ایرانیان باستان آیینهاي مختلفی را برگزار می کردند که در بین این آیینها جشنها جایگاه خاصی داشتند. اما جشنهایي که انها برگزار میکردند تنها برای شادی نبود، بلکه درکنار ان بـه نیایش خدای یکتا میپرداختند و همبستگیشان رابا یک دیگر اعلام میکردند. جشن آذرگان یکی از جشنهاي ایران باستان اسـت. در مجله تفریحی تالاب شعر هایي را بـه مناسبت جشن آذرگان منتشر کرده ایم.
روز نهم از ماه نهم یعنی آذر را که روز و ماه موافق می شد، آذرگان یا آدُرگان می گفتند. مردم دراین روز بـه آتشکدهها رفته و پس از نیایش بـه درگاه اهورامزدا و جشن و شادی، اخگری از آتش مقدس را بـه نشانه تبرک با خود بـه خانه میآوردند و تا پایان فصل سرما از ان مراقبت میکردند تا خاموش نشود.
ایرانیان قدیم این روز را بسیار گرامی داشته و با برافروختن آتش در خانهها و بامها و نیایش بـه درگاه پرودگار روشنی بخش، بـه جشن و شادی و پایکوبی مشغول می شدند. آتشکدهها را بـه یمن این روز، آذین میبستند و بـه روال اکثر جشنهاي ایرانی، سفرهاي از خوردنی و نوشیدنیهاي مختلف فراهم میآوردند.
پیشکش نذور و هدایا بـه آتشکدهها چون چوبهاي خوشبویی که بر آتش میگذاشتند، از دیگر رسوم خاص آذر جشن بود. مردم بـه نظافت و پاکیزگی خانه دراین روز بسیار اعتقاد داشتند و کارهایی چون پوشیدن لباس سفید، چیدن ناخن و تراشیدن موی سر را نیک میدانستند. علاوه بر ان معتقد بودند که مشاوره و رایزنی درباره مسائل مختلف و مشکلات بـه وجود آمده، دراین روز بـهخصوص بـه نتیجه مطلوب می رسد.
بیشتر بخوانید: جشن فروردینگان | 19 فروردين ماه جشن فَروَردینگان یا فرودُگ + عکس پروفایل فروهر
اي ماه، رسید ماه آذر
برخیز و بده می چو آذر
آذر بفروز و خانه خوش کن
زآذر صنما بـه ماه آذر
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
دراین پهنه چه شاه و اسب و چه رخ
بـه بخش «یشتها» در نسک جاوید
که باران خرد در ان ببارید
نیایش از برای ایزد ماست
همان «آذر» که سوزد انچه ناراست
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
آتش عشق اسـت کاندر نی فتاد
جوشش عشق اسـت کاندر می فتاد
آتش اسـت این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
آتش طبعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندرو شادی ملیک دین نهد
باد و خاک و آب و آتش بندهاند
با من و تو مرده با حق زندهاند
پیش حق آتش همیشه در قیام
همچو عاشق روز و شب پیچان مدام
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش بـه همه ی عالم زد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره روز جهانی خاک
از ان هنگام که گیتی شد پدیدار
بـه یاری اهورای نگهدار
و ایرانی بـه شادی شد سرشته
وز ان پس نیک و بد بر هم نشسته
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
اي خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا بـه می که جهان
شادمان شد بـه فر دولت شاه
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
دراین سرمای آخرهای پاییز
و سالاری ان سرمای خون ریز
بـه شادی یاد کن ان «آذر» گرم
که سختیها همه ی پیشات شود نرم
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
از ان رو آتش افشانیم در دشت
که از اندیشه روشن نشانی ست
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
همچون آتش، پاک و نورانی، بسوی پیشرفت قدم بردارید.
دلتان گرم،
تنتان سالم،
زندگیتان پرفروغ و روشن از عشق و مهر باد
شراری که ایران از ان روشن اسـت
همان روشنی بخش جان و تن اسـت
بـه تو گوید این آتش دل فروز
بسی داستانها بـه صد ساز و سوز
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
برای ایزد «آذر» دراین خاک
سپاس و آفرین کردند مردم
بـه پا شد آتشی با سینه خُم
شهنشاهان، کشاورزان، دبیران
یلان، مردان، زنان پاک ایران
همه ی شادند اندر جشن فرخ
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
آتش اسـت این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق اسـت کاندر نی فتاد
جوشش عشق اسـت کاندر می فتاد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
که بند اشک و غم از هم گسسته
بنا شد جشن «آذرگان» جاوید
بـه هر آتشکده با شور و امید
بـه هر جای سپند وطن پاک
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
آتش طبعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندرو شادی ملیک دین نهد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
تو بودی رهنمای موبد پیر
همان «ویراف» مرد دین و پیگیر
نمودستی بدو ان حال و کردار
تو ترساننده «ضحاک» بدکار
تو بودی همره «امشاسپندان»
بـه سوی «گوشتاسپ» ان شاه ایران
که تا آگه شود از دین زرتشت
همه ی روشن شود چیزی که بنهفت
بـه روز و ماه آذر از گذشته
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
باد و خاک و آب و آتش بندهاند
با من و تو مرده با حق زندهاند
پیش حق آتش همیشه در قیام
همچو عاشق روز و شب پیچان مدام
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
فرستاده شدي از سوی یزدان
که پاکیزه کنی ایران ز دیوان
بسوزانی همه ی تاریکی و درد
بـه فرّ آسمانی اي ابرمرد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
نیا را همی بود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود بیش
نگویی که آتش پرستان بُدند
پرستنده پاک یزدان بُدند
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
بـه خاک اندرون روشنایی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
بـه زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
بدان گه بُدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
بـه سنگ اندر آتش بدو شد پدید
کز او در جهان روشنی گسترید
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
سر مایه گوهران این چهار
بر آورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی بر شده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
زمین را بلندی نبد جایگاه
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد ان شب و باده خورد
سده نام ان جشن فرخنده کرد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
بـه آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کزان سنگ خارا کشیدش برون
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
بدان گه بُدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
بـه سنگ اندر آتش بدو شد پدید
کز او در جهان روشنی گسترید
جشن آذرگان بر شما خجسته باد
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که وی را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی اسـت این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
جشن آذرگان بر شما خجسته باد