15 انشا با موضوع مدرسه برای دانش آموزان

مجموعه : انشا
15 انشا با موضوع مدرسه برای دانش آموزان

بسیاری از بزرگترها در دوران کودکی و نوجوانی ارزش لحظه هاي‌ قشنگ مدرسه را ندانسته ودر سنین بزرگسالی حسرت آنرا می‌خورند، اما پشیمانی چه سود دارد کـه روزهای رفته هرگز بر نمیگردد. بـه امید آن کـه کودکان امروز قدر سال هاي‌ مدرسه را بدانند و بـه بهترین شکل ممکن ازآن بهره ببرند. 15 انشا با موضوع مدرسه برای دانش آموزان دراین قسمت از مجله تالاب برای شـما همراهان عزیز گلچینی از انشاهایی در مورد مدرسه را منتشر کرده ایم.

 

انشا های کوتاه و بلند درباره مدرسه

اغلب دانش آموزان استعداد زیادی در نوشتن انشاء ندارند و اگر شـما نیز جزء این دسته از افراد می باشید بهتر اسـت برای بالا بردن سطح مهارت خود در زمینه نوشتن ؛ انشاها با موضوعات مختلف را مطالعه نمایید.

 

1. انشا ویژگی های یک مدرسه خوب

انشا ویژگی های یک مدرسه خوب

مدرسه، مکانی اسـت کـه انسان در آن علم و دانش می آموزد ودر آنجا تربیت شده و استعدادهایش شکوفا می شود؛ بنابر این یک مدرسه خوب نقش مهمی در خوشبختی و سعادت انسان دارد.

 

از ویژگی هاي‌ مدرسه خوب این اسـت کـه باید از معلمان با سواد و متخصص کمک بگیرد تا بتوانند بـه بهترین نحو علم و دانش را بـه دانش آموزان یاد دهند؛ اگر معلمی نتواند بـه خوبی درس را بـه دانش آموز آموزش دهد، او انگیزه اش را برای درس خواندن از دست میدهد و فکر میکند خودش توانایی و استعداد درس خواندن ندارد.

 

مدرسه خوب باید برنامه هاي‌ آموزشی متنوعی داشته باشد، چیزهایی را یاد دهد کـه در زندگی بـه کار آید باید بـه دانش آموزان یک مهارتی یاد دهند کـه بتوانند بعد با استفاده از این مهارت کسب درآمد کنند. همچنین باید در مدرسه بـه امور ورزشی هم اهمیت داده شود. ورزشی کـه نشاط بخش و باب میل بچه ها باشد نه ورزشی کـه سخت و طاقت فرسا و بیش از توانشان باشد.

 

یک مدرسه خوب باید استعدادهای دانش آموزان را شکوفا کند، آنها را خلاق کند، بچه ها را بـه تفکر و تعقل دعوت کند. دریک مدرسه خوب بچه ها باید با اخلاق و انسانیت آشنا شوند، یاد بگیرند کـه بـه هم دیگر احترام بگذارند، کسی دیگری را مسخره نکند، دانش آموزان قویتر بـه دانش آموزان ضعیف کمک کنند.

 

همه ی پیش معلم و مدیر و مسئولان مدرسه یکسان باشند. کسی کـه پدر و مادرش ثروتمند هستند یا کسی کـه بـه طور خدادادی از هوش بیشتری برخوردار اسـت نباید عزیزتر از بقیه باشد، همه ی باید عزیز باشند و برای موفقیت هر دانش آموزی تلاش شود.

 

رفتار معلم‌ها طوری باشد کـه دانش آموز با میل و شادی بـه مدرسه برود و از تعطیل شدن مدرسه ناراحت باشد. محیط مدرسه هم باید جای مناسبی برای درس خواندن باشد، هوای سالم و تازه در کلاسها وجود داشته باشد تا بچه ها خوابشان نبرد، صندلی ها مناسب باشند، کلاسها مکانی جذاب و ایمن و زیبا برای درس خواندن باشند.

 

مدرسه خوب خانه دوم هر دانش آموزی اسـت بنابر این همیشه باید با خانه اول در ارتباط باشد و مدیر و معلمها با والدین دانش آموزان جلساتی برگزار کنند و از وضعیت دانش آموز با خبر شوند و بتوانند با کمک هم دیگر انسان مفیدی را برای جامعه تربیت کنند.

 


مطالب مشابه: 15 انشا با موضوع مادر به مناسبت روز مادر برای دانش آموزان


 

2. انشای کودکانه درباره مدرسه برای کلاس چهارم

انشای کودکانه درباره مدرسه برای کلاس چهارم

مدرسه یک محیط پر هیجان پر از اتفاقات خوب و شگفت انگیز اسـت کـه در آن آموزگاران با چهره هاي‌ خندان و صمیمی بـه بچه ها درس میدهند و بـه آنها کمک می‌کنند تا چیزهای جدید درباره دنیای آدم ها یاد بگیرند. مدرسه زیبایی هاي‌ زیادی دارد. مثلاً در مدرسه دوستان زیادی پیدا میکنیم، باهم بازی میکنیم، درکنار هم درس می‌خوانیم و از شادی ها و تفریح ها و اتفاقات خوب برای هم تعریف می‌کنیم کـه درست مثل یک ماجراجویی هیجان انگیز میباشد.

 

کلاس درس هم یک اتاق بسیار خاص با محیط صمیمی اسـت کـه وقتی وارد آن می‌شویم درست مثل این اسـت کـه بـه دنیای دانش و اطلاعات جدید قدم میگذاریم و درکتاب هاي‌ خود غرق میشویم. زنگ ورزش هم علاوه بر درس خواندن برای من جذابیت زیادی دارد چون بـه ورزش کردن علاقه زیادی دارم، بـه خصوص زمانی کـه باهم کلاسی هایم ورزش می کنم خیلی لذت می‌برم.

 

من عاشق مدرسه هستم و آموزگارم را بسیار دوست دارم. بـه نظرم چیزهایی کـه امروز در مدرسه یاد می‌گیریم تاثیر زیادی در آینده ما دارد و همچنین ما را برای زندگی در جامعه فردا آماده می کند. پس خیلی خوب اسـت کـه تمام تلاش خودرا بکنیم تا هم آموزگاران از ما رضایت داشته باشند و هم بتوانیم آینده بهتری برای خود بسازیم.

 

3. انشا درباره یک روز از کلاس در قالب خاطره نویسی

انشا درباره یک روز از کلاس در قالب خاطره نویسی

در کلاس نشسته بودیم. زنگ آخر بودو من خسته و بی حوصله داشتم بـه حرف هاي‌ معلم گوش می دادم کـه ناگهان صدایی شنیدم، صدای ریز و آرامی از پنجره می آمد. هنوز سرم را بـه طرف پنجره برنگردانده بودم کـه احساس کردم آرنجم کمی نمناک شده اسـت. بـه پنجره نگاه کردم و دیدم قطرات باران دارد از لای پنجره بـه پایین می‌ریزد و آستین من را هم کمی خیس کرده بود.

 

بـه آرامی پرده را کنار زدم و با صحنه زیبایی مواجه شدم. آسمان ابری داشت می‌بارید و زمین حیاط مدرسه و درختان کنار دیوار خیس و براق شده بودند. در همین لحظه معلم صدایم کرد و پرسید بـه چه چیز نگاه میکنی؟ من با لحنی آرام اما خوشحال گفتم باران… دارد باران می آید. معلم لبخندی زد و از همه ی بچه هاي‌ کلاس دعوت کرد تا باهم پشت پنجره کلاس برویم و منظره زیبای باران را تماشا کنیم. این یک پیشنهاد عالی بود زیرا همه ی را سر شوق آورد و خستگی را از تن‌مان بیرون کرد.

 

در حالی کـه همه ی از پنجره بیرون را تماشا میکردیم و بوی خاک خیس خورده و باران را استشمام میکردیم و غرق در رویاهای خود بودیم، ناگهان یکی از بچه ها فریاد زد: آنجا را ببینید! رنگین کمان… بله خورشید از پشت ابرها داشت بیرون می‌آمد و نور ملایم خورشید در هوای بارانی یک رنگین کمان بزرگ و زیبا را بـه وجود آورده بود.

 

4. انشا در مورد مدرسه چگونه جایی است؟

انشا در مورد مدرسه چگونه جایی است؟

مقدمه

احتمالا بار ها از خودتان سوال کرده‌اید کـه چرا بـه مدرسه می‌روید و دلیل این تلاش کـه سالانه و مدت زمان طولانی از عمر شـما را در بر میگیرید برای چیست؟ هر بار هم پاسخ هاي‌ مشخصی بـه خود می‌دهید، بـه طور مثال: ما با تحصیل در مدرسه بـه اهداف و خواسته هایي کـه در ذهن داریم می‌رسیم و از سختی ها و گرفتاری ها گذر می‌کنیم تا هدفمند زندگی کنیم.

 

تنه انشاء

تمامی دانستنه هاي‌ ما در مورد تحصیل درست اسـت، ما سعی می‌کنیم تا درس بخوانیم و بـه آرزو هاي‌ بزرگ و کوچکی کـه در ذهن داریم برسیم و هر روز کـه از خواب بر می خیزیم و برای تحصیل قدم بر می داریم، در واقع باعث میشویم کـه امید بـه آینده بیشتر شده و همینطور علوم زیادی آموخته ودر واقع استعداد یابی انجام می شود کـه آینده شـما دقیق تر و هدفمند تر مشخص گردد.

 

ممکن اسـت اشتباهی در ذهن ما شکل بگیرد و بگوییم کـه ما همه ی میتوانیم بی سواد و بدون هیچ هدفی زندگی را ادامه دهیم، اما عصر امروز، عصر علم، تکنولوژی و کسب دانش و تجربه اسـت، در صورتی کـه این ذهنیت باعث می شود کـه بخش بزرگی از جامعه درگیر مسائل فرعی شده و فراموش کند کـه دانایی می تواند جلوی بسیاری از خطرات را در زمنیه هاي‌ مختلف بگیرد. قطعا هیچ چیزی خطرناک تر از بی دانشی نیست.

 

بـه یاد داشته باشید کـه هر چه بیشتر تلاش کنید، زود تر و بهتر بـه خواسته هایتان می رسید، خواسته هایي کـه خیلی دور از ذهن و عجیب نیستند، تنها افراد نا امید انها را سخت و نشدنی می‌دانند. تعیین اهداف و تلاش بی وقفه باعث شکوفایی استعداد ها و پیروزی می شود.

 

نتیجه گیری

وقتی هر روز صبح بـه مدرسه میروید یعنی بـه دنبال هدف خاصی هستید، اگر این هدف خاص موفقیت باشد این انرژی را کسب می‌کنید کـه هر روز پرقدرت تر پیش رفته و متوجه این مسئله باشید کـه پس از این تلاش هاي‌ شبانه روزی و گذراندن مقاطع تحصیلی هاي‌ مختلف، زندگی آن ‌طور کـه انتظار دارید شکل می‌گیرد. انسان با امیدوار بودن بـه آینده می تواند خودرا برای روز هاي‌ سخت و گذر از لحظات تلخ آماده کرده و بـه موفقیت هاي‌ روزافزون برسد.

 

5. انشا زیبا درباره مدرسه

انشا زیبا درباره مدرسه

وقتی کوچیکتر بودم دوست داشتم سریعتر بزرگ بشم و بـه مدرسه برم . همیشه مدرسه و درس توی ذهنم یه تصویر کلی و جذاب داشت بـه احتمال زیاد هم بـه همین دلیل بود کـه دلم میخواست سریعتر مدرسه شروع بشه بالاخره بعد از چند سال انتظاری کـه برای مدرسه رفتن داشتم رسیده بود. منم با چه ذوقی کیف و لوازم مدرسه خریده بودم واین بارمنتظر روز اول مهر بودم و حالاروز اول مهر بود٬ و منم برای اولین بار بعد از شش سال میخواستم بـه مدرسه برم.

 

حس خوبی داشت اون روزا؛ با مدرسه رفتن آدم احساس می کرد کـه بزرگتر شده چون یادمه هر وقت کـه بـه مامانم می‌گفتم کـه کی من میخوام برم مدرسه؟ مامانم می گفت هر وقت کـه بزرگ بشی. وقتی کـه وارد مدرسه شدم بچه هاي‌ هم سن وسال خودم رو داخل می دیدم همه ی برام نا آشنا بودن ولی باا ین حال هم روز خوبی بود.

 

طبق معمول روز اولی کـه میری مدرسه یه خورده همه ی چی برات عجیب وغریبه! بعد از چند روزی کـه مدرسه می رفتیم دیگه کمتر نقاشی می کشیدیم و مدرسه بـه روال درس دادن و درس خوندن برگشته بود ولی بازم برای من فضای خوبی بود. خلاصه چند سال بود کـه مدرسه رفتنی کـه تا چندسال قبلش برام آرزو بود دیگه کم کم داشت عادی می ‌شد٬ هرچی بـه کلاس بالاتر می رفتیم

 

درسته بزرگتر می شدیم و درکمون بهتر ولی درسا سخت تر می شدن و صفای اون سال هاي‌ اول رو نداشت و برای هر درسی و امتحانی نگران نمره اش بودیم و راستشم بخواید مدرسه رفتن شده بود یک معضلی برای ما دانش آموزانی کـه سال هاي‌ اول دوست نداشتیم مدرسه تموم بشه ولی حالا کـه درسها سختر شده بودن دوست داشتیم مدرسه هرچی سریعتر تموم بشه و تابستون بیاد.

 

حالا ما هم شده بودیم جریان همون انسان هایي کـه طاقت سختی و مشکل رو ندارن و همیشه فکر می کنن راه درست زندگی کردن بدون سختی و مشکلات اسـت در صورتی کـه از قدیم گفته اند:«گرصبرکنی ز غوره حلواسازی.» و با دید مثبت بـه زندگی نگاه نمی‌کنند. در واقع دید مثبت زندگی همان ایمان و اعتقاد داشتن بـه سختی و مشکلات زندگی اسـت کـه آنرا شیرین تر جلوه می دهد.

 

6. انشای ساده درباره مدرسه برای کودکان

انشای ساده درباره مدرسه برای کودکان

من مدرسه را بسیار دوست دارم و وقتی مدرسه ها باز می شود بسیار خوشحال میشوم چون در کلاس درس مطالب زیادی یاد میگیرم و دانشم روز بـه روز بیشتر می شود. من میدانم برای موفقیت در زندگی ام باید درس بخوانم اما مادرم می‌گوید فقط درس خواندن کافی نیست، بلکه آدم کنار درس باید وجود خودش را هم عیار دار کند.

 

هر چند زیاد متوجه منظور مادرم نمیشوم اما او همیشه حرف هاي‌ درست می‌زند. مثلاً می‌گوید ما با درس خواندن میتوانیم درباره گذشته ها، مردم کشور های دیگر و فرهنگ هاي‌ مختلف چیزهای زیادی یاد بگیریم و هر چه بیشتر تلاش کنیم در آینده بـه انسان موفق تری تبدیل خواهیم شد.

 

مدرسه یک خوبی دیگر هم دارد و آن این اسـت کـه در مدرسه با همکلاسی ها و دوستانم بازی می کنم و خیلی بـه همه ی ما خوش می گذرد. واقعا چند سال گذشته کـه مدرسه ها بسیاری از اوقات تعطیل بود خیلی سخت بود، هر چند ما در کلاس هاي‌ آنلاین حضور داشتیم اما مدرسه رفتن خیلی بهتر اسـت.

 

من معلم هایم را نیز بسیار دوست دارم، چون برای همه ی ما خیلی زحمت میکشند و بسیار مهربان و صبور می باشند. مدرسه مثل خانه دوم و معلمان مثل والدین دوم ما هستند کـه باید حرف هاي‌ انها را گوش دهیم و بـه آنها احترام بگذاریم.

 

7. موضوع انشا: مدرسه چست؟

موضوع انشا: مدرسه چست؟

مدرسه چیست؟ مدرسه بلایی آسمانی اسـت کـه بر سر تعداد انبوهی دانش اموز بدبخت نازل می شود بعضی از دانش آموزان زیر بار این بدبختی عظیم قطع نخاع شده و بـه جای نشستن روی نیمکت مدرسه روی ویلچر مینشینند. مدرسه بـه طور کلی یعنی:

  • میم:مرگ تدریجی
  • دال:دردوبلای آسمانی
  • ر: رنج و استرس امتحانات
  • س: سختی
  • ه: هلاکت از علوم ریاضی

 

سخت ترین قسمت مدرسه آنجایی اسـت کـه باید هفت صبح با لگد و مادر گرامی و غرش صدای پدر ازخواب شیرین برخیزیم و با آن قیافه کـه بیشتر شباهتی بـه گوریل هاي‌ جنگل دارد،تا بـه انسان و با اعتماد بـه عرش از خانه بیرون می‌رویم و بـه مدرسه میرویم.

 

تغذیه در مدرسه: در مدرسه فقط کافی اسـت کـه کیک را از کیف بیرون بیاوریم کـه ناگهان،گروهی از گشنگان سومالی حمله ور میشوند و خوراکی را نابود میکنند ودر این میان تلفات جانی زیادی کـه تعدادشان هنوز مشخص نیست بـه وجود می آید. آه از صف مدرسه، حتی با شنیدنش باید دو رکعت نماز وحشت خواند. وحشتناکترین لحظه ورزش کردن در صف اسـت کـه، تمام دانش آموزان خمیازه کشان مجبورند حرکات کششی کـه بیشتر شبیه حرکات مضون اسـت انجام دهند!

 

ازآن وقتی کـه چشممان بـه دنیا بازشد، و ننه و بابای گرامی جلوی چشممان بودند بـه ما میگفتند بـه مدرسه بروید و فرد مهمی شوید امیدوارم کـه فرد مهمی شویم ولی امیدی نیست.

 

8. انشا در مورد مدرسه خوب چه ویژگی هایی دارد

انشا در مورد مدرسه خوب چه ویژگی هایی دارد

مقدمه:

مدرسه بهترین و جذاب ترین مکانی اسـت کـه کودکان و دانش آموزان بیشتر عمر خودرا درآن سپری می‌کنند ودر واقع خانه دوم شان اسـت. این خانه باید داری ویژگی هایي باشد تا کودکان بتوانند در آن احساس اسانی نمایند.

 

بدنه:

مهم ترین عامل دریک مدرسه خوب رفتار مدیر و معلم و دبیران با کودکان و دانش آموزان اسـت. هر چه قدر کـه روابط انسانی بر این محیط حاکم باشد، حال درونی همه ی خوب بوده ودر کنار هم احساس خوبی خواهند داشت. اما اگر رفتار معلم و دبیران با دانش آموزان مناسب نباشد همه ی دانش آموزان ترک تحصیل کرده و تمایلی بـه حضور در مدرسه نخواهند داشت. اگر فضای مدرسه شاد و مملو از خنده باشد، کودکان در آنجا با روحیه اي شاد بـه تکامل می‌رسند و می‌توانند رشد کنند.

 

مدرسه تکیه گاه دانش آموزان اسـت کـه در آنجا درس زندگی می آموزند و باید بـه بهترین شکل تربیت شوند و روح انسانیت و مهربانی در آنها دمیده شود. باید مدرسه بـه آنها درس زندگی و صداقت و نوع دوستی یاد دهد. مدرسه خوب جایی اسـت کـه در آنجا کودکان درکنار هم زندگی اجتماعی را می آموزند و باید درکنار هم زیستن را یاد بگیرند.

 

مدرسه خوب جای امن پرورش و ورزش و مهرورزی و موسیقی و شعر اسـت. کودک در آنجا شعر زندگی، خدا پرستی و بندگی را ذره ذره می آموزد. مدرسه بهشت روی زمین اسـت اگر بر مدار مهر و عشق و دوستی حرکت کند. مدرسه بهترین مکان اسـت اگر روح عشق بـه هم دیگر در بین مدیر و دانش اموز دمیده شود. مدرسه را پادگان نکنید و برای دانش آموزان همراه باشید تا حاکم.

 

نتیجه گیری:

مدرسه را برای کودکان امن کنید و برای پیشرفت شان بـه روح آرام و دلی مهربان نیاز دارند، برایشان فراهم کنیم.

 


مطالب مشابه: موضوع آزاد و جدید انشا برای دانش آموزان


 

9. مدرسه خود را توصیف کنید

مدرسه خود را توصیف کنید

مقدمه :

مدرسه بهترین مکان و جایی کـه یک نوجوان شیرین ترین لحظات زندگی خودرا در آن میگذراند. اگر بخواهم مدرسه اي کـه در آن درس خواندم را توصیف کنم می خواهم این توصیف فقط از مدرسه نباشد بلکه از حس و حال من نسبت بـه آن توصیف از مدرسه باشد.

 

اما شیرین ترین دوره از مدرسه رفتن من برای دوره ابتدایی پر از ترس و وحشت و دوران دبیرستانم در دوران ابتدایی دریک مدرسه اي بودیم کـه دیوار هایش رنگ آبی داشت رنگ هاي‌ زیبای دیگری در دیوار هاي‌ مدرسه نقش بسته بودند. وقتی وارد مدرسه می‌شدم حال خوبی بـه من دست میداد چون فضای مدرسه شادی اور بودو همین کـه رنگ هاي‌ دل بازی انتخاب کرده بودند برای دیوار ها و وسط حیاط همین کافی بود.

 

برای خوب بودن حال آن دورانم در داخلی را کـه باز میکردم و وارد میشدم کمی ترس وارد می شد کم کم آن ترس بیشتر می شد همانقدری کـه از فضای بیرون مدرسه خوشم می امد. بـه همان اندازه هم فضای داخل کلاس ها ترس و وحشت داشتم نمی دانم دلیل واقعی آن چه بود اما همیشه با خودم می‌گویم شاید اگر جواب بلد نبودن یک سوالم رابا تنبیه نمیدادند و با خوش رویی دوباره سوال را تکرار میکردند .

 

شاید اگر فرصتی داده بودند تا درباره آن سوال کمی تامل کنم کمی فکر کنم هیچ وقت از فضای داخلی نیز نمی ترسیدم یک اتفاقی بود این ترس برای من کـه بـه جانم افتاده بودو همیشه می‌گفتم کـه اي کاش کمی بزرگ تر شوم و از این مدرسه بروم چون از فضایی کـه داشت میترسیدم .

 

انقدر از فضای داخل مدرسه میترسیدم کـه این ترس باعث شده بود کـه دلیل ترس و وحشتم را مقصر معلمانم بدانم و دوری کنم از انان هر روز میگذشت زمان بـه عقب قرار نبود برگردد. اما من از همین جلو رفتن زمان بازهم میترسیدم ایا روزی بـه جایی خواهم رسید کـه دیگر نترسم از مدرسه و فضای آن ؛ و آن روز برای من دیر اتفاق افتاد اما خوب بود.

 

دوران ابتدایی و راهنمایی را وادار بودیم دریک مدرسه بخوانیم و همان ترس همیشگی و نگرانی را در تمام آن سال‌ها داشتم اما وقتی راهنمایی تمام شد و یک دبیرستانی شدم . حتی کمی هم ترس نداشتم مدرسه ما در دبیرستان سه طبقه بود مدرسه ي بزرگی بود وحیاط بسیار بزرگی داشت و یک باغ کوچک کـه درخت انار و سیب داشت و گل در آن کاشته بود باغبان مدرسه و یک اشپزخانه با یک اشپز مهربان داشت .

 

وقتی وارد کلاسم می‌شدم احساس بزرگ تر شدن بـه من دست میداد در دیوار کنار پله ها عکس هاي‌ زیبایی زده بودند ودر پله ها گل هایي قرار داده بودند مدرسه اي کـه تمیزی در آن حرف اول را میزد و بـه تمیزی اهمیت داده می شد و همه ی ي اینها درکنار هم حال خوبی بـه ادم دست میداد و حس این‌که هر روز روحیه ي بهتری برای درس خواندن داشته باشم.

 

نتیجه گیری:

به نظر من این حرف یک دانش اموز نیست بلکه حرف تمام کسانی اسـت کـه درس خواندن برای آن ها مهم اسـت و این درس خواندن باید در مکانی باشد کـه حس اجبار در آن راه نداشته باشد .

 

10. انشا در مورد مدرسه

انشا در مورد مدرسه

مدرسه بنای نسبتا بزرگ شامل حیاط و ساختمان میباشد . در داخل حیاط مدرسه سرویس بهداشتی ؛ بوفه و زمین هاي‌ ورزشی قرار گرفته و داخل ساختمان مدرسه کلاس هاي‌ درس ؛ آزمایشگاه ؛ نمازخانه و کتابخانه قرار دارد .

 

مدرسه محلی اسـت کـه دانش آموزان برای آموختن علم بـه آن وارد می شوند . در مدرسه نظم خیلی مهم اسـت و دانش آموزان می بایست در ساعت مشخصی از صبح در مدرسه حضور داشته باشند . مسئولین مدرسه اندازه ناخن ها و مو هاي دانش آموزان را بررسی میکنند ودر صورتی کـه دانش آموزی وضعیت بهداشت مناسبی نداشته باشد بـه او تذکر می‌دهند تا وضعیت خودش را اصلاح کند . اگر دانش آموزی بـه تذکرات مسئولین توجهی نکند ؛ تنبیه خواهد شد و این تنبیه هم طبق معمول با کم شدن نمره انضباط اعمال می شود .

 

در مدرسه ساختمان هاي‌ مختلفی مانند : کلاس ها ؛ آزمایشگاه ؛ بوفه ؛ کتابخانه ؛ سرویس بهداشتی و نمازخانه وجوددارد . دانش آموزان اکثر ساعات را در کلاس حضور دارند و دروس علمی مانند زبان فارسی ؛ ریاضی ؛ تاریخ و …. یاد میگیرند . بعضی از درس ها مانند فیزیک و شیمی نیاز بـه وسایل مخصوصی برای انجام دادن بـه صورت عملی دارند کـه این وسیله ها همگی در آزمایشگاه مدرسه وجوددارد .

 

کتابخانه مدرسه ساکت ترین مکان مدرسه و پر از کتاب هاي‌ کمک درسی و غیر درسی اسـت . دانش آموزان بـه اسانی میتوانند در کتابخانه عضو شده و کتاب ها را برای مدت مشخصی بـه امانت بگیرند و یا این‌که در همان محل ساکت کتابخانه مطالعه کنند .

 

بوفه مدرسه پر از خوراکی هاي‌ خوشمزه و مقوی اسـت و خیلی از دانش آموزان در هنگام زنگ استراحت برای تهیه خوراکی بـه بوفه مراجعه میکنند . نماز خانه مدرسه محل مناسبی برای خواندن نماز ظهر بـه جماعت میباشد هم چنین در نمازخانه تعداد زیادی قرآن برای علاقه مندان وجوددارد .

 

معلم ها کـه سال‌ها تجربه درس دادن در مدرسه را دارند خیلی خوب می‌توانند دانش خودرا بـه دانش آموزان منتقل کنند . هم چنین بعضی درس ها مانند فیزیک و شیمی بـه صورت عملی ودر آزمایشگاه تدریس می شود کـه این موضوع درک درس را برای دانش آموز بسیار ساده می کند . هم چنین کتاب هاي‌ کمک درسی کـه در کتابخانه مدرسه موجود اسـت بـه دانش آموزان کمک بسیار زیادی در فهمیدن دروس می کند .

 

11. انشا در مورد مدرسه برای همه کودکان

انشا در مورد مدرسه برای همه کودکان

مقدمه:

مدرسه بهاری زیباست کـه شکوفه هاي‌ علم و دانشش همیشه سبز و جاوید اسـت. مدرسه برایم دفتری سفید بود کـه جمله هاي‌ جذابی در آن نوشتم. مدرسه برایم توشه اي برای همه ی زندگی بست و من برداشتم.

 

بدنه:

کوله بارم را از مدسه برداشتم. حتی راه رفتن هم از مدرسه آموختم. کوله باری ارزشمند کـه پر از حس هاي‌ متفاوت اسـت. مهربانی، عشق، احترام بـه بزرگترها، فداکاری برای مردم، قدرشناسی، شکرگزاری، وطن دوستی و دینداری، همه ی اینها را در کوله بار مدرسه داشتم و دیدم کـه هر یک در چه زمانی بـه دست می آید و چه زمانی باید بـه کار برده شود.

 

مدرسه مکتب دینداری و آموزش شیوه درست زندگی کردن و خداشناسی را بـه من آموخت. مدرسه مرا با آغوش گرم پذیرفت و بـه من فرصت رشد کردن داد و مرا انسان تربیت کرد. انسانی کـه از درد مردم دردمند می شود و از ناراحتی مردم ناراحت می شود، من بر خود وظیفه می‌دانم کـه برای تعالی و پیشرفت کشورم تلاش کنم و این را مدرسه بـه من آموخته اسـت.

 

مدرسه بایای مهربانی داشت کـه من از او مهربانی و عشق و دوستی آموختم و هر بار کـه می دیدم قند در دلم آب می شد و خوشحال میشدم. مدرسه بهترین مکان برای دوستی هاي‌ بی پایان بودو شهربازی کـه چرخ و فلک نداشت ولی لي لي داشت و هفت سنگ و انسانهایی کـه حتی هم بازی هم میشدند.

 

مدیر و معلمانی کـه هرچند گاهی عصبی می‌شدند ولی دلسوز بودند و مهرورزی می کردند. مدرسه شاهراه زندگی اسـت و من با قدرت و دانش آموخته هاي‌ بسیار از آنجا گذشتم. مدرسه برای من مکان درس خواند نبود کـه یک عرصه بزرگ برای زندگی بود کـه گاهی جنگ می طلبید و زمانی آرامش، من در مدرسه رفاقت و فداکاری و نوع دوستی هم آموختم.

 

درس انسان سازی، صداقت، نداشتن کینه، حق تقدم، رعایت حقوق دیگران، احترام گذاشتن بـه ثروت هاي‌ ملی کشور، حفظ کردن سرود ملی، قدرشناسی شهدا و احترام بـه خونشان، مبارزه با دشمن دین و احترام بـه پرچم کشورم ودر یک کلمه مدرسه یعنی همه ی چیز.

 

نتیجه گیری:

مدرسه صحنه یک زندگی بود کـه در آن همه ی چیز دیده می شد و ما افرادی کـه آنجا بودیم تمام اصول و شروط زندگی صحیح را آموختیم و دانستیم کـه هر کس باید در زندگی مسئولیت هایي را بپذیرد و بـه آنها عمل کند. مدرسه هم مکتب بودو هم خانه و هم دانشگاه. مدرسه مرا انسان بار آورد و توانستم بـه اهداف بلند خویش دست یابم.

 

12. انشا در مورد اولین روزی که مدرسه رفتم

انشا در مورد اولین روزی که مدرسه رفتم

بند مقدمه «زمینه سازی»

روز اولی کـه بـه مدرسه رهسپار شدم را باید یکی از عجیب‌ترین روزهای زندگی‌ام بدانم. شب خواب بـه چشمانم راه نمی‌یافت و تا صبح بارها و بارها بـه ساعت نگاه می کردم. ذوق و شوق من برای روز اول دبستان و آشنایی با محیط مدرسه، خواب و تمام خیالات دیگر را دور می‌ساخت.

 

بندهای بدنه «متن نوشته»

مادر صبحانه‌اي شاهانه آماده کرده بودو بـه نظر می رسید کـه تلاش دارد من را برای یک نبرد بزرگ آماده سازد. پدر خونسردتر بود، اما سنگینی نگاهش را بـه هر سمتی کـه می‌رفتم، روی خود احساس میکردم. او نیز با توجه بیشتری مرا دنبال می‌نمود. بـه هر ترتیب بود، صبحانه‎اي کـه مادر با عشق آماده کرده بود را در معده کوچک خود، جای دادم و لباس‌هاي‌ نو را بـه تن کردم.

 

دبستان بـه منزل ما بسیار نزدیک بودو با قدم زدن بـه سمت آن رهسپار شدیم. نسیم ملایمی می‌وزید و پاییز رفته رفته بـه خودنمایی برمی‌خاست. در خیال معادله برگ‌هاي‌ خشک و رقص آن‌ها در باد ملایم پاییزی، غوطه‌ور بودم کـه خودرا در بین سایر دانش آموزان در حیاط مدرسه یافتم. هیچ کدام از چهره‌ها آشنا نبودند، با این همه ی بیشتر آن‌ها دوستانه بـه نظر می‌رسیدند. دراین نقطه از جهان، قرار بود دوستی‌هاي‌ زیادی شکل بگیرد و من آماده بودم کـه در تمام آن‌ها شراکت داشته باشم.

 

همگی بـه صف شده و پس از تلاوت آیاتی از کلام خدا و پخش سرود ملی کشور؛ بـه سخنرانی مدیر دبستان گوش دادیم. بعد ازآن، کلاس‌ها اعلام شده و هر صف بـه سمت کلاس خود روانه شد. هر یک در جایی نشستیم و معلم بـه کلاس وارد شد.

 

بـه جرات می توانم بگویم کـه قادر هستم تک تک جزئیات چهره وی را بازگو کنم. صورتی مهربان و نگاهی نافذ و دقیق داشت. نگاهی کـه می‌توانست نوازشگر و یا سرزنش‌آمیز باشد. او گچی را برداشت ودر بالاترین نقطه تخته سیاه نوشت؛ “بـه نام خداوند بخشنده و مهربان” و بـه این شکل اولین روز دبستانی من آغاز شد.

 

بند نتیجه «جمع بندی»

آن روز آموختم کـه چطور باید در اجتماعی کوچک، حضوری بزرگ داشته باشم. چطور می توانم از هیچ، دوستی بیافرینم و چطور می توانم در بین غریبه‌ها، خانواده‌اي محکم بـه دست بیاورم. معلم آن روز چیزی درس نداد، اما بـه ما دانش آموزان کلاس اول دبستان، آموخت کـه چطور با تکیه بر انچه درون خود داریم، پیش آمده و بـه جهانی شلوغ و پرهیاهو، با صلابت وارد شویم. ازآن روز دانستم کـه برای چه روی زمین هستم و وجود من چه معنایی دارد.

 

13. انشا در مورد شروع کلاس اول دبستان من

انشا در مورد شروع کلاس اول دبستان من

مقدمه «زمینه سازی»

انشا در مورد روزی کـه بـه کلاس اول دبستان رفتم رابا صبح سپیدی کـه اولین انوار طلایی رنگ خورشید از لا بـه لای چین‌هاي‌ پرده بـه چشمانم تابید، آغاز میکنم. در تختخواب غلطی زدم و بـه ناگاه بـه خاطر آوردم کـه امروز، همان روز موعود اسـت. کیف و کفش نو، دفتر و مدادهای رنگی و … انتظارم را می‌کشیدند. با هیجان از خواب برخاستم.

 

بندهای بدنه «متن نوشته»

حال و هوایی کـه در خانه جریان داشت، با هر روز متفاوت بود. پدر و مادرم رابا غرور دیگری میدیدم. در چشم‌هاي‌ مادرم عشق و افتخار موج می‌زد و پدرم گویی چند سال بزرگ تر شده بود. صبحانه‌ام را کامل خوردم؛ این کاری بود کـه پیش از این هیچ وقت با اشتیاق انجام نمی‌دادم. مادرم با محبت لباس‌هایم را بـه تن کرد ودر حالی کـه دکمه‌هاي‌ پیراهنم را می‌بست، دستان سپیدش لرزش کمی داشتند. او نیز مانند من هیجان زده بود؛ گو این‌که برای اولین بار جگرگوشه‌اش را از خود جدا میکرد.

 

بـه همراه پدر و مادرم بـه سمت دبستان رهسپار شدیم. در مسیر دیگر دانش آموزان را می دیدم کـه با پدر، مادر یا هر دوی آن‌ها بـه سمت مدرسه در حرکت بودند. کوله پشتی کـه بر دوش داشتم، اینک عزیزترین وسیله من در کل جهان بود. بـه مدرسه رسیدیم. این ساختمان زیبا و کمی سال خورده را دوست داشتم.

 

صدای شادی و زندگی از داخل بـه گوش میرسید. بچه‌ها در محوطه حیاط مدرسه در حال جست و خیز بودند و البته برخی نیز چشمانی اشک آلود داشته و گویا هنوز واقعیت جدا شدن از دنیای بازی‌هاي‌ کودکی و ورود بـه دوران تحصیل را نپذیرفته بودند.

 

پس از دقایقی ناظم و مدیر دبستان حضور پیدا کرده و همه ی دانش آموزان بـه صف شدند. سعی میکردم وقار خودرا حفظ کرده و بـه سمت پدر و مادرم کـه کمی دورتر تکیه داده بـه دیوار سیمانی ایستاده بودند، نگاه نکنم. باید خودرا قوی نشان می‌دادم تا آن‌ها نیز با خاطری آسوده مدرسه را ترک کنند. اما گاه و بیگاه از گوشه چشم بـه سمت آن‌ها نگاهی می‌انداختم؛ احساس می کردم در ساعات پیش رو، ممکن اسـت صورت زیبای مادرم را از خاطر ببرم.

 

در نهایت این لحظات سپری شد و با قرائت آیاتی از قرآن مجید و سرود ملی کشور، آماده حرکت بـه سوی کلاس‌هایمان شدیم. پس از تلاوت روحانی قرآن، حس شنیدن صدای سرود ملی، مرا مجذوب ساخت و احساساتی قوی را درمن برانگیخت. با نظمی دیدنی، بـه سمت کلاس‌هاي‌ درس رهسپار شدیم. این لحظه‌اي بود کـه بـه شکل مرزی بین زندگی کودکی و دوران دانش آموزی‌ام، اتفاق افتاده و من برای تجربه کردنش، آغوشم را گشودم.

 

بند نتیجه «جمع بندی»

اکنون کـه انشا در مورد روزی کـه بـه کلاس اول دبستان رفتم را مینویسم، دوباره خودرا در قامت آن دانش آموز نوپایی می بینم کـه آشنایی با میز و صندلی کلاس، شیرهای آبخوری، تخته سیاه، شیرینی نگاه آموزگار و لذت پچ پچ‌هاي‌ دوستانه را مزه مزه میکند. خیال من دوباره در همان راه پله‌ها روان شده و بـه کلاس 3/1 وارد می شود؛ میز دوم، کنار دیوار…

 

14. انشا در مورد کلاس درس

انشا در مورد کلاس درس

مدرسه بنای نسبتا بزرگ شامل حیاط و ساختمان میباشد . در داخل حیاط مدرسه سرویس بهداشتی ؛ بوفه و زمین هاي‌ ورزشی قرار گرفته و داخل ساختمان مدرسه کلاس هاي‌ درس ؛ آزمایشگاه ؛ نمازخانه و کتابخانه قرار دارد .

 

مدرسه محلی اسـت کـه دانش آموزان برای آموختن علم بـه آن وارد می شوند . در مدرسه نظم خیلی مهم اسـت و دانش آموزان می بایست در ساعت مشخصی از صبح در مدرسه حضور داشته باشند . مسئولین مدرسه اندازه ناخن ها و مو هاي دانش آموزان را بررسی میکنند ودر صورتی کـه دانش آموزی وضعیت بهداشت مناسبی نداشته باشد بـه او تذکر میدهند تا وضعیت خودش را اصلاح کند . اگر دانش آموزی بـه تذکرات مسئولین توجهی نکند ؛ تنبیه خواهد شد و این تنبیه هم طبق معمول با کم شدن نمره انضباط اعمال می شود .

 

در مدرسه ساختمان هاي‌ مختلفی مانند : کلاس ها ؛ آزمایشگاه ؛ بوفه ؛ کتابخانه ؛ سرویس بهداشتی و نمازخانه وجوددارد . دانش آموزان اکثر ساعات را در کلاس حضور دارند و دروس علمی مانند زبان فارسی ؛ ریاضی ؛ تاریخ و …. یاد میگیرند . بعضی از درس ها مانند فیزیک و شیمی نیاز بـه وسایل مخصوصی برای انجام دادن بـه صورت عملی دارند کـه این وسیله ها همگی در آزمایشگاه مدرسه وجوددارد .

 

کتابخانه مدرسه ساکت ترین مکان مدرسه و پر از کتاب هاي‌ کمک درسی و غیر درسی اسـت . دانش آموزان بـه اسانی می‌توانند در کتابخانه عضو شده و کتاب ها را برای مدت مشخصی بـه امانت بگیرند و یا این‌که در همان محل ساکت کتابخانه مطالعه کنند .

 

بوفه مدرسه پر از خوراکی هاي‌ خوشمزه و مقوی اسـت و خیلی از دانش آموزان در هنگام زنگ استراحت برای تهیه خوراکی بـه بوفه مراجعه می‌کنند . نماز خانه مدرسه محل مناسبی برای خواندن نماز ظهر بـه جماعت میباشد هم چنین در نمازخانه تعداد زیادی قرآن برای علاقه مندان وجوددارد .

 

معلم ها کـه سال‌ها تجربه درس دادن در مدرسه را دارند خیلی خوب میتوانند دانش خودرا بـه دانش آموزان منتقل کنند . هم چنین بعضی درس ها مانند فیزیک و شیمی بـه صورت عملی ودر آزمایشگاه تدریس می شود کـه این موضوع درک درس را برای دانش آموز بسیار ساده می کند . هم چنین کتاب هاي‌ کمک درسی کـه در کتابخانه مدرسه موجود اسـت بـه دانش آموزان کمک بسیار زیادی در فهمیدن دروس می کند .

 

15. انشا مدرسه رویایی من

انشا مدرسه رویایی من

دراین پست انشای زیبا با توصیف ادبی در مورد مدرسه رویایی و دوست داشتنی من برای دانش آموزان تهیه شده اسـت تا با اصول و قوائد نگارش آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

 

همه ی‌ي افراد دوره مهمی از زندگی خودرا در مدرسه می‌گذرانند. از هفت سالگی تا نوجوانی وارد مدرسه میشوند تا خواندن، نوشتن، شیوه تفکر، راه و روش زندگی و مسئولیت پذیری را یاد بگیرند. دریک مدرسه معلم مهم‌ترین نقش را ایفا میکند زیرا میتواند با رفتار و آموزه‌هاي‌ خود سرنوشت دانش آموزان را تعیین نماید تا آن‌ها بتوانند در آینده افراد مهم و مفیدی برای جامعه شوند.

 

مدرسه رویایی من جایی اسـت کـه معلم‎‌ها در کلاس فقط درس بدهند ودر آخر سال خبری از امتحان و نمره گرفتن نباشد تا بچه‌ها بتوانند بدون نگرانی بـه درس‌ها گوش دهند و یاد بگیرند. دراین مدرسه معلم‌ها فقط از روی کتاب درس نمی‌دادند بلکه ما رابا کارها و مهارت‌هایي کـه درکتاب‌هاي‌ درسی حرفی ازآن‌ها زده نشده اسـت آشنا میکردند تا وقتی کـه بزرگ شدیم بتوانیم ازآن‌ها برای پیدا کردن کار یا راحت‌تر زندگی کردن استفاده کنیم.

 

دریک مدرسه رویایی وقتی معلم درس جغرافیا را آموزش میدهد دوست داشتم از نزدیک همه ی‌ي این جنگل‌ها، کوه‌ها، رودخانه‌ها یا دریاها رابا دوستانم ببینم. اگر درس‌ها حفظی نبودند و می‌توانستیم انها رابا کارهای عملی یاد بگیریم و آن‌ها را از نزدیک ببینیم و لمس کنیم، بهتر متوجه می‌شدیم کـه استعداد و علایق ما در چه زمینه‌اي میباشد.

 

مدرسه‌اي رویایی مدرسه ایست کـه در برنامه هفتگی چند کلاس ورزش و زنگ تفریح‌هاي‌ طولانی داشته باشد تا بتوانیم بیشتر با دوستانمان باشیم؛ حیاط مدرسه اي کـه پر از درخت و گل باشد و یک زمین بازی بزرگ برای دانش‌آموزان داشته باشد تا راحت بازی کنند. اگر همه ی‌ي مدرسه‌ها رویایی بودند دیگر هیچ بچه‌اي روز اول مهر برای رفتن بـه مدرسه گریه نمیکرد و حتی وقتی کـه درس او نیز تمام می‌شد دلش می خواست بازهم بـه مدرسه برود.

 


مطالب مشابه: انشا در مورد ماه آذر و آخر فصل پاییز


 

در پایان

انشا درباره مدرسه از انواع موضوعات رایج برای نوشتن انشاء میباشد و برای نوشتن این انشا بهتر اسـت ابتدا مقدمه بنویسید سپس در قسمت بدنه مدرسه را توصیف کنید ودر پایان نوشته نیز نتیجه گیری داشته باشید.

جدیدترین مطالب سایت