنامه‌اي از شکسپیر را برگزید و با حرارت، بیش از نیم ساعت به نقش آفرینی پرداخت. در تمام آن نیم ساعتی که انتظامی بی‌وقفه مقابل دوربین عکاسی بازی می کرد و من در دلم بازی وی را تحسین می کردم ،

 

مترصد لحظه مناسب بودم تا این که رسید و دکلانشور را زدم و این تصویر به یادگار ماند. عزت‌الله انتظامی خلاقیت عجیبی در جان دادن به شخصیت‌ها دارد و همۀ نقش‌هایش ماندگار هست و خودش هم جزو چهره‌هاي ماندگار هست. برترین ها را نقش بازی کرده و برترین بازی را کرده هست. این ویژگی در خور ستایش هست. تولدش را تبریک می گویم وبرای او آرزوی سلامتی دارم.

 

میراثی برای فردا

ناصر چشم آذر:

تولد عزت‌الله انتظامی برای هنر نمایشی ایران یک برکت و اتفاق آسمانی هست. رسالت او در حوزه هنرهای نمایشی همواره این بوده که حافظ آبروی گروه و سازمان‌هاي نمایشی ایران باشد. من به سهم خودم دستان و شانه‌هاي مردانه وی را برای تمام زحماتی که در چند سال قبل برای سینما و تئاتر ایران کشیده می‌بوسم.

 

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

 

کارها و زحمات او هر کدام و یک به یک شاهکارهایی قابل بحث و انتقاد هست. هیچ گاه بازی‌هاي زیبای وی را در آثاری همچون گاو، هزاردستان و تعداد زیادی از آثار سینمایی و همینطور تئاتر ایران فراموش نمی کنم.

 

متأسفم که با وجود این که ایشان اکنون در بستر مریضی هست، مسئولان ما آن چنان که باید به او دقت نمیکنند. انشاالله که مدیران ما به بزرگانی همچون عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان و… که ریشه، پایه و منشأ گروه نمایشی ایران عزیز و اسلامی ما میباشند اکثر دقت کنند.

 

آبروی بازیگری

پری صابری:

از سال 42 از همان زمانی که وارد ایران شدم عزت‌الله انتظامی را الگوی برجسته شرف بازیگری یافتم. از اولین نگاه برای من جلوه یک بازیگر بسیار درخشان را داشت، تدریجی که با او اکثر آشنا شدم.شرافت او و وابستگی‎اش به تئاتر هم من را بشدت تحت تأثیر قرار داد.

 

 

قرار بود نمایش «کرگدن» به کارگردانی حمید سمندریان را در تالار فردوسی دانشگاه تهران به روی صحنه ببریم و من تهیه‌کنندگی کار را به عهده داشتم. عزت‌الله انتظامی هر روز از ساعت 2 بعداز ظهر می‌آمد و تا ساعت 8 و نیم بعد از ظهر که اجرا شروع می‌شد با کسی حرف نمی‌زد تا روی کار بازیگری تمرکز کند.

 

تعهد او برای من خیلی جذاب بود چرا که با وجود استادی در کار بازیگری اینچنین برای تمرکز روی نقش زحمت می کشید و وقت می‌گذاشت. از عزت‌الله انتظامی بسیار یاد گرفته‌ام و دیده‌ام که اگر یک بازیگر بخواهد تمام وجودش را در اختیار تماشاگران بگذارد، باید اینچنین کار کند.

 

اینگونه هست که هر کاری که انجام داده همۀ وقت مورد استقبال و تحسین و تکریم مردم ایران بوده هست. انتظامی بازیگر یگانه‌اي و عزت بازیگری هست. تولدش را به او و گرچه مردم ایران تبریک می گویم چرا که آدم‌هایي مانند انتظامی افتخار ملت ایران میباشند.

مردم‌دارِ مردم شناس

 

محمود کلاری:

حدوداً 14-13 ساله بودم که فیلم «گاو» را در سینما کاپری میدان 24 اسفند «انقلاب امروز» دیدم. از سینما که بیرون آمدم نزدیک غروب بود و با وجود این که باید قبل از رسیدن پدر به منزل خودم را می‌رساندم، دوباره به سینما برگشتم و بدون ترس و دلهره بار دیگر به تماشای فیلم نشستم.

 

هنگام بازگشت، مسیر منزل را تا سه راه امین حضور پیاده آمدم و در طول مسیر همۀ فکر و ذهنم درگیر رابطه عجیب مش حسن و گاوش بود. طبیعتاً در آن سن و سال تحلیل و تفسیری از چگونگی استحاله یک آدم به گاو نداشتم. آن شب خوابم نبرد و تا چندین روز هم همچنان ذهنم درگیر رابطه مش حسن و گاوش بود.

 

 

آن قدر این رابطه و درآمیختگی را باور کرده بودم که از مادرم پرسیدم اگر روزی ملوس «گربه خواهر کوچکم» بمیرد نجی «مخفف نجمه» دور اتاق چهار دست و پا میرود و میو میو میکند؟

 

مادرم با دهانی باز و چشمانی بیرون زده از حدقه از سر تعجب نگاهم کرد و گفت «باز هم کتاب‌هاي دری وری خوانده‌اي؟» آن روزها کتاب‌هایمان را از بقالی سر کوچه کرایه می کردیم و مادرم تصور می کرد که از کتاب هاي بقالی هست که دچار چنین توهمی شده‌ام.

 

در حالی‌که فارغ از متن بی‌نقص و شاهکارِ ماندگار غلامحسین ساعدی و کارگردانی مثال زدنی مهرجویی و جمع یاران تئاتری استاد انتظامی، این مش حسن بود که مرکز ثقل این جمع کاربلد بود و بر ذهن و جان تماشاگر چنین تأثیر عمیقی می‌گذاشت.

 

بعدها با ورودم به سینما اکثر درک کردم که «مش حسن» چه نقش حساسی در قصه دارد و اگر درست درنیاید کل قصه دود شده و به هوا میرود. فراتر از آن مرز کمدی و تراژدی در یک پرسوناژ بود و اکت تراژیک و جانکاهی که بسادگی می‌شد تبدیل به کمدی و اسباب خنده‌ مخاطب شود و چقدر عزت انتظامی استادانه از پس آن برآمده هست.

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

 

آن روزها تصورش را هم نمیکردم که 20 سال بعد در اولین فیلم مستقلی که فیلم برداری می کنم عزت انتظامی و یار دیرینه و همچنان اسطوره‌اش علی نصیریان جلوی دوربین من بازی کنند و بیش از این همکاری شرایط محل فیلم برداری فرصت مصاحبت و همنشینی اکثر با این بزرگان را ایجاد کند.

 

محل فیلم برداری «شیر سنگی» در قلعه‌اي منتسب به ظل السلطان در 40 کیلومتری شهر کوچکی بیرون از اصفهان به نام تیران بود. بیش از دو هفته در این لوکیشن فیلم برداری داشتیم و به خاطر نبود جا، از اتاق‌هاي قلعه برای استقرار اعضای گروه بهرهگیری شد.

 

محدودیت اتاق‌ها باعث شد سه چهار نفری در یک اتاق مستقر شویم و من از خوش اقبالی با عزت‌الله انتظامی و علی نصیریان هم اتاق شوم. این فرصت، غنیمتی برای من بود تا از نزدیک با این مرد بزرگ ارتباط داشته باشم و رفتار و گفتار حرفه‌اي‌اش را ببینم و حقیقتاً از او یاد بگیرم.

 

انتظامی هر شب فیلمنامه و بخش‌هایي که مربوط به برنامه روز بعد بود را مطالعه می‌‎کرد و یادداشت برمی‌داشت، هر روز سحر زودتر از همۀ بیدار می‌شد و سر صبحانه با مسعود جعفری جوزانی درمورد نقش صحبت می کرد.

 

در شرایط سخت آن روزها که نه سیستم گرمایشی خوبی داشتیم و نه خوراک قابل قبولی و حتی برای استحمام باید 40 کیلومتر طی می کردیم تا از حمام عمومی تیران بهرهگیری کنیم هرگز ندیدم که انتظامی کوچکترین شکوه و گلایه‌اي داشته باشد.

 

تمام فکر و ذهنش متمرکز کارش بود. یک روز داستان تماشای فیلم «گاو» و تأثیر شخصیت مش حسن بر خودم را تعریف کردم و از او پرسیدم که چطور از پس نقشی با این ظرافت و حساسیت برآمده هست. گفت: «خیلی ساده»! باید آدم‌هایي که در متن می خواني را بشناسی و برای اینکار باید زندگی کرده باشی و آن ها را دیده باشی یا حداقل درمورد‌شان مطالعه کرده باشی.

 

 

گفت که ایراد نسل امروز بازیگری این هست که آدم‌هاي جامعه‌شان را نمی‌شناسند؛ یا با آن ها تضاد دارند و از آن ها می‌گریزند یا شیفته‌شان میباشند و تحسین‌شان می کنند، در هر صورت واکنش‌‌شان براساس قضاوت تبلیغات رسانه‌اي هست و نه از روی شناخت و بر این اساس شخصیتی که بازی میکنند تقلبی هست و قابل باور نیست.

 

 

نقل خاطره کردم تا به وجهی از شخصیت عزت سینما اشاره‌اي کنم و برسم به تولدت مبارک. استاد بزرگ تولدت بسیار مبارک، برقرار باشی و ماندگار و سایه بلندت بر سر ما و تمامی شیفتگان هنر و فرهنگ این سرزمین بادوام و استوار.

 

گنجینه زنده هنرهای نمایشی

مجید مظفری:

رمز ماندگاری آقای انتظامی جدیتش هست. جدیتی که هم در کار و هم در مراحل مختلفی که گذرانده از پیش پرده خوانی و مراحل گوناگون تئاتر گرفته تا کار سینما وجود داشته هست. من افتخار این را داشته‌ام که در چهار یا پنج فیلم کنار ایشان باشم و خیلی چیزها را از او یاد بگیرم.

 

عزت‌الله انتظامی هنگام فیلم برداری صبح زود از خواب بیدار می‌شد و خودش را برای کار آماده می کرد و این جدیت را در کار تئاتر هم داشت. یادم هست که همۀ وقت چه در اجرا و چه در تمرین دو ساعت زودتر آماده می‌شد.

 

ایشان از نظر اخلاقی، رفتار بسیار خوبی با اطرافیان داشت؛ عصبانیت ایشان را کمتر دیده ام، مگر این که به اطرافیانش یا خودش اجحاف می‌شد. یکی دیگر از ویژگی‌هاي خیلی مفید او این هست که گنجینه زنده و منبع اطلاعات هنر نمایشی ایران چه در پرده خوانی و صحنه تئاتر و چه در تلویزیون یا جلوی دوربین سینما هست و از همۀ مهمتر این که دوران آکادمیک تحصیلات بازیگری را چه در ایران و چه در خارج از ایران به طور کامل گذرانده هست. من برای ایشان آرزوی سلامتی دارم، تولدش را تبریک میگویم و آرزو دارم یکبار دیگر جلوی دوربین در کنار ایشان باشم و نقشی را ایفا کنم.

 

مهم نیست چند ساله می‌شوی

 

داریوش مهرجویی: عزت عزیز تولدت مبارک. هیچ دلم نمیخواهد از سن و سالت بنویسند و چند ساله شدنت را به رخ بکشند. به عرف همۀ ساله توصیه کرده‌ام که ننویسند این چندمین سال روز تولد توست. اصلاً مهم نیست که 31 خرداد چند ساله می شوی انچه مهم هست روز تولد توست. برایت آرزوی خوشی و سلامتی می خواهم. تولدت مبارک.

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

در حوالی یک قرن

داریوش ارجمند:

آقای انتظامی بویژه در حوزه هنرهای نمایشی از مفاخر مملکت‌مان هست. او بیش از هشتاد سال هست که فعالیت می کند و تدریجی در حال نزدیک شدن به یک قرن کار و تجربه هست. او در تئاتر و سینما یکی از پیروز‌ترین هنرمندان هست و برای تئاتر و سینمای کشور خیلی کار کرده و زحمت کشیده و آثار ماندنی اي هم دارد.

 

به هر حال ما برج‌هاي بلند مرتبه‌اي مانند جمشید مشایخی، علی نصیریان، داود رشیدی، جعفر والی، محمدعلی کشاورز و عزت‌الله انتظامی داریم که واقعاً نمادهای هنر نمایشی این کشور میباشند. شروع به کار اکثر این هنرمندان با تئاتر بوده و آن چه تئاتر ما به دست آورده محصول زحمات ایشان بوده هست.

 

در این میان آقای انتظامی فردی هست که در سن بالا به دانشکده رفته و تحصیل کرده هست.خاطرات زیادی با عزت‌الله انتظامی دارم؛ به هر جهت من و خیلی‌هاي دیگر با کارهای ایشان بزرگ شده‌ایم. خاطرم هست در اوایل دهه پنجاه، زمانی که پسر ایشان، مجید در دوران تحصیلاتش در اتریش یا کشور آلمان به سر میبرد، تصادف کرد و کمرش آسیب شدیدی پیدا کرد.

 

به یاد دارم که ایشان در فصل شلوغی مجید را به مشهد آورده بود. من مرتب ایشان را به حرم حضرت رضا«ع» می‌بردم و با هم مجید را به داخل حرم می‌بردیم که گرچه نتیجه هم داشت و معجزه‌اي اتفاق افتاد و سلامتی‌اش را به دست آورد. تولدشان را تبریک می گویم و انشاالله که خداوند صد سال دیگر نیز به ایشان عمر بدهد.

بدرقه بهار با تولد تو

 

محمدعلی کشاورز:

اولین ملاقاتمان در اصفهان شکل گرفت.آن روزها هنوز شاگرد نوشین بود اما وقتی چشمم به چشمش افتاد رد پای استادی را در رد نگاه و کلامش پیدا کردم.از همان اول حس کردم او با همۀ آرتیست‌هایي که تا آن دوران دیدم فرق دارد.

 

از همان تفاوت‌هاي خوشایندی که باعث می شود دنبال شباهت با او بگردی.چند سالی گذشت، من روانه تهران شدم و این بار هم دوباره دست تقدیر ما را رو به روی هم قرار داد. این بار من فارغ‌التحصیل مدرسه هنرپیشگی بودم و او هم در بازیگری زبده‌تر گشته بود.

 

خیلی زود تلاقی نگاه‌مان به هم، به یک همکاری مفید و از آن مهمتر همکاری عمیق‌تر بدل شد.برای او بازیگری مانند سر کشیدن یک جام می‌ ناب بود، هر سختی و دشواری وی را سرمست‌تر و مستانه‌تر میکرد.هر دو قدم می‌زدیم؛ هم شانه هم.، دیگران هم بودند، علی نصیریان، داوود رشیدی و…چه لذتی داشت این قدم زدن بی آنکه دلواپس باشیم که دیگری بر ما پیشی بگیرد.

 

«همیشه عزت» سینما و تئاتر

 

هر جا که از دستمان بر می‌آمد اساس و راه را برای هم هموار می کردیم.با هم همسفره می‌شدیم.در سفره‌مان چیزی نبود بجز عشق، صداقت و هوای هم را داشتن.به نظر من برخی از آدم‌ها نباید یکبار زندگی کنند؛ نگاهشان، نفسشان، تفکرشان، زیست جاریشان به گونه ایست که زندگی یکباره‌شان افسوس دارد.به نظر میرسد این افراد را خدا، مبتلا به درد عشق میکند.درد عشق بازیگری.

 

آن وقت در عمر کوتاه‌شان فرصت آن را دارند که در کالبدهای متفاوت بروند و هر زمان معجزه‌اي از خود نشان دهند.یکی از انها عزت هست.عزت‌الله انتظامی که سایه‌اش روی سینما سنگینی می کند. نگاه که میکند نقش‌هایش جلوی چشمانم رژه میرود و هر کدام جان می‌بخشند حافظه مرا. خوشحالم که بهار با تولد تو بدرقه میشود.

روز تولد عزت‌الله انتظامی (عزت سینما و تئاتر)

شایسته عنوان استاد

خسرو سینایی:

در زمانه ما باب روز شده که بسیاری کسان عناوینی راکه متأسفانه عمده ریشه‌دار هم نیستند برای کسب اعتبار اجتماعی به نام خود می‌چسبانند. یعنی اعتبار شخصی وابسته به «عنوانی» شده که به هر طریقی برای خود دست و پا کرده هست.

 

اما هنوز نادر کسانی میباشند که بر تصویر، شخصیت و دستاوردهایشان به «عنوان» اعتبار می‌بخشد. پس اگر میگوییم «استاد عزت‌الله انتظامی» به خاطر آن هست که او یک عمر به هنرهای نمایشی میهنمان اعتبار بخشیده، بارور زیسته و زندگی ما را با تکیه بر استعداد ذاتی، توانایی و فرهنگی قابل احترام پربار کرده هست.

 

حسرت فیلمی را می خورم که میدانم هر دو دوست داشتیم به اتفاق بسازیم و چون همۀ وقت نشد که نشد. در ایامی که به خاطر آن فیلم اکثر در ارتباط بودیم به ابعاد تازه‌اي از حساسیت و توانایی او در مقام یک «استاد بازیگر» پی بردم.

 

به مناسبت سالگرد تولدش بیش از هر چیز دیگر برایش آرزوی سلامت و آرامش می کنم. او سال‌هاست که از مرزهای درخشش و موفقیت قبل و آن چه می ماند آنکه اهالی هنر از او پایمردی، توانایی، احترام به فرهنگ و «عنوان استاد» را بیاموزند و ارج نهند.«استاد انتظامی عزیز» تولدت مبارک.

 

جدیدترین مطالب سایت